جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جلسه نهم دروس ریشه‌های اختلاف در امامت

اولین جلسه سلسله دروس امامت حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی مد ظله العالي در سال تحصیلی جدید، همزمان با شب میلاد با سعادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امام جعفر صادق سلام الله علیه برگزار شد. به همین مناسبت بعد از پایان بیانات معظم له، آقای دکتر حامد حجتی به شعر خوانی و جناب آقای توکلی به مدیحه سرایی پرداختند.

لازم به ذکر است سلسله دروس امامت دوشنبه ها همراه با نماز مغرب و عشاء برگزار می شود.

مشاهده ویدئو کامل جلسه            دریافت فایل PDF | دریافت فایل PDF مناسب برای تلفن همراه          دریافت صوت جلسه

متن کامل جلسه نهم دروس ریشه‌های اختلاف در امامت

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و أشرف بریته محمّد و آله الطاهرین لاسیما بقیة ‌الله فی الأرضین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الأولین و الآخرین.

مقدّمه‌ای پیرامون وحدت و  اسباب اختلاف بین مسلمین

ولادت رسول الله پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم را و ولادت امام صادق سلام الله علیه را خدمت حضرت ولیعصر و عموم اهل ایمان تبریک عرض می‌کنیم.

این ایّام ازجهتی متعلّق است به پیغمبر اکرم و امام صادق سلام الله علیهما و از جهتی متعلّق است به حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف که البتّه با کمال تأسّف غیبت ایشان شروع شده در این ایّام و محرومیت امّت از محضر آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف، که «وجوده لطف وتصرّفه لطف آخر وعدمه منّا»[۱].

تقصیراتی که این امّت بعد از پیغمبر اکرم در حقّ اهل بیت داشتند، رفتاری که کردند با ائمه علیهم الصلاة و السلام عاقبت الامر منتهی شد به غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

علی ای حال، جلسه دوشنبه‌های ما مدّتی تعطیل شد. در سال گذشته فقط چند جلسه داشتیم و بحث ما در ریشه‌های اختلاف بین مسلمین بود و این که این اختلاف و تفرّق از کجا شروع شد و کی شروع شد و چه کسی و یا کسانی سبب این اختلاف بوده‌اند.

از قضا این ایام را هفته وحدت قرار داده‌اند. بنده عرض می‌کنم که هیچ مسلمان عاقلی با وحدت کلمه مسلمین مخالف نیست. هیچ مسلمان عاقلی با اتّحاد بین مسلمین مخالف نیست. وحدت سه جور است: یک وحدت سیاسی داریم که مسئولین کشورها با هم بنشینند، مذاکره کنند، اتّحادی پیدا کنند در مقابل دشمنان که در جهان امروز زورگویان عالم به دنبال استضعاف مسلمین هستند. وحدت کلمه بزرگان عالم اسلام ضروری است. شکّی نیست که در وحدت کلمه عزّت اسلام و مسلمین است، امنیت می‌آورد وحدت و اتّحاد بین مسلمین. اختلاف در مواضع سیاسی موجب ضعف است. قرآن مجید می‌فرماید: ﴿وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ‏﴾[۲]. هیچ کس ضعف اسلام و مسلمین را نمی‌پسندد.

و اگر مقصود از وحدت و اتّحاد این است که مسلمین با هم از نظر اخلاق و آداب و حسن معاشرت مقیّد باشند، نسبت به همدیگر خوش رفتاری داشته باشند، خوش برخورد باشند، این هم شکی در آن نیست. هیچ کس نمی‌پسندد که مسلمین با هم بداخلاقی کنند، بد رفتاری کنند. از خاطرات زندگی بنده آمدن شیخ جامع الازهر هست به دیدار مرحوم جدّم در مشهد مقدّس که این دو بزرگ چگونه با هم برخورد داشتند، چگونه با هم نشستند و صحبت کردند، مذاکره کردند و چگونه نسبت به همدیگر احترام قائل بودند و هکذا در موارد مختلفی که اتّفاق افتاده بنده حضور داشتم، علماء ما با علماء مذاهب دیگر کاملاً با محبّت رفتار کردند و جلسات صمیمانه‌ای داشتند با هم. شما در حوزه‌های علمیه ملاحظه می‌کنید، از روزهای اول طلبه با کتاب‌هایی سر و کار پیدا می‌کند که نویسندگان این کتب از اهل سنت‌اند؛ کتاب سیوطی، مغنی ابن هشام، مطول تفتازانی. خب این‌ها بزرگان اهل سنت‌اند. هیچ وقت کسی از علماء ما و یا غیر علماء ما اشکال نکرد و انتقاد نکرد از این که چرا کتب آنها در حوزه‌های ما تدریس می‌شود. علمای شیعه هرگز سبب اختلاف بین مسلمین نبودند. و اگر علمای ما کتابی نوشته‌اند در هر علمی از علوم، مسائل را با موازین علمی مورد بررسی قرار داده‌اند، مورد تحقیق قرار داده‌اند.

بنده عرض می‌کنم راه تحقّق اتّحاد بین مسلمین این نیست که تاریخ را فراموش کنیم و به گذشته تاریخ اسلام نگاه نکنیم، نه این نیست. به نظر بنده این است که اگر بخواهیم مسلمین متّحد شوند، اسباب اختلاف باید پیدا شود و معالجه بشود. به نظر بنده و آنچنانی که از قرآن و روایات استفاده می‌شود مهمترین سبب اختلاف بین مسلمین، اتّباع هوای نفس، ریاست طلبی، شهرت طلبی بوده.

آقایانی که می‌خواهند در این مورد تصمیم‌گیری کنند، بهتر آن است که تصمیم بگیرند به برگشتن به کتاب و سنّت. در اثر هوای نفس از کتاب و سنّت فاصله گرفته شد. به جهت ریاست و دنیا طلبی از کتاب و سنّت فاصله گرفته شد. وحدت بین مسلمین و عزّت اسلام و مسلمین در عمل به کتاب و سنّت است. علمای شیعه از روز اول تابع کتاب و سنّت بوده‌اند و دعوت کرده‌اند به کتاب و سنّت. ائمه اطهار علیهم الصلاة و السلام حافظ کتاب و سنّت بوده‌اند و مدافع بوده‌اند از کتاب و سنّت. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «إنما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع وأحكام تبتدع يخالف فيها كتاب الله‏»[۳]. هوای نفس برخلاف کتاب خدا و سنّت رسول خدا باعث اختلاف می‌شود بین مسلمین. اگر هوای نفس را بگذاریم کنار، ریاست طلبی نداشته باشیم، واقعاً کتاب و سنّت را در همه ابعاد زندگیمان حاکم کنیم، تمام اختلافات برطرف خواهد شد و مشکلی پیش نخواهد آمد.

جلسات دوشنبه‌های ما از روز اول بر این مبنا بوده که اسباب اختلاف را بررسی بکنیم و راه علاج پیدا بشود. و در تحقیقاتی که ما کردیم سبب اختلاف بین مسلمین شیعیان نبوده‌اند. اختلاف از غیر شیعیان شروع شد و غیر شیعیان منشأ اختلاف بین مسلمین شدند. در این سفری که در عتبات بودم با شیعیان کشورهای مختلف روبرو می‌شدم. اغلب اینها از حکّام کشورهایشان شکایت داشتند. ظلم‌هایی که بر شیعیان در کشورهای مختلف به خاطر تشیّعشان… چرا؟

علمای اهل سنّت که با حکّام بلادشان در ارتباط هستند  و وجاهت دارند نزد حکّام، با آنها صحبت کنند و حالی که از خود علماء، ما مرتّب کتاب می‌بینیم برعلیه شیعه و تشیّع. از خود اساتید دانشگاه‌هایشان مقاله می‌خوانیم برعلیه شیعه و تشیّع. هنوز می‌گویند که تشیّع را عبدالله بن سبأ تاسیس کرده، هنوز می‌گویند که تشیّع ریشه دارد در یهودیت، مجوسیت، آنها مؤسّس این مذهبند. اینها اساتید دانشگاهند، اینها علمای بلاد اسلامند و چقدر پایان‌نامه‌هایی نوشته می‌شود برعلیه شیعه و تشیّع زیر نظر این اساتید.

حلّال مشکلات برگشت به کتاب و سنّت است. ببینیم قرآن مجید چه می‌فرماید، رسول الله در سنّت معتبرشان چه آمده. وقتی قرآن مجید می‌فرماید: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا﴾[۴]، به سنّت مراجعه کنیم ببینیم حبل الله چیست؟ «واعتصموا بحبل الله» خب چیست حبل الله؟ در منابع فریقین در ذیل این آیه مبارکه آمده در تفاسیر معتبر: «قال جعفر بن محمّد: نحن حبل الله»[۵]. پیغمبر اکرم در حدیث ثقلین تعبیر کرده‌اند از کتاب و عترت به «حبلين ما إن تمسّکتم بهما لن تضلوا‏»[۶]. این سنّت پیغمبر اکرم است.

چرا راهی را که خود پیغمبر اکرم ترسیم کرده‌اند، طرحی را که خودشان ارائه کرده‌اند، مورد عمل قرار نگیرد؟ پیروی نکنیم؟

عدالت صحابه 

یکی از اسباب اختلاف که شدیداً مؤثّر واقع شده -چه در اصول چه در فروع- قول به عدالة الصحابة است. صحابة همه‌شان عادلند. این یکی از اسباب مهم اختلاف بین مسلمین است که همه صحابه عادلند. ما قبلاً راجع به اجماع صحبت کردیم، راجع به شورا صحبت کردیم، راجع به بیعت اهل حل و عقد صحبت کردیم. مطالبی را که علماء اهل سنّت در قرون مختلف به جهت توجیه آنچه که بعد از پیغمبر اسلام واقع شد، راه‌هایی را که ارائه کردند، یکی یکی مورد بحث قرار دادیم. ما از اینها تعبیر کردیم به «توجیه گران ما وقع» و تمام این راه‌ها را در جلسات دوشنبه گذشته، یکی پس از دیگری بررسی کردیم.

آخرین راهی را که ارائه می‌کنند، عدالة الصحابة اجمعین. این یکی از اسباب مهم اختلاف بین مسلمین است. و نمی‌توانند به اثبات برسانند عدالت همه صحابه را، از محالات است. اسباب اختلاف باید بررسی بشود؛ خود به خود اختلاف برطرف می شود.

ما عدالت صحابه را بررسی می‌کنیم. کلمه‌ای از کتب خودمان نقل نخواهیم کرد. همان روشی که از استادمان یاد گرفتیم؛ مرحوم سید صاحب عبقات رحمة الله تعالی علیه، همان روش را اعمال می‌کنیم در همه مباحثمان. خواهیم دید که عدالت صحابة لا اساس له ابداً. همه صحابه عادلند؟! ما بحث کنیم اساسا صحابه یعنی چه؟ صحابه پیغمبر اکرم چه کسانی هستند؟

مفهوم صحابه در لغت

اول مراجعه می‌کنیم به لغت ببینیم در لغت به صاحب، صحابی، اصحاب در لغت، لغویین اهل سنّت چه گفته‌اند. خود علمائشان در مفهوم این واژه چه نوشته‌اند. واقعاً صحابه رسول الله، اینهایی که ادعا می‌کنند که صحابه هستند، همه‌شان آدم‌های خوبی بوده‌اند؟ اساساً صحابی چیست در لغت؟

بنده اینجا نوشتم، در کتاب صحاح اللغة: «وكل شئ لازم شيئاً فقد استصحبه»[۷]. مرحوم سید صاحب عبقات عبارت‌های عربی را، متن عبارت‌های عربی را می‌آروند، بعد در اطرافش صحبت می‌کنند. صاحب کتاب صحاح اللغة می‌گوید: در صحابیت صحابی ملازمه شرط است، ملازم باشند. اگر انسان است، دو نفر با هم ملازمت داشته باشند. در کتاب قاموس: «استصحبه: ‌دعاه ‌إلى ‌الصحبة، ولازمه»[۸]، در لغت عرب صحابی به کسی می‌گویند که ملازم باشد. در کتاب المفردات راغب اصفهانی: «‌الصاحب: ‌الملازم»[۹]. در همه کتب لغت، چه این کتبی که عرض کردم، چه لسان العرب و غیر لسان العرب و کتب لغت دیگر نگاه بکنید. در مفهوم این کلمه معاشرت، ملازمه اخذ شده. بنابراین اگر کسی یک مرتبه پیغمبر اکرم را دیده باشد، یک مرتبه دیده حضرت را، فرض کنید پیغمبر اکرم در مسجد نشسته‌اند، این آقا آمد عبور کرد از مسجد، از این در وارد شد، فرض کنید از آن در رفت بیرون، چشمش افتاد به حضرت رسول، این می‌شود صحابی؟! حالا خواهیم خواند کلمات آقایان را. در بعضی از کتب لغت آمده که ملازمه دائمی باید باشد، با کلمه دائماً. استاد دانشگاه، دکتر ناصر الشیخ در معنای صحابی می‌گوید: تمام کلمات اهل لغت دائر مدار دو کلمه هستند: الملازمة والانقیاد. علاوه بر ملازمت، انقیاد را هم اضافه کرده، یعنی پیروی صد در صد، مطیع بودن صد در صد. «الکلمات کلّها تدور مدار الملازمة والانقیاد». پس اگر کلمه صحبت و صحابة و مصاحبت و امثال ذلک در مواردی استعمال بشود که در آنجا ملازمه نیست، آن استعمالات مجاز است، استعمال حقیقی نخواهد بود. خب این مفهوم لغوی این کلمه. حالا ببنیید آقایان در اصطلاحات حدیثیشان، اصطلاحات رجالیشان و در فقه و اصولشان، مرادشان از صحابی چیست؟

مفهوم صحابه در اصطلاح

الصحابی فی الاصطلاح

یک کلمه از قدما نقل می‌کنم، یک کلمه از معاصرین نقل می‌کنم. اما آنکه از قدما است، حافظ صلاح الدین علائی است، از علماء قرن هشتم، رساله‌ای در فضیلت مصاحبت پیغمبر اکرم و این که از صحابه رسول الله بودن یک شرف است، این رساله چاپ شده است. عین عبارت را نقل می‌کنم. خوب دقّت کنید.

«المسألة الأولى: ‌فيما ‌يثبت ‌به ‌اسم ‌الصحبة حتّى ينطلق على من قام به اسم الصحابي، وفي ذلك مذاهب متباينة»[۱۰]

اقوال آقایان با هم تباین دارد. آن وقت ایشان شش قول ذکر می‌کند:

  1. «الأولى: وهو الذي عليه جمهور أهل الحديث. “أنّه كلّ مسلم رآه النبي صلّى الله عليه وسلّم ولو لحظةً»[۱۱] هر مسلمانی که پیغمبر اکرم را دیده باشد و لو یک آن چشم پیغمبر اکرم به او افتاده،«فهو صحابی». همین قدر که چشم پیغمبر اکرم بر او افتاد، شد صحابی. بنابراین هر کسی که چشم پیغمبر اکرم به او افتاده باشد -چه اهل مکه چه اهل مدینه- همین قدر که شهادتین بر زبانش جاری کند، می‌شود عادل. عدالة الصحابة! این قول اول که جمهور اهل حدیث نظرشان این است.
  2. قول دوم: «لا يكتفي بمجرد الرؤية، لكن لا بدّ مما ينطلق عليه اسم الصحبة ولو ساعةً»[۱۲]. نه یک لحظه کافی نیست. اقلّاً یک ساعت در محضر پیغمبر اکرم باشد در تمام عمرش، این می‌شود صحابه رسول. شما را به خدا ببینید از قول این آدم میخواهند حدیث نقل کنند، می‌خواهند فقه درست کنند، می‌خواهند آیه قرآن را تفسیر کنند. او می‌گوید: ولو لحظة، این می‌گوید: نه یک ساعت.
  3. «(القول الثالث): إنّ الصحابي انّما ينطلق على من رأى النبي صلّى الله عليه وسلّم واختصّ به اختصاص المصحوب، وطالت مدة صحبته، وإن لم يرو عنه»[۱۳]. مدّت طولانی، نه یک ساعت، نه، مدّت طولانی با پیغمبر اکرم باشد. ببینید قول اول گفت: یک لحظه، قول دوم گفت: یک ساعت، قول سوم می‌گوید: نه، مدت طولانی باشد همراه رسول خدا.
  4. «(القول الرابع) : إن هذا الاسم إنّما يسمّى به من طالت صحبته للنبي صلّى الله عليه وسلّم وأخذ عنه العلم»[۱۴]. یک حیثی اضافه کرده که زمان طولانی در خدمت حضرت باشد و از ایشان چیزی یاد گرفته باشد. این باز دایره تنگ‌تر شد.
  5. قول پنجم می‌گوید: «لا يعدّ الصحابي إلّا من أقام مع النبي صلّى الله عليه وسلّم سنةً أو سنتين، وغزا معه غزوةً أو غزوتين»[۱۵]. یک سال یا دو سال و با پیغمبر اکرم در جنگ شرکت کرده باشد. این کسی است که صحابی است. هیچ کدام از اینها دلیل ندارد، نه از کتاب و نه از سنّت. به هوای نفس حرف می‌زنند.
  6. یک قول ششمی وجود دارد. صاحب کتاب الاستیعاب، ما دیدیم در این کتاب می‌گوید: همین قدر که معاصر پیغمبر اکرم باشد، مثلاً در یمن زندگی می‌کند، پیغمبر اکرم در مدینه هستند، این هم صحابه رسول الله و عادل است.[۱۶] تمام کسانی که همزمان با پیغمبراکرم زندگی می‌کردند در کشور خودشان، اینها عادلند. ما از اینها می‌توانیم دینمان را اخذ کنیم، ما از اینها می‌توانیم تفسیر قرآن اخذ کنیم، ما از اینها می‌توانیم فقه اخذ کنیم. او در یمن زندگی می‌کند، صرفاً معاصر پیغمبر اکرم است، همزمان حضرت رسول زندگی می‌کند، این شد صحابی. ببینید چه جور دین تأسیس می‌شود. این کلام این عالم بزرگ قرن هشتم.

استاد دانشگاه ریاض که پایتخت عربستان است الان، الدکتور عبد الکریم النملة که بزرگ است و خیلی از او تجلیل می‌کنند، او به جای شش قول، هفت قول ذکر می‌کند:

  1. قول اول: «من رأى النبي صلّى الله عليه وسلّم ولو ساعةً سواء روا عنه أو لم يرو عنه… و هذا مذهب جمهور المحدّثين»[۱۷].
  2. دوم: «من أدرك زمن النبي صلّى الله عليه وسلّم وإن لم يره»[۱۸]. همین قدر زمان رسول الله زندگی می‌کرده، حضرت را ندیده، چیزی هم از حضرت نشنیده، او در یمن زندگی می‌کرده، حضرت در مدینه، این می‌شود از صحابه رسول الله. این که من می‌گویم یکی از اسباب اختلاف بین مسلمین نظریه عدالة الصحابة است، حالا ملاحظه کنید.
  3. رأی سوم: «من رأى النبي صلّى الله عليه وسلّم ولو ساعةً من نهار وهو مسلم بالغ عاقل»[۱۹].
  4. قول چهارم: «من رأى النبي صلّى الله عليه وسلّم واختصّ به متبعاً إيّاه مدّةً يثبت معها اطلاق صاحب فلان عرفاً عليه»[۲۰]. همراه رسول الله باشد یک مدتی که گفته شود این آقا مصاحب رسول الله است. این قول چهارم است که خود استاد عبد الکریم نملة این قول را اختیار کرده است.
  5. قول پنجم: «من صحب النبي صلّى الله عليه وسلّم سنةً أو سنتين»[۲۱].
  6. قول ششم: «من يصحب النبي صلّى الله عليه وسلّم مدّة قدرها ستّة أشهر فصاعداً»[۲۲].
  7. قول هفتم: «من صحب النبي صلّى الله عليه وسلّم وطالت صحبته ولازمه وأخذ عنه العلم وروى عنه»[۲۳]. چند قید پیدا کرد این قول هفتم.

پس دیدید که مفهوم لغوی این کلمه چیست و اختلافی که بین خودشان وجود دارد در مصداق این مفهوم که صحابی چه کسی است. آن وقت می‌خواهند حکم عدالت را بار کنند بر این چنین آدمی. او می‌گوید: ولو لحظة، این یکی می‌گوید: یک ساعت، این یکی می‌گوید: شش ماه، آن یکی می‌گوید: یک سال، آن یکی می‌گوید: طالت صحبته، آن یکی می‌گوید: نخیر، علاوه بر اینها باید حدیث هم از پیغمبر اکرم شنیده باشد و نقل کرده باشد و مطلب یاد گرفته باشد از پیغمبر اکرم، به تعبیر ما شاگردی کرده باشد. همه اینها هیچ مدرکی ندارند و خواهیم خواند و معلوم خواهد شد که از صحابه چند نفری عادلند، از کل صحابه رسول الله چند نفری عادلند و من این مطلب را ان شاء‌الله به اثبات خواهم رساند و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

پی نوشت ها

[۱]. الحلّی الحسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (مؤسسه امام صادق علیه السلام): ص ۱۸۲.
[۲]. سوره انفال: آیه ۴۶
[۳]. محمّد بن یعقوب الکلینی، الکافی (دار الکتب الاسلامیة): ج ۱، ص ۵۴، باب البدع والرأی والمقاییس، ح ۱؛ الشریف الرضی، نهج البلاغة (دار الهجرة، تحقیق: صبحی الصالح): ص ۸۸، خطبه ۵۰.
[۴]. سوره آل عمران: آیه ۱۰۳.
[۵]. الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن (انتشارات ناصر خسرو): ج ۲، ص ۸۰۵؛ احمد بن محمّد الثعلبی، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن (دار احیاء التراث العربی): ج ۳، ص ۱۶۳؛ عبید الله بن احمد الحسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل (سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی): ج ۱، ص ۱۶۹.
[۶]. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن (انتشارات ناصر خسرو): ج ۲، ص ۸۰۵.
[۷]. ر.ک: اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة (دار العلم للملایین): ج ۱، ص ۱۶۲.
[۸]. محمد بن يعقوب الفيروزآبادى، القاموس المحیط (مؤسسة‌ الرسالة): ص ۱۰۴.
[۹]. الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن (دار القلم – الدار الشامیة): ص ۴۷۵.
[۱۰]. صلاح الدین العلائی، تحقیق منیف الرتبة لمن ثبت له شریف الصحبة (دار العاصمة): ص ۳۰.
[۱۱]. همان.
[۱۲]. همان: ص ۳۱.
[۱۳]. همان: ص ۳۳.
[۱۴]. همان.
[۱۵]. همان: ص ۳۴.
[۱۶]. ر.ک: همان: ص ۳۵.
[۱۷]. عبد الکریم بن علی النملة، مخالفة‌الصحابی للحدیث النبوی الشریف (مکتبة الرشد): ص ۳۵ – ۳۷.
[۱۸]. همان: ص ۴۴.
[۱۹]. همان: ص ۴۵.
[۲۰]. همان.
[۲۱]. همان: ص ۴۷.
[۲۲]. همان: ص ۴۸.
[۲۳]. همان.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *