مرحوم سید میرحامد حسین در کتاب شریف عبقات الأنوار[۱] ذیل مبحث واژه «ولی» در حدیث ولایت از قندوزی آورده که او از عزیز الدین نسفی نقل میکند که: «پيش از پيغمبر ما محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم در اديان سابق، اسم ولى نبود، و اسم نبى بود، و مقربان حضرت خداى را كه وارثان صاحب شريعتند جمله را انبيا مىگفتند، و در هر دينى از يك صاحب شريعت زياده نبود، پس در دين آدم عليه السّلام چندين پيغمبر بودند كه وارثان او بودند، خلق را به دين او، و بشريعت او، دعوت مىكردند، و همچنين در دين نوح، و در دين ابراهيم، و در دين موسى، و در دين عيسى عليهم السّلام و چون دين جديد، و شريعت جديده، بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد، از نزد خداى اسم ولى در دين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيدا آمد، حق تعالى دوازده كس از اهل بيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برگزيد، و وارثان او گردانيد، و مقرب حضرت خود كرد، و به ولايت خود مخصوص گردانيد، و ايشان را نائبان محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم و وارثان او گردانيد، كه حديث «العلماء ورثة الأنبياء» در حق اين دوازده كس فرمود، و حديث «علماء أمّتي كأنبياء بني إسرائيل» در حق ايشان فرمود، امّا ولىِّ آخرين كه نائب آخرين است، و ولى دوازدهم، و نائب دوازدهم مىباشد، خاتم اولياست، و مهدى صاحب الزمان نام اوست، و شيخ مىفرمايد كه: اوليا در عالم بيش از دوازده نيستند.» [۲] مرحوم سید در صفحه بعد با توجه به این نکته میفرماید: خَلْق معنای دیگر، تحریفِ صریح برای حدیثِ صحیح خواهد بود.
[۱] . عبقات الانوار بخش حدیث ولایت، صفحه ۵۲۵، طبع جعفری، لکهنو ۱۳۰۳ هجری قمری
[۲] . ینابیع المودة: ۳ / ۳۵۲ ، چاپ اسوه