الجزء الأول: المقدمة والثناء]
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ، وَلَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ، وَالثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا، وَسُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا، وَتَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا.
[الجزء الثاني: صفات الله]
جَمَّ عَنْ أَنْ يُوصَفَ بِالْقَوْلِ، وَفَاقَ أَنْ يُكَيَّفَ بِالْعَدِّ، وَنَأَى عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ، وَتَمَازَ بِالْبُهْرِ وَالْأَضْوَاءِ، وَتَعَزَّزَ فِي الْعَرْشِ وَالْمُلْكِ.
[الجزء الثالث: الاستدلال القرآني]
فَجَعَلْتُمُوهُ لِلْبَعِيدِ وَحَجَزْتُمُوهُ عَنِ الْقَرِيبِ وَالْغَرِيبِ وَالدَّانِي، فَزَعَمْتُمْ أَنْ لَا حَظَّ لَنَا وَلَا إرْثَ لَنَا مِنْ أَبِينَا!
أَفَعَلَى عَمَدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ؟
أَفِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَلَا أَرِثُ أَبِي؟! لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا!
أَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ أَبَايَ مِنْهَا؟
أَمْ هَلْ تَقُولُونَ: إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ؟ فَلَسْتُ وَإِيَّاهُ بِمِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟!
[الجزء الرابع: البرهان النبوي]
أَفَأَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَعُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَابْنِ عَمِّي؟!
فَدُونَكُمُوهَا مَطْلُولَةً مُسَلَّمَةً.
[الجزء الخامس: الاستشهاد بالأنبياء]
أَلَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ»؟
وَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ فِي زَكَرِيَّا: «فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ».
[الجزء السادس: خطاب الخليفة]
أَتَرَكْتُمْ دِينَ نَبِيِّكُمْ وَأَمَاتُمْ سُنَّتَهُ؟!
أَمْ عَلَى عَمَدٍ وَعَلَامَةٍ تَقَدَّمْتُمُوهَا؟!
[الجزء السابع: المطالبة بالحق]
فَأَعِيدُوا عَلَيَّ حَقِّي وَارْدُدُوا إِلَيَّ مَالِي،
فَإِنَّ اللَّهَ نَظَرَ لِعِبَادِهِ وَأَنَا مِنْ عِبَادِهِ.
[الجزء الثامن: التذكير بالنبوة]
أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ،
وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ،
وَأَنَا صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.
[الختام: التوكيل على الله]
فَإِنْ أَبَيْتُمْ أَنْ تَرُدُّوا حَقِّي فَاحْكُمُوا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ،
وَإِلَّا فَشَاهِدًا وَاللَّهُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ.
متن خطبه با ترجمۀ مقابل
ستایش خداوند، شکر نعمتها، و شهادت بر یگانگی خدا
اَلْحَمْدُ لِلَّٰهِ عَلیٰ ما اَنْعَمَ ستایش سزاوار خدا است برای نعمتهایی که عطا فرمود.
وَ لَهُ الشُّکرُ عَلیٰ ما اَلْـهَمَ و شکر و سپاس سزاوار اوست برای آنچه الهام فرمود.
وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ و درودها شایستۀ اوست برای آنچه از پیش عطا فرمود.
مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأها از نعمتهای گستردهای که آغاز نمود،
وَ سُبُوغِ آلآٰءٍ اَسْداها و روزیهای فراوانی که ارزانی داشت،
وَ تَمامِ مِنَنٍ والاٰها و عطایای ارزشمندی که پی در پی افزود.
جَمَّ عَنِ الْاِحْصآءِ عَدَدُها فراتر از آنکه شمارش شوند،
وَ نَأٰیٰ عَنِ الْجَزآءِ اَمَدُها و ماندگارتر از آنکه قابل بازگشت و جبران باشند.
وَ تَفاوَتَ عَنِ الْإِدْراکِ اَبَدُها و پایانش، فراتر از آنکه قابل ادراک باشد.
وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزادَتِها بِالشُّکرِ لِاتِّصالِها و برای ازدیاد نعمتها، آنها را به شکر خویش فراخوانده،
وَ اسْتَـحْـمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِــإِجْزالِها و برای تکمیل آنها مردم را به ستایش خود دعوت نموده،
وَ ثَنّیٰ بِالنَّدْبِ إِلیٰ اَمْثالِها و برای بدست آوردن امثال آنها، باز هم تشویق فرموده است.
وَاَشْهَدُ اَنْ لا اِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاٰ شَریکَ لَهُ
و شهادت میدهم که معبودى جز خدای یکتای بیشریک نیست.
کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها سخنی که مصداق خارجی آن را اخلاص قرار داده،
وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها و روح آن را به قلبها پیوند داده،
وَ اَنارَ فی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها و ادارک عقلی آن را به روشنی برای عقول میسّر کرده.
اَلْـمُمْـتَـنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ چرا که دیدنش با چشمها غیر ممکن،
وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ و بیان اوصافش با زبان، محال،
وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفیتُهُ و درک چگونگی او در پندار، ممتنع است.
هدف از آفرینش:
اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ کانَ قَبْلَها خداوند اشیاء را تازه آفرید، نه از چیزی که موجود باشد.
وَ اَنْشَاَها بِلَا احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ امْتَثَلَها و ایجادشان کرد، نه با پیروی و تقلید از چیزی.
کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ و با قدرت خویش هستی بخشید،
وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ و آنها را تکثیر و پراکنده ساخت، آنچنان که خواست.
مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلىٰ تَکْوینِها بی آنکه به آفرینش آنها نیازی داشته باشد،
وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها یا از صورتبندی آنها سودی برده باشد؛
اِلَّا تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ جز آنکه حکمتش را به اثبات رسانده،
وَ تَنْبیـهاً عَلیٰ طاعَتِهِ و مردم را به اطاعت خود توجّه داده باشد،
وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ و قدرتش را از این دریچه ظاهر نموده،
وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ و زمینۀ پرستش را برای مخلوقاتش فراهم آورده باشد،
وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ و به دعوت پیامبرانش قوّت بخشیده باشد.
فلسفۀ ثواب و عقاب:
ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلیٰ طاعَتِهِ سپس برای اطاعتش پاداش مقرّر فرمود،
وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلیٰ مَعْصِیَتِهِ و برای معصیتش کیفرها وضع نمود؛
ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ تا بندگانش را از خشم و عذاب انتقام خود دور کند،
وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلىٰ جَنَّتِهِ و آنها را به سوی بهشت خودش سوق دهد.
شهادت به رسالت حضرت محمد(ص):
وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ و گواهى میدهم که پدرم محمّد، بنده و فرستادۀ اوست.
اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ او را پیش از آنکه او را بفرستد انتخاب کرد،
وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ و پیش از آنکه انتخاب کند نشانه کرد،
وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ إِبْتَعَثَهُ و پیش از آنکه او را به پیامبری برانگیزد گزینش کرد.
إِذِالْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ در حالی که مخلوقات، هنوز در عالم غیب پنهان بودند،
وَ بِسِتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ و در پوشش اصلاب و ارحام، محفوظ بودند،
وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ و با مرز نیستی همنشین بودند.
عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالیٰ بِمَآئِلِ الْاُمُورِ دلیل انتخاب پیامبر(ص)، علم خداوند متعال به آیندۀ دوران،
وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ و احاطۀ کامل او به حوادث روزگاران،
وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقدورِ و شناخت کامل او به مقدّرات جهان بود.
اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْمـاماً لِاَمْرِهِ خداوند پیامبر(ص) را مبعوث فرمود، برای به انجام رساندن برنامهاش،
وَ عَزیمَةً عَلىٰٓ اِمْضاءِ حُکْمِهِ و ارادۀ قطعى بر ابلاغ و اجرای تصمیمش،
وَ اِنْفاذاً لِـمَقادیرِ حَتْمِهِ و عملی کردن مقدّرات حتمیاش.
وضع مردم قبل و بعد از بعثت:
فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها او مردم را مشاهده کرد، هر فرقهای دینی را برگزیده،
عُکَّفاً عَلی نیرانِها برخی به خلوتنشینی و عبادت در آتشکدهاند،
عابِدَةً لِاَوْثانِها برخی مشغول پرستش بتهای تراشیدهاند،
مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها و با اینکه او را به خوبی میشناسند، خدا را انکار میکنند.
فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ ظُلَمَها خداوند با نور پدرم محمد، تاریکىهایی که حاکم شده بود را زدود،
وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها و پردههای ابهام را از قلب آنها کنار زد،
وَ جَلىٰ عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها و تیرگیها را از مقابل چشمها برطرف ساخت،
وَ قامَ فی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ و در میان مردم به هدایت برخاست.
فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوایَةِ تا اینکه آنها را از گمراهى و خرافات نجات داد،
وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمایَةِ و به جای کوردلی، آنها را روشنبین نمود،
وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ و به دین استوار و با قوام هدایت فرمود،
وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ و آنها را به راه راست دعوت نمود.
وفات رسول خدا(ص):
ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ آنگاه خدا روح او را به سوی خویش کشید،
قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ با لطف و محبت، و اختیار و اشتیاق و انتخاب.
فَمُـحَـمَّدٌ مِنْ تَعَبِ هٰذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ اکنون محمد(ص) از رنج این دنیا راحت شده،
قَدْ حُفَّ بِالْـمَلآئِکَةِ الْاَبْرارِ فرشتگان برتر او را در میان گرفته،
وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ و رضوان پروردگار آمرزنده او را در بر گرفته،
وَ مُجاوَرَةِ الْـمَلِکِ الْجَبَّارِ و در همسایگی فرمانروای چیره جای گرفته است.
صَلَّى اللَّهُ عَلیٰ أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ درود خدا بر پدرم، پیامبر و امین او،
وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفیهِ و بهترین مردمان و برگزیدۀ او،
وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ و سلام و رحمت و برکات خداوند بر او.
قرآن میراث پیامبر(ص) در میان امّت:
ثُمَّ الْتَفَتَتْ اِلَىٰ أَهْلِ الْـمَجْـلِسِ وَ قالَتْ: سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:
اَنْتُمْ عِبادُ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ شما بندگان خدا، مخاطبان او و امر و نهى او،
وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیهِ و حاملان دین و وحى او،
وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلیٰ أَنْفُسِکمْ و امانتداران خدا نسبت به یکدیگر،
وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ و رسانندۀ پیام او به امّتهای دیگر هستید.
وَ زَعِیمُ حَقٍّ لَهُ فیـکمْ پرچمدار و حافظ حقّ او در میان شماست،
وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ و عهدنامهای که برایتان فرستاده،
وَ بَقِیَّةٍ إِسْتَـخْـلَفَها عَلَیْکُمْ و یادگاری که بر شما حاکم کرده نزد شماست.
کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ کتاب گویای خداوند و قرآن راستگو،
وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللَّامِعُ نوری تابنده، و روشناییِ درخشنده،
بَــیِّــنَةً بَصائِرُهُ مُنْکَشِفَةً[5] سَرائِرُهُ دلایلش روشن و اسرار باطنیاش هویدا،
مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ زیباییهایش جلوهکننده، و رهروانش مورد غبطه،
قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ پیروانش را به رضوان الهی فراخوانده و رهبری نموده،
مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ و شنوندگانش را به راه نجات کشانیده است.
بِهِ تُنالُ حُـجَـجُ اللَّهِ الْـمُنَوَّرَةُ از طریق قرآن میتوان به حجتهای روشن خدا رسید،
وَ عَزائِمُهُ الْـمُفَسَّرَةُ وَ مَحارِمُهُ الْـمُـحَـذَّرَةُ و واجباتی که در آن تشریح شده و محرماتی که منع شده،
وَ بَیِّنـاتُهُ الْجالِـیَـةُ وَ بَراهینُهُ الْکافیةُ و دلایل روشنگرانه و برهانهای قانعکننده،
وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ و فضائل پسندیده و رخصتها و مباحهای مرحمت شده،
وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ و دستورات و احکامیکه واجب شده را به دست آورد.
اسرار عبادات و احکام دین:
فَجَـعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَـکُمْ مِنَ الشِّرْکِ خداوند ایمان را مقرر فرمود براى پاکی شما از شرک،
وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ و نماز را مقرر فرمود براى دوری شما از کبر و خودخواهی،
وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ و زکات را براى پاکیزگی نفس و افزایش روزى،
وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ و روزه را براى تحکیم اخلاص و پایداری،
وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ و حج را براى شکوه دین و استواری،
وَالْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ و عدالت را براى پیوند قلبها و همبستگی،
وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ و اطاعت ما خاندان را براى نظم و هماهنگی،
وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَة و امامت ما را، براى ایمنی از تفرقه و فروپاشی،
وَالْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ و جهاد را براى عزّت اسلام و سربلندی،
وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْأَجْرِ و صبر را وسیلهای برای شایستگی پاداش الهی،
وَالْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَـةً لِلْعامَّةِ و امر به معروف را براى مصلحت عموم مردم،
وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّـخَـطِ و نیکى به پدر و مادر را براى جلوگیری از غضب الهى،
وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَد و صلۀ رحم را براى افزایش جمعیت و عمر طولانى،
وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ و قصاص را برای حفظ جان و پیشگیری از خونریزی،
وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ و وفاى به نذر را براى کسب آمرزش الهى،
وَ تَوْفیةَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَـخْـس و کامل دادن پیمانه و وزن را برای تغییر روحیۀ کمفروشی،
وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الـرِّجْسِ و نهى از شرابخوارى را براى دوری از پلیدی،
وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ و پرهیز از تهمت را براى دوری از لعنت خداوندی،
وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ و ترک دزدى را الزامی براى مصونیت از لغزش قرار داد.
وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیَّةِ و خدا شرک را حرام فرمود برای خلوص نسبت به او در ربوبیت،
«فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ «پس تقوا پیشه کنید، آنگونه که شایستۀ مقام اوست،
وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّاٰ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و از دنیا نروید، جز آنکه تسلیم امر خدا باشید.» (آلعمران/102)
وَ اَطیعُوا اللَّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر و نهی شدهاید اطاعت نمایید،
فَاِنَّهُ «اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» چرا که «از میان بندگان خداوند، تنها عالمان در برابر عظمت خدا متواضعند.» (فاطر/28)
معرفی خود و خدمات پیامبر(ص):
ثُمَّ قالَت۫: اَیُّهَا النَّاسُ! آنگاه فرمود: اى مردم!
اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ همه بدانید، من فاطمهام و پدرم محمد است.
اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً دوباره هم میگویم، چنانکه در ابتدا هم بیان نمودم،
وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً و آنچه را میگویم اشتباه نمیگویم،
وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً و در آنچه میکنم راه خطا نمیپویم.
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ «همانا برای شما، پیامبرى از میان خودتان آمد،
عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ که رنج و محنت شما بر او دشوار، و بر نجات شما مشتاق،
بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ» و بر مؤمنان، رئوف و مهربان است». (توبه/128)
فَاِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ و اگر خاندان و نسب او را جویا شوید و او را بشناسید،
تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِـکُمْ مییابید که او پدر من است، نه پدر زنان شما،
وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ و برادر پسر عموى من است، نه برادر مردان شما.
وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْهِ و چه افتخار و نیکو نسبتی است، نسبت با او.
فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ او وظیفۀ ابلاغ رسالتش را به خوبی انجام داد،
صادِعاً بِالنَّذارَةِ آشکارا هشدار میداد،
مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ از راه و رسم مشرکین رو میگرداند،
ضارِباً ثَـبَـجَـهُمْ با نواختن بر شانهها، مردم را به پیش میراند،
آخِذاً بِاَکْظامِهِمْ و از مقابل، آنها را میکشید.
داعِیاً اِلىٰ سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و با حکمت و اندرز نیکو به سوى پروردگار خود فرا میخواند.
یَکْسِرُ الْاَصْنامَ بتهای سنگی و گلی را میشکاند،
وَ یَنْکُثُ الْهامَّ و اشراف و سران مشرک و متکبّر را سر میکوباند،
حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ تا اینکه جمع آنها شکست خورد و رو به عقب گریختند،
وَ تَفَرَّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ و صبح ایمان، تاریکی کفر را شکافت و سر برآورد،
وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ و حقیقت ناب به جلوه درآمد،
وَ نَطَقَ زَعیمُ الدّینِ و زمامدار دین به سخن آمد،
وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ و فریادهای شیاطین خاموش گشت،
وَ طاحَ وَشیظُ النِّفاقِ و دورویی و فرومایگی اهل نفاق فرونشست،
وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشَّقاقِ و همبستگیهای کفر و دشمنی و اختلاف به پایان آمد،
وَ فُهْتُمْ بِکَلِمَةِ الْاِخْلاصِ و زبان به گفتن لا اله الا الله گشودید،
فی نَفَرٍ مِنَ الْبَـیْضِ الْخِماصِ و با نفراتی رنگپریده و شکمخالی همزبان شدید.
حقارت مردم قبل از اسلام
وَ کُنْتُمْ عَلىٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ و اما پیش از این بر لب پرتگاهى از آتش بودید،
الشَّارِبِ همچون جرعهای برای آنها که دنبال نوشیدناند،
وَ الطَّامِعِ و فرصتی برای آنها که در طمع شکارند،
وَ قَبْسَةَ الْعِـجْـلانِ و پارۀ آتشی برای آنها که دنبال ربودن آتشاند.
وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ و لگدکوب هر رونده،
تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ نوشندۀ آبهای آلوده و گندیده،
وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ و خورندۀ گوشتهای خشکیده،
اَذِلَّةً خاسِئینَ و خوار و حقیر و رانده بودید.
تَخافُونَ اَنْ یَـتَـخَـطَّفَـکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِـکُمْ و پیوسته از اینکه مردمان غارتگر شما را بربایند میترسیدید.
فَاَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالیٰ بِمُحَمَّدٍ تا اینکه خدای تعالی شما را به وسیلۀ محمد(ص) نجات داد،
بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی البته بعد از آنهمه خواری و ناتوانی،
وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ و بعد از درگیری با مردان بیباک و بیپروا،
وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ و دزدان بدبخت عرب،
وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ و متمردین نافرمان یهود و نصارا.
علی(ع) و فداکاریهای او:
کُلَّمٰا اَوْقَدُوا ناراً لِلْـحَـرْبِ هر زمان آتش جنگی افروخته میشد،
اَطْفَأَهَا اللَّٰهُ خداوند آن را خاموش میکرد.
اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ و یا هرگاه شاخ شیطان سر برمیآورد،
اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ و یا فتنهای از سوی مشرکین دهان میگشود،
قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها پیامبر(ص)، برادرش علی را در دهان معرکه میانداخت،
فَلا یَنْکَفئُ و او دست بردار نبود، و سر از پا نمیشناخت،
حَتَّىٰ یَطَأَ صِماخَها بِأَخْمَصِهِ تا گوش آنان را کف پایش میگذاشت،
وَ یُخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ و آتش فتنه را با آب شمشیرش خاموش میساخت.
مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ در راه خدا بسیار سختی کشیده،
مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ در امر خدا بسیار کوشیده،
قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ مجاور و نزدیک به رسول خدا،
سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ سید و سالار و سرورى از اولیاء خدا،
مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً آستین بالا و آماده، خیرخواه، پرتلاش و کوشنده،
لا تَأْخُذُهُ فی اللَّٰهِ لَوْمَةُ لآٰئِمٍ و در راه خدا بیاعتنا به سرزنشها و ملامتها بود.
سرزنش رفاهطلبان و فتنهگران:
وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ اما شما در رفاه و آسایش زندگى آرمیده،
وادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ در شادمانی و امنیت با خیال آسوده لم داده،
تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ در انتظار دگرگونی روزگار و حوادث ناگوار برای ما نشسته،
وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ و گوش به زنگ اخبار بد دربارۀ ما هستید،
وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ و در هنگامۀ کارزار، عقبنشینی میکنید،
وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ و از جنگ و جهاد فرار میکنید.
ظاهر شدن چهرۀ نفاق پس از رحلت پیامبر(ص):
فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ اما زمانی که خداوند، براى پیامبرش سرای ابدی پیامبرانش را اختیار کرد،
وَ مَأْوىٰ اَصْفیائِهِ و آرامگاه همیشگی برگزیدگانش را برای او برگزید،
ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ کینههای درونی و علائم دورویی شما ظاهر گردید،
وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ و جامۀ دین پوسید
وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ و گمراهانِ خشم فرو برده به نطق آمدند،
وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ و فرومایگان بی نام و نشان سر بر آوردند و جلو آمدند،
وَ هَدَرَ فَنیقُ الْـمُبْطِلینَ و نعرۀ اهل باطل همچون شتر مست نازپرورده به غُرش آمد،
فَخَـطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ و در صحنۀ اجتماع شما به حرکت درآمد،
وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ و شیطان سرش را از مخفیگاهش بیرون کرد،
هاتِفاً بِکُمْ و شما را به سوی خود دعوت کرد،
فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَـجـیبینَ و شما را آمادۀ پذیرش دعوتش یافت،
وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ و شما را برای فریب خوردن آماده دید.
ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ آنگاه به تحریک شما برای قیام پرداخت،
فَوَجَدَکُمْ خِفافاً و شما را سبکبار و آمادۀ تحریک یافت،
وَ اَحْمَشَکُمْ و شعلههای خشم و کینه را در درون شما روشن کرد،
فَاَلْفاکُمْ غِضاباً و آثار غضب را در شما نمایان دید.
غصب خلافت:
فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ به شتری که از آن شما نبود، علامت نهادید،
وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ هٰذا و به آبشخوری که حق شما نبود وارد شدید. (و به غصب حکومت پرداختید)
وَ الْعَهْدُ قَریبٌ و هنوز از رحلت پیامبر(ص) چیزی نگذشته بود،
وَالْکَلْمُ رَحیبٌ و زخم این مصیبت هنوز عمیق و باز بود،
وَالْجُرْحُ لَـمَّـا یَنْدَمِلُ و جراحات قلبی ما التیام نیافته بود،
وَ الرَّسُولُ لَـمَّا یُقْبَرُ و هنوز پیامبر(ص) به خاک سپرده نشده بود،
اِبْتِداراً شتابزده (در تعیین خلیفه) هرچه خواستید کردید.
زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ ظاهراً نگران هجوم فتنهها بودید (فتنهها را بهانه کردید)
«اَلاٰ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا «بدانید که خود در فتنه فرو افتادند،
وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَـمُـحـیطَةٌ بِالْکافِرینَ» و جهنم برکافران احاطه دارد.» (توبه/49)
فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ هیهات، از شما چنین انتظاری نبود!
وَ کَیْفَ بِکُمْ شما را چه شده؟ و چه میکنید؟
وَ اَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ کجا؟ و چرا کجراهه میروید؟
وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ با اینکه کتاب خدا پیش روى شماست،
اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ مطالبش نمایان، و احکامش درخشان،
وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ و نشانههای هدایتش تابان،
و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ و منهیات آن پیدا و اوامرش هویداست.
وَ قَدْ خَلَّـفْـتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ اما شما آن را پشت سر انداختید!
أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ به راستی قصد دوری از آن را دارید؟
اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ و به غیر آن حکم مىکنید؟
بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً چه بد است برای ظالمان، آنچه به جای قرآن انتخاب کردند.
«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً «و هرکس غیر از اسلام، راه و رسمی انتخاب کند،
فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ قطعاً پذیرفته نخواهد بود،
وَ هُوَ فی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ» و در آخرت در گروه زیانکاران خواهد بود.» (آلعمران/85)
آری، شما سوار بر ناقۀ خلافت شدید
ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلَّا رَیْثَ اَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها آنگاه درنگ نکردید، مگر به اندازهای که مرکب خلافت رام شود،
وَ یَسْلَسَ قِیادُها و مهار آن و تسلط بر اوضاع آسان شود،
ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها دوباره آتش فتنهها را بر افروختید،
وَ تُهَــیِّجُـونَ جَمْرَتَها و شعلهها و شرارههای آن را پیوسته تحریک کردید،
وَ تَسْتَـجـیـبُونَ لِـهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ و همواره دعوت شیطان فریبکار را اجابت میکنید،
وَ اِطْفاءِ اَنْوارِ الدّینِ الْجَلِیِّ و به خاموش کردن جلوههای انوار دین خدا میپردازید،
وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفی و در عمل به سنتهای پیامبر برگزیده اهمال میکنید،
تُسِرُّونَ حَسْواً فی ارْتِغاءٍ و یواشکی کاسۀ شیر را تا آخر سر میکشید، به این بهانه که میخواهید کف روی شیر را برگیرید.
وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ و برعلیه خانواده و فرزندان پیامبر(ص) قدم برمیدارید،
فِی الْخَمَرِ وَ الضَّراءِ آرام و مخفیانه، از پشت نهانگاهها، تپهها و انبوه درختان.
وَ نَصْبِرُ مِنْـکُمْ و باید تحمل کنیم، آنچه از شما بر ماست،
عَلىٰ مِثْلِ حَزِّ الْـمُدىٰ که همانند زخم دشنه بر حنجرههاست،
وَ وَخْزِ السِّنان فِی الحَشا و سوزش هنگام فرو رفتن نیزه در دلهاست.
دادخواهی دربارۀ غصب فدک در برابر ابوبکر:
وَ اَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ اَنْ لآ إِرْثَ لَنا و اکنون گمان میکنید که ارثى براى ما نیست،
«أَفَحُـکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ «آیا همان سنت جاهلی را دنبال میکنید؟
وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ» و چه حکمی از حکم خدا براى اهل یقین بهتر است؟» (مائده/50)
أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلىٰ آیا شما این مسائل را نمیدانید؟ البته که میدانید!
قَدْ تَجَلَّىٰ لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ و همانند آفتاب درخشنده برایتان هویداست که من دختر پیامبر(ص) هستم.
اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلىٰ اِرْثی؟ اى مسلمانان! سزاوار است ارث من به زور از من گرفته شود؟
یَا بْنَ اَبی قُحافَةَ! اَ فی کِتابِ اللَّهِ اى پسر أبیقحافه، آیا این در کتاب خدا نوشته شده،
أَن۫ تَرِثُ اَباکَ وَ لا أَرِثُ اَبی؟ که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثی نداشته باشم؟
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً چه سخن عجیب و بیسابقهای به هم بافتهاید!
اَفَعَلىٰ عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ آیا عمداً کتاب خدا را ترک کردهاید،
وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ و آن را پشت سر انداختهاید؟
إذْ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» قرآن میگوید: «سلیمان از داود ارث بُرد» (نمل/16)
وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا و در داستان زکریا نیز چنین است،
اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً آنجا که فرمود: «پروردگارا، مرا فرزندى عنایت فرما
یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِیَعْقُوبَ» تا از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.» (مریم/5-6)
وَ قالَ: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ و در کتاب خدا فرمود: «و خویشاوندان رحِمى،
بَعْضُهُمْ اَوْلیٰ ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ» در ارث بعضی بر بعض دیگر سزاوارترند.» (انفال/75)
وَ قالَ: «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ و فرمود: «خدا شما را به ارث فرزندان سفارش میکند
لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ» که پسر دو برابر دختر بهره میبرد.» (نساء/11)
وَ قالَ: «اِنْ تَرَکَ خَیْراً و فرمود: «اگر مالی باقی بماند،
الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ به شایستگی براى پدران و مادران و خویشان وصیت شود،
حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ» که این حقّى است بر عهدۀ پرهیزگاران.» (بقره/180)
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حُظْوَةَ لی و شما چنین گمان بردید که برای من بهرهاى نیست،
وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی و سهمى از ارث پدرم برای من نیست،
وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا و نسبت خویشاوندی بین ما نیست!
اَ فَخَـصَّکُمُ اللَّهُ بِآیَةٍ آیا خداوند آیهاى را مختص به شما نازل کرده،
اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ و پدرم را از حکم آن خارج کرده؟
اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ ال۫ـمِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ یا اینکه میگویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمیبرند؟
اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ آیا من و پدرم از یک دین و مذهب نیستیم؟
اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَ ابْنِ عَمّی؟
آیا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعموی من داناترید؟
عذاب قیامت برای غاصبان
فَدُونَکَها حالا که چنین است، بگیر (ارث من از آن تو)
مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً همچون شتری مهارزده و آمادۀ استفاده است!
تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ اما روزی که از خاک برخیزی، تو را ملاقات میکند،
فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ و چه نیکو داورى است در آن روز خداوند،
وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ و چه نیکو پیشوایی است محمد(ص)،
وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ و چه نیکو وعدهگاهى است قیامت.
وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ و در آن زمان، اهل باطل همگی زیانکار باشند،
وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدَمُونَ و پشیمانى در آن زمان فایدهای ندارد.
«وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ «و هر خبری که خدا داده زمان وقوعی دارد،
وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» و به زودی خواهید فهمید» (انعام/67)
«مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ «که عذاب خوارکننده بر چه کسى فرود آید،
وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ» و عذاب جاودانه بر چه کسی روا باشد.» (زمر/39)
سرزنش انصار، به خاطر سکوت و کوتاهی ایشان:
ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الْاَنْصار فَقالَتْ: آنگاه به سوی انصار نظر کرد و فرمود:
یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ اى بزرگان و سروران امت،
وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ و اى بازوان و حامیان ملت،
وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! و اى پاسداران و حافظان اسلام!
ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی این چه قصور و کوتاهی است در حق من؟
وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ و این چه تسامحی است، نسبت به دادخواهى من؟
اَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ اَبی یَقُولُ: آیا پدرم رسول خدا نمیفرمود:
اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ احترام هرکس در احترام به فرزندانش باقیست؟
سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ چه سریع، اوضاع را دگرگون کردید،
وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ و چه زود به آنچه زمانش نرسیده بود اقدام کردید،
وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ با اینکه شما توان آنچه را دنبال آن هستم دارید،
وَ قُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ و قدرت حمایت از خواسته و هدف مرا دارید.
اَ تَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ آیا میگویید: دیگر محمد مرده و همه چیز تمام شده؟
فَخَـطْبٌ جَلیلٌ آری، مصیبتى بس بزرگ رخ داده،
اِسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ ضعف و سستیِ حاصل از آن مصیبت فراگیر شده،
وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ و شکافِ ایجاد شده، دامنهدار و بازتر شده،
وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ و همبستگی ملت به گسستگی تبدیل شده،
وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ و در غیبت پیامبر(ص)، تاریکی همهجا را فرا گرفته،
وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ و خورشید و ماه گرفته و کم فروغ شده،
وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ و ستارگان در مصیبت او پراکنده گشته،
وَ اَکْدَتِ الْآمالُ و آرزوها به نومیدى گراییده،
وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ و کوهها سر فرود آورده،
وَ اُضیعَ الْحَریمُ و حریمها ضایع و بیاعتبار شده،
وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ و با رفتن او دیگر حرمتی باقی نمانده است.
فَتِلْکَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْکُبْرى به خدا سوگند که این است همان فاجعۀ کبیره،
وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمى، لا مِثْلَها نازِلَةٌ و همان مصیبت عظیمه، که به مانند آن نازل نشده،
وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ و بلاى جانگدازى در این سرا به پای آن نرسیده است.
اَعْلَنَ بِها کِتابُ اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ و البته کتاب خدای جلیل قبلاً از آن خبر داده؛
فی اَفْنِیَتِکُمْ وَ فی مُمْساکُمْ وَ مُصْبِحِـکُمْ کتابی که در محضر شماست و هر صبح و شام میخوانید،
یَهْتِفُ فی اَفْنِیَتِکُمْ هُتافاً وَ صُراخاً و با صدای بلند و رسا قرائت میکنید،
وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً یا با لحن خوش تلاوت مینمایید،
وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ و البته پیش از او نیز برای دیگر انبیای خدا اتفاق افتاده،
حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ حکمى است حتمى و قضائى است قطعى.
و آنچه در کتاب خداست، این است:
«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ «محمد، تنها فرستادۀ خداست،
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ که پیش از وى پیامبران دیگرى نیز بودهاند،
اَ فَإِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اگر بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟
اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً
البته هرکس به عقب برگردد، کوچکترین زیانى به خدا نمیرساند،
وَ سَیَجْزِى اللَّهُ الشَّاکِرینَ» و خدا به زودی شاکران را پاداش میدهد.» (آلعمران/146)
حضرت دوباره به انصار خطاب فرمود : چرا حمایت نمیکنید؟
إیْهاً بَنی قَـیْلَةَ! هان عجبا! ای فرزندان قیله و گروه انصار!
ءَاُهْضَمُ تُراثُ اَبی آیا حق من از میراث پدرم ظالمانه از من گرفته میشود
وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّی وَ مَسْمَعٍ در حالی که شما میبینید و میشنوید؟
وَ مُنْتَدىً وَ مَجْمَعٍ و در جلسات و مجامع مخاطب هستید؟
تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ دعوت من شما را فرا میگیرد،
وَ تَشْمَلُکُمُ الْخِبْرَةُ و خبرها فراگیر است،
وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ و نفرات و آمادگی کامل دارید،
وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ و ابزار و نیروی کافی در اختیارتان هست،
وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ و سلاح جنگی و سپر هم دارید،
تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ اما با اینکه به حد کفایت، صداى دعوت به شما میرسد، اجابت نمیکنید،
وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ و فریاد استغاثه به گوشتان میرسد و فریادرسی نمیکنید.
وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ به جنگآوری و بیباکی زبانزدید،
مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ و به اهل خیر و صلاح معروفید،
وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ و برجستگانی هستید که انتخاب شدهاید،
وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ و اهل خیری هستید که براى ما اهلبیت برگزیده شدهاید،
قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ با جماعت عرب پیکار کردید،
وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ و متحمّل رنج و خستگی زیادی شدید،
وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ و با گردنکشان اقوام شاخ به شاخ شدید،
وَ کافَحْتُمُ الْبُهَمَ و پنجه در پنجۀ حریفان سرسخت انداختید.
لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ تا بود اینگونه بود که باهم حرکت میکردیم،
نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ ما فرمان میدادیم و شما فرمان میبردید،
حَتَّىٰٓ اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ تا اینکه آسیاى اسلام با محوریت ما به گردش درآمد و چرخید،
وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ و شیر پستان روزگار و خیر و برکت به فراوانی رسید،
وَ خَضَعَتْ نَعْرَةُ الشِّرْکِ و نعرههاى نخوتآمیز شرک، کمکم به سردی گرایید،
وَ سَکَتَتْ فَوْرَةُ الْاِفْکِ و فوران دروغ و تهمت فروکشید،
وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْکُفْرِ و آتش کفر به خاموشی گرایید،
وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ و دعوت به هرج و مرج و آشوب کمکم بیارامید،
وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ و نظام دین انسجام یافت و به سر و سامان رسید.
فَاَنَّىٰ حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ چه شد که بعد از روشن شدن حق چنین حیرانید؟
وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ و پس از آشکار شدن، حقیقت را پوشیده میدارید؟
وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ و بعد از پیشقدمى، عقبنشینی کردید؟
وَ اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟ و بعد از ایمان، راه شرک در پیش گرفتید؟
بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ
بدا به حال مردمیکه بعد از اینکه پیمان بستند سوگندهایشان را شکستند،
وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ و در بیرون راندن پیامبر(ص) اهتمام کردند،
وَ هُمْ بَدَؤُوکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ و نخستین بار، پیکار را آنان شروع نمودند.
اَتَخْشَوْنَهُمْ آیا از آنها میترسید؟ (چرا با آنها مبارزه نمیکنید)
فَاللَّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ» در حالی که سزاوارتر است که از خدا بترسید، اگر اهل ایمانید.» (توبه/13)
اَلاٰ وَ قَدْ أَریٰ اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ آگاه باشید، من چنین میبینم که شما در راحتطلبی زمینگیر شدهاید.
وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ و کسی را که سزاوارترین فرد است دور کردهاید،
بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ به کم و زیاد کردن، و دخل و تصرف و تدبیر امور،
وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ و در گوشۀ فراغت به آرامش روی آوردهاید،
وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ و خود را از فقر و تنگنا، به گشایش رساندهاید.
فَمَـجَـجْـتُمْ ما وَعَیْتُمْ نتیجه آنکه، بیرون انداختید آنچه را فراگرفته بودید،
وَ دَسَعْتُمُ الَّذى تَسَوَّغْتُمْ و بالا آوردید آنچه را به گوارایی فروبرده بودید.
«فَاِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فی الْاَرْضِ جَمیعاً «پس اگر شما و هرکس در روی زمین است کافر شود،
فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ» خدا از همگان بىنیاز و ستودنی است.» (ابراهیم/8)
اَلاٰ وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هٰذا آگاه باشید، آنچه لازم بود بگویم را گفتم،
عَلَىٰ مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرَتْکُمْ با اینکه شما را میشناسم و میدانم که یاری نکردن، آمیخته با سرشت شماست،
وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ تنها گذاشتن و وفا نکردن، فراگیر قلوب شماست.
وَ لٰکِنَّها فیضَةُ الـنَّـفْسِ ولی این شکوهها سرریز اندوه و نگرانیهای متراکم بود،
وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ و آه دلی خشمگین و برافروخته،
وَ خَوَرُ الْقَناةِ و سستی و ناتوانی حامیانی برای تکیه،
وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ و بروز غصّههای انباشته و نهفته در سینه،
وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّـةِ و اتمام حجّتی برای همه.
هشدار به غاصبین خلافت:
فَدُونَکُمُوها حالا دیگر (خلافت) برای شما، آنها را بگیرید.
فَاحْتَقِبُوها اینک تنگ ببندید پالان این ناقه را،
دَبِرَةَ الظَّهْرِ که پشت او زخم دیده،
نَقِبَةَ الْخُفِّ پایش تاول زده و ساییده (و قابل سواری نیست)،
باقِیَةَ الْعارِ و ننگ آن باقی است،
مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ و داغ غضب خدای توانا برای او نشانه است،
وَ شَنارِ الْاَبَدِ و رسوایی و بدنامی او همیشگی و ابدی است،
مَوْصُولَةً بِنارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ و سرانجام به آتش برافروختۀ الهی خواهد رسید؛
الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْاَفْئِدَةِ آتشی که بر دلها شعله خواهد کشید.
فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ آنچه مىکنید پیش چشم خداست،
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «و آنانکه ستم کردند به زودى میدانند که بازگشتشان به کجاست.» (شعراء/227)
وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَىْ عَذابٍ شَدیدٍ و منم دختر پیامبری که به عذاب سختی که پیش روی شما است هشدار میداد.
فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ پس هرچه میخواهید بکنید، ما نیز به کار خود هستیم،
وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ و منتظر باشید که ما هم در انتظاریم.
پاسخ ابوبکر:
فَقالَ أبوبَکر: ابوبکر گفت:
صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ اِبْنَـتُهُ خدا و پیامبرش راست گفته و دختر او هم راست گفته،
مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ وَ مَوْطِنُ الْهُدى وَ الرَّحْمَةِ معدن حکمتی و کانون هدایت و رحمت،
وَ رُکْنُ الدّینِ وَ عَیْنُ الْحُجَّـةِ و رکن دین و شریعت، و چشمۀ جوشان برهان و حجّت.
لا اَبْعَدُ صَوابَکِ وَ لا اُنْکِرُ خِطابَکِ من صحّت گفتار تو را رد نمیکنم و سخنانت را انکار نمیکنم.
هٰؤُلآءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَ بَیْـنَکِ این مسلمانانند که بین من و تو داورند،
قَلَّدُونی ما تَقَلَّدْتُ خلافتی را که بر عهده گرفتهام اینها به گردن من انداختهاند،
وَ بِاتِّفاقٍ مِنْهُمْ اَخَذْتُ ما اَخَذْتُ و با اجماع آنها این منصب را به دست گرفتهام.
غَیْرَ مُکابِرٍ وَ لا مُسْتَبِدٍّ نه متکبّر بودهام و نه خودرأیی کردهام،
وَ لا مُسْتَأْثِرٍ و نه خود را بر دیگران مقدم داشتهام،
وَ هُمْ بِذلِکَ شُهُودٌ و همگى بر این مطلب گواه و شاهدند.
هشدار و اتمام حجّت نهایی حضرت به مسلمانان:
فالتفتت فاطمةُ الى النّاس و قالت: آنگاه فاطمه(س) روی خود را به طرف مردم برگرداند،
مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ و فرمود: اى جماعت مسلمین!
الْمُسْرِعَةِ اِلىٰ قیلِ الْباطِلِ که شتابان به سوی حرفهای باطل میروید،
اَلْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ و بر کارهای زشت و زیانبار چشم میپوشید،
اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ آیا در قرآن تدبر نمیکنید؟
اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها یا دلهایتان قفل خورده و نمیفهمید؟
کَلاَّ بَلْ رانَ عَلىٰ قُلُوبِکُمْ مآ اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِـکُمْ
نه، بلکه دلهایتان به خاطر اعمال ناشایست زنگار گرفته،
فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ اَبْصارِکُمْ و گوش و چشم شما را بسته و در اختیار گرفته است.
وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ و چه ناروا تأویل کرده و چه مصداق بدی مقرر کردهاید،
وَ سآءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ و چه راه بدی را نشان دادهاید،
وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ و جابجایی و معاوضۀ بدی انجام دادهاید،
لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمَلَهُ ثَقیلاً وَ غِبَّهُ وَبیلاً به خدا سوگند بار آن را سنگین و عاقبت آن را ننگین خواهید یافت،
اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ زمانی که پردهها کنار رود،
وَ بانَ ما وَرآئَهُ الضَّرَّآءُ و زیانهاى ناپیدا پدیدار گردد،
وَ بَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ و از جانب پروردگارتان براى شما ظاهر و پیدا شود،
ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ چیزی را که به فکرتان هم نمیرسید.
وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْـمُبْطِلُونَ و آنجاست که اهل باطل زیانکار شوند.
ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ قَالَتْ:
قَدْ کانَ بَعْدَک أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌلَوْ کنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکثُرْ الْخَطْبُ
لإِنَّا فَقَدْنَاک فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَاوَ اخْتَلَّ قَوْمُک فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ
لوَ کلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌعِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَینِ مُقْتَرِبٌ
أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْلَمَّا مَضَیتَ وَ حَالَتْ دُونَک التُّرَبُ
لتَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَالَمَّا فُقِدْتَ وَ کلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَبُ
لوَ کنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یسْتَضَاءُ بِهِعَلَیک ینْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّةِ الْکتُبُ
لوَ کانَ جِبْرِیلُ بِالْآیاتِ یؤْنِسُنَافَقَدْ فُقِدْتَ وَ کلُّ الْخَیرِ مُحْتَجَبُ
لفَلَیتَ قَبْلَک کانَ الْمَوْتُ صَادَفَنَالَمَّا مَضَیتَ وَ حَالَتْ دُونَک الْکثُبُ
لإِنَّا رُزِینَا بِمَا لَمْ یرْزَ ذُو شَجَنٍمِنَ الْبَرِیةِ لَا عُجْمٌ وَ لَا عَرَبُ
ثُمَّ انْکفَأَتْ عَلَیهَا السَّلَامُ- وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ یتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیهِ وَ یتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیهِ- فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ: یا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیک السَّلَامُ: اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَک رِیشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ یبْتَزُّنِی نَحْلَةَ أَبِی وَ بُلْغَةَ ابْنَی، لَقَدْ أَجْهَدَ فِی خِصَامِی، وَ أَلْفَیتُهُ أَلَدَّ فِی کلَامِی، حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیلَةٌ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ رَاغِمَةً، أَضْرَعْتَ خَدَّک یوْمَ أَضَعْتَ حَدَّک، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کفَفْتَ قَائِلًا، وَ لَا أَغْنَیتَ طَائِلًا، وَ لَا خِیارَ لِی، لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی وَ دُونَ ذِلَّتِی، عَذِیرِی اللَّهُ مِنْک عَادِیاً، وَ مِنْک حَامِیاً، وَیلَای! فِی کلِّ شَارِقٍ ویلای فِی کلِّ غَارِب، مَاتَ الْعَمَدُ، وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَکوَای إِلَى أَبِی، وَ عَدْوَای إِلَى رَبِّی، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلًا وَ أَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْکیلًا.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ: لَا وَیلَ لَک بَلْ الْوَیلُ لِشَانِئِک، نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِک یا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ، وَ بَقِیةَ النُّبُوَّةِ، فَمَا وَنَیتُ عَنْ دِینِی، وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی، فَإِنْ کنْتِ تُرِیدِینَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُک مَضْمُونٌ وَ کفِیلُک مَأْمُونٌ، وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَک أَفْضَلَ مِمَّا قُطِعَ عَنْک، فَاحْتَسِبِی اللَّهَ.
فَقَالَتْ: حَسْبِی اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ وَ أَمْسَکتْ.
سپس به قبر پدر نگریسته و این اشعار را سرود:
- رفتى و پس از تو فتنه ها برخاست، که اگر تو مىبودى آنچنان بزرگ رخ نمىنمودند.
- همچون زمینى از باران گرفته شده، ما تو را از کف دادیم. (قوم و ملت تو از هم پاشیدند) و ارزشها در قومت به هم ریخت. بیا و ببین که چگونه از راه مستقیم منحرف شدهاند.
- هر خاندانى اگر در نزد خداوند قرب و منزلتى داشت نزد بیگانگان هم محترم بود، جز خاندان ما.
- تا از این سرا به دیگر سراى رخت بر بستى و خاک میان ما و تو جدایى افکند، مردانى از قومت راز دل خود را بر ملا ساختند.
- چون فقدان تو را مشاهده کردند بر ما یورش آورده خفیفمان داشتند و هر چه از تو ارث برده بودیم، غصب شد.
- پدر، تو ماه شب چهارده و چراغ فروزان زندگانى ما بودى، که از جانب خداوند بر تو کتبى چند فرود مىآمد.
- جبرئیل با آیاتى از قرآن همدم و مونس ما بود. امّا تو رفتى و خیرها از ما پوشیده شد.
- اى کاش پیش از آنکه تو از میان ما رخت بربندى و خاک تو را در درون خود پنهان نماید، ما مرده بودیم.
- به راستى ما بلا دیدگان در دام مصیبتى گرفتار آمدیم که هیچ مصیبت زدهاى در عرب و عجم بدان مبتلا نگردیده بود.»
در حالى که امیرالمؤمنین علیه السّلام به انتظار نشسته بود و براى بازگشت فاطمه علیها السّلام لحظه شمارى مىکرد، بانوى بانوان علیها السّلام به خانه مراجعت نمود و با مشاهده امیر مؤمنان علیه السّلام چنین فرمود:
اى پسر ابو طالب! آیا همچون جنین پردهنشین شدهاى و چون مظنونین، در گوشه خانه نشسته اى؟ (تو همانى که) شاهپرهاى شاهین را شکستى، حال چه شد که دستخوش پرهاى کوچک شدهاى؟ پسر ابو قحافه عطیه پدر را از من و نان خورش از دو فرزندم سلب کرد. آشکارا به دشمنى من برخاست و از لجاج و عناد خود روى برنتافت. چندان که انصار از من بریدند و مهاجرین دیده از حمایت من پوشیدند. مردم نیز از یاوریم فروگذار کردند. در دفع ترکتازى از او نه یاورى دارم و نه مددکارى. خشم فرو خورده، از خانه بیرون شدم و خوار بازگشتم. آن روز که منزلت خویش را نادیده گرفتى، همان روز خود را در مضیق ذلّت افکندى و چهره فروتنى و خوارى بر خاک ساییدى. تو شیرى بودى که گرگها را در هم شکستى، در حالى که امروز در به روى خود بستهاى. آیا نمىتوانى گویندهاى را از گفتار بیهودهاش بازدارى، و یا با ابطال باطل نفع و فایدهاى به من عاید گردانى؟ چرا که قدرت حمایت از خود ندارم. اى کاش پیش از این خوارى مرده بودم. اگر سخن به تندى گفتم و یا از یارى نکردنت بر آشفتم خداوند را پوزش مىطلبم. واى بر من! هر بامدادى که خورشید سر از بام خاور برمىدارد و به هنگام غروب خورشید، این کلام در وجودم طنینانداز است که پناه من از دنیا رفت و بازویم ناتوان گردید. چه کنم جز آنکه شکایت به نزد پدر برم و رعایت و یارى از حق طلبم؟ بار الها نیرویت از همه کس فزونتر و عذاب تو از حوصله بیرون است، تو خود داد من بستان!
امیر مؤمنان، على علیه السّلام فرمود: اى دختر برگزیده عالمیان! و یادگار بهترین پیمبران! افسوس براى تو نیست بلکه براى دشمن توست. غم مخور (آه و ناله کردن تو را به حقّ خود نمىرساند) من از سستى گوشهنشین نشدم، بلکه آنچه در توانم بود، به کار بستم. اگر نان خورش مىخواهى روزى تو نزد خداوند محفوظ است و او خود عهدهدار آن مىباشد، آرام گیر و آنان را به خداوند واگذار.
حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود: خدا مرا کافی است … و سپس سکوت کرد.