آیا اعتراف ائمه علیهم السلام به گناه و استغفار برای آن، نافی عصمت ایشان است؟

فايل PDF، مناسب برای مطالعه در تلفن همراه

سؤال

آیا اعتراف ائمه علیهم السلام به گناه و استغفار برای آن، نافی عصمت ایشان است؟

تقریر سؤال

از دیدگاه شیعه، ائمه علیهم السلام بر اساس دلایل عقلی و نقلی، معصوم از هر گونه گناه و خطا هستند. اما در سخنان و دعاهای ایشان ، عباراتی یافت می‌شود که حاکی از اعتراف به گناه و استغفار از سوی آنان است. این امر سبب شده است تا مخالفین مذهب شیعه، در عصمت ائمه علیهم السلام تشکیک نموده و بگویند: این اعترافات از سوی ائمه علیهم السلام دلالت بر وقوع گناه از ایشان و در نتیجه معصوم نبودن آنان دارد؛ زیرا اگر این گونه نبود، استغفار ایشان عبث و بیهوده بود.[1]

پاسخ

این شبهه را دو گونه پاسخ می‌دهیم: پاسخ نقضی و پاسخ حلّی.

پاسخ نقضی

پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله علاوه بر نظر شیعه، از دیدگاه عموم اهل سنّت نیز معصوم از هر گونه گناه است.[2] با این حال، در سخنان و ادعیه پیامبر صلّی الله علیه و آله نیز اعتراف و اقرار به گناه و استغفار وجود دارد که در منابع معتبر اهل سنّت نقل گردیده است. بخاری در صحیح به سند خود از ابوهریرة از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله روایت می‌کند که ایشان فرمود: «به خدا سوگند، همانا من روزانه بیش از هفتاد مرتبه طلب بخشش کرده و توبه می‌نمایم»[3]. در روایت دیگری، پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «همانا قلب من پوشیده و مستور می‌گردد و من روزانه صد بار از خداوند طلب بخشش می‌کنم».[4] همچنین بخاری و مسلم از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می‌کنند که ایشان این‌گونه دعا می‌نمود:
اللهم اغفر لي خطيئتي، وجهلي، وإسرافي في أمري، وما أنت أعلم به منّي، اللهم اغفر لي جدّي، وهزلي، وخطئي، وعمدي وكلّ ذلك عندي، اللهم اغفر لي ما قدّمت وما أخّرت، وما أسررت وما أعلنت، وما أنت أعلم به منّي، أنت المقدّم وأنت المؤخّر، وأنت على كلّ شيء قدير ؛[5]
خدایا! گناه و نادانی و اسراف من در امرم و آنچه تو به آن نسبت به من داناتری را ببخش. خدایا! جدّیت و کوشش، و هزل و شوخی، و خطا و عمد مرا بیامرز. و همه اینها نزد من موجود است. خدایا! از آنچه قبل از این انجام داده و آنچه بعد از این انجام می‌دهم، و آنچه پنهان کرده و آنچه آشکار می‌کنم و آنچه تو به آن نسبت به من داناتری درگذر. تو آغاز و پایانی و بر هر چیزی توانا هستی.
از عایشه روایت شده که وی گفته است:
أنّ رسول الله صلّى الله عليه [وآله] وسلّم كان إذا استيقظ من الليل قال: “لا إله إلا أنت، سبحانك، اللهم أستغفرك لذنبي، وأسألك رحمتك، اللهم زدني علماً، ولا تزغ قلبي بعد إذ هديتني، وهب لي من لدنك رحمةً، إنّك أنت الوهّاب”؛[6]
پیامبر خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم هنگامی که در شب بیدار می‌شد، می‌فرمود: هیچ خدایی جز تو نیست، منزّه هستی. خداوندا! برای گناهم از تو طلب بخشش می‌کنم و رحمت تو را خواستارم. خدایا! بر علم و دانش من بیفزا و دلم را پس از آن که هدایتم نمودی، منحرف مگردان و از سوى خود، رحمتى بر من ببخش. همانا تو بسیار بخشنده‏اى‏.
همچنین زمانی که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شب هنگام، بر زمین دراز می کشیدند، می‌فرمودند:
باسم الله، وضعت جنبي، اللهم ‌اغفر ‌لي ‌ذنبي، واخس شيطاني، وفكّ رهاني، واجعلني في الندى الأعلى؛[7]
به نام خدا پهلویم را بر زمین قرار دادم. خداوندا! گناه مرا ببخش و شیطان را از فریب من دور گردان و ذمّه‌ام را آزاد نما و مرا از مجلس بالا قرار ده.
و نیز از ابوهریرة روایت شده که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله در سجده خود این گونه می‌فرمود: «اللهم ‌اغفر ‌لي ‌ذنبي كلّه: دقّه وجلّه، وأوله وآخره، وعلانيته وسرّه؛ خدایا! تمام گناهان من اعم از کوچک و بزرگ، اول و آخر و آشکار و نهان را بیامرز»[8].
در تمام روایات مزبور که به عنوان نمونه بیان شد، پیامبر صلّی الله علیه و آله به صراحت، اقرار به انجام گناه نموده و برای آن از خداوند طلب بخشش می‌کند. در قرآن نیز خداوند متعال، پیامبر صلّی الله علیه و آله را مأمور به استغفار برای گناهش می‌کند؛ آنگاه که می‌فرماید: ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكارِ﴾ [غافر: 55] و نیز می‌فرماید: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَاللهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْواكُمْ‏﴾ [محمّد: 19].
اکنون سؤال ما از مخالفین مذهب شیعه که اقرار به گناه و استغفار از سوی ائمه علیهم السلام را دستاویز قرار داده و آن را نافی عصمت دانسته‌اند، این است که آیا شما اقرار به گناه و استغفار پیامبر خدا صلّی الله علیه  و آله را نیز نافی عصمت ایشان می‌دانید؟
ممکن است کسی بگوید: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله معصوم است؛ از این رو استغفارات ایشان را ناگزیر به گونه‌ای توجیه و تفسیر می‌کنیم که منافات با عصمت ایشان نداشته باشد. در پاسخ می‌گوییم: ائمه علیهم السلام نیز بر اساس دلایل قطعی و روشن قرآنی، روایی و عقلی معصوم‌اند -اگرچه برخی متعصّبین و معاندین نخواهند بپذیرند-، بنابراین استغفارات ایشان نیز منافات با عصمتشان ندارد.

پاسخ حلّی

اقرار به گناه و استغفار پیامبر و ائمه علیهم السلام با وجود عصمت از گناه، می‌تواند یک یا چند وجه از وجوهی که در زیر به آن می‌پردازیم، داشته باشد. لازم به ذکر است که تمامی این وجوه را عالمان اهل سنّت نیز برای توجیه استغفارات پیامبر صلّی الله علیه و آله بیان کرده‌اند.

وجوه استغفار پیامبر و ائمه علیهم السلام
  1. نفس توبه و استغفار، عبادت است. خداوند در قرآن همه مؤمنین را به توبه فراخوانده[9] و اعلام نموده که توبه‌کنندگان را دوست می‌دارد.[10] در قرآن استغفار سحرگاهی از صفات متّقین شمرده شده است[11]و از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده که بهترین دعا، استغفار است.[12]

بنابراین، توبه و استغفار، خود، عملی پسندیده و عبادتی است که خداوند به آن امر کرده، پس شایسته است است که انبیا و ائمه علیهم السلام امتثال امر الهی نموده و پیش و بیش از همه به آن مبادرت ورزند تا بتوانند تقرّب بیشتری به درگاه الهی داشته باشند.
بدر الدین عینی شارح صحیح بخاری درباره استغفار پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله می‌نویسد: «پیامبر صلّی الله علیه و آله با وجود این که معصوم و مغفور است، این مقدار استغفار می‌نموده؛ زیرا استغفار عبادت است»[13].

  1. توبه و استغفار یکی از مصادیق آشکار بزرگداشت خداوند متعال و اظهار فروتنی و خضوع و خشوع از سوی بنده در برابر آفریننده و پروردگار بی‌نهایت بزرگ است. از همین رو انبیا و ائمه علیهم السلام که دارای علم و معرفت بالایی نسبت به عظمت خداوند متعال بودند، بسیار به استغفار مبادرت می‌ورزیدند.

برخی عالمان اهل سنّت این مطلب را درباره استغفار پیامبر صلّی الله علیه و آله بیان کرده‌اند. قاضی عیاض در شرح خود بر صحیح مسلم می‌نویسد: «استغفار پیامبر صلّی الله علیه و آله به دلیل اظهار عبودیت و نیاز و خضوع و همچنین به جهت شکرگزاری است»[14]. ابن الملقّن، ابن حجر عسقلانی و بدر الدین عینی نیز تواضع و اظهار خضوغ را از جمله علل استغفار پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دانسته‌اند.[15]

  1. پیامبر خدا و ائمه علیهم السلام اسوه و الگوی مردم هستند و مردم اعمال و رفتار ایشان را سرمشق قرار داده و از آن تبعیت می‌کنند. از همین رو وقتی که مردم ببینند کسانی که معصوم‌اند و دارای مقامات و فضایل والا هستند، با این حال، خویش را گنهکار قلمداد نموده و توبه و استغفار می‌کنند، به بهترین وجه ممکن توبه و استغفار به درگاه الهی را می‌آموزند و بر آن مداومت می‌ورزند. بنابراین یکی از علل توبه و استغفار معصومان از گناه، تعلیم و سنّت‌گذاری توبه و استغفار است.

ابن الملقّن یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنّت همین مطلب را درباره استغفارات پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله متذکّر شده و نوشته است: «پیامبر صلّی الله علیه و آله به وسیله این استغفارات خواسته تا امّت خود را آموزش دهد… و گرنه ایشان بری و پاک از هر نقص است»[16]. ابن حجر عسقلانی و بدر الدین عینی نیز در شرح‌های خود بر صحیح بخاری، تعلیم امّت را یکی از علل استغفار پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دانسته‌اند.[17]

  1. از آنجا که علم و معرفت پیامبر خدا و ائمه علیهم السلام همیشه در حالی ترقّی و افزایش است، هر گاه که ایشان به مقام و معرفت گذشته خود و اعمالشان مطابق آن معرفت، نظر می‌کردند، اعتراف به کوتاهی می‌نمودند و آن را گناه شمرده و از آن استغفار می‌کردند.[18]ابن جوزی از عالمان بزرگ اهل سنّت، برای روایت «هفتاد مرتبه استغفار پیامبر صلّی الله علیه و آله در روز» -که در گذشته ذکر گردید- دو معنا را احتمال می‌دهد که اولین معنا را این‌گونه بیان می‌کند:

معرفت خداوند عزّ و جلّ در نزد عارف، هر لحظه افزون می‌گردد؛ از این رو عارف همیشه در حال صعود و ارتقا است. بنابراین گویا پیامبر صلّی الله علیه و آله، هر زمان که به سبب ازدیاد علمش به خداوند عزّ و جلّ -آنگاه که به وی فرمود: ﴿قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً﴾ [طه: 114]- از مقامی به مقام بالاتر ارتقا پیدا می‌کرد، مقامی که قبلاً در آن قرار داشت را نقص و حجاب می‌پنداشت؛ از این رو برای حالت اولش استغفار می‌نمود. این سخن که گفته شده: نیکی‌های خوبان، برای مقرّبان و نزدیکان گناه شمرده می‌شود، از همین معناست.[19]
غزالی، ابن عطیه اندلسی و بدر الدین عینی نیز این مطالب را بیان کرده‌اند.[20]

  1. اوقات انبیاء و ائمه علیهم السلام کاملاً مشغول به خدای متعال است. دل‌های آنان پر از یاد خداوند و فکرشان متعلّق به عالم بالاست. ایشان همواره در حال مراقبت و توجّه به خداوند هستند. پس هر گاه به لحاظ خلقت مادیشان، اندکی از این مرتبه بالا و جایگاه والا، تنزّل کرده و به امور مباح مانند: خوردن، آشامیدن، ازدواج و… روی می‌آوردند یا مشغول به معاشرت با مردم و رسیدگی به امور آنان و هدایتشان می شدند -اگرچه این امور از بهترین اعمال است-، آن را نسبت به جایگاه والای خود که همان مقام قرب، وصال و مناجات با خداوند متعال است، گناه قلمداد نموده و برای آن استغفار می‌کردند.[21]

این پاسخ را نیز عالمان اهل سنّت نسبت به پیامبر صلّی الله علیه و آله مطرح کرده‌اند. قاضی عیاض در شرح خود بر صحیح مسلم ذیل روایت استغفار پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله می‌گوید:
از آنجا که نظر در امور امّت و مصالح آنان و رویارویی با دشمنان و…، پیامبر صلّی الله علیه و آله را از مقام بزرگش مشغول مینمود، ایشان اشتغال به این امور را -اگرچه از بزرگترین طاعات و بهترین اعمال هستند- نسبت به جایگاه والای خویش گناه به حساب میآورد؛ زیرا پیامبر صلّی الله علیه و آله این امور را نزول از درجه بالا و مقام والای خود که همان حضور کامل نزد خداوند… و جدایی از غیر او است…، می‌‌پنداشت؛ از این رو برای انجام آنها استغفار میکرد.[22]
مظهر الدین زیدانی نیز می‌نویسد:
اهل تحقیق گفته‌اند: لازم است که قلب پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله همواره نزد خدای متعال حاضر باشد؛ به گونه‌ای که حتّی لحظه‌ای غافل نباشد. بنابراین زمانی که ایشان به چیزی از  احوال دنیا مانند: سخن گفتن با دیگران، خوردن، آشامیدن، خواب و معاشرت با همسران مشغول می‌شدند، خود را به جهت ترک حضور کامل، سرزنش نموده و آن را گناه شمرده و از آن استغفار می‌کردند.[23]
ابن حجر عسقلانی نیز این مطالب را در فتح الباری بیان کرده است.[24]

پی نوشت ها

[1]. ‏ر.ک: ناصر بن عبد الله القفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية: عرض ونقد، 1414، ج 2، ص 797-794؛ ‫حمود نايف الدبوس، عقائد الشيعة وحقائقهم المغيّبة، ج 2، ص 497-493.
[2]. ‏عبد الحق بن غالب ابن عطية الأندلسي، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج 1، ص 211؛ ‫فخر الدين محمّد بن عمر الرازي، عصمة الأنبياء، ص 28؛ ‫علي بن عبد الكافي السبكي و عبد الوهاب بن علي السبكي، الإبهاج في شرح المنهاج، ج 5، ص 1752؛ ‫مسعود بن عمر التفتازاني، شرح المقاصد، ج 5، ص 51؛ ‫محمد بن عبد الله الزركشي، البحر المحيط في أصول الفقه، ج 6، ص 16؛ ‫أبو حفص سراج الدين ابن الملقّن، التوضيح لشرح الجامع الصحيح، ج 29، ص 190؛ ‫علي بن محمّد الجرجاني، شرح المواقف، ج 8، ص 265؛ ‫أبو الفضل ابن حجر العسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 11، ص 101؛ ‫بدر الدين محمود بن أحمد العيني، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 22، ص 279.
[3]. ‏محمّد بن إسماعيل البخاري، صحيح البخاري، ج 8، ص 67، حدیث 6307.
[4]. ‏مسلم ابن الحجّاج النيسابوري، صحيح مسلم، ج 8، ص 72، حدیث 2702؛ ‫أحمد بن محمّد ابن حنبل الشيباني، مسند أحمد بن حنبل، ج 29، ص 391، حدیث 17848؛ ‫همان، ج 29، 393، حدیث 17849؛ ‫همان، ج 30، 224، حدیث 18291؛ ‫أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني، سنن أبي داود، ج 2، ص 626، حدیث 1515؛ ‫أحمد بن شعيب النسائي، السنن الكبرى، ج 9، ص 167، حدیث 10203.
[5]. ‏البخاري، صحيح البخاري، ج 8، 85-84، حدیث 6398؛ ‫ابن الحجّاج النيسابوري، صحيح مسلم، ج 8، 81، حدیث 2719.
[6]. ‏السجستاني، سنن أبي داود، ج 7، 399، حدیث 5061؛ ‫النسائي، السنن الكبرى، ج 9، 319، حدیث 10635؛ ‫أبو عبد الله محمّد بن عبد الله الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 724، حدیث 1981. حاكم نیشابوری پس از نقل این روایت می‌نویسد: «هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجاه».
[7]. ‏السجستاني، سنن أبي داود، ج 7، 394، حدیث 5054؛ ‫الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج 1، 733، حدیث 2012. حاكم نيشابوری پس از نقل این روایت می‌نویسد: «هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجاه».
[8]. ‏ابن الحجّاج النيسابوري، صحيح مسلم، ج 2، 50، حدیث 483؛ ‫السجستاني، سنن أبي داود، ج 2، 157، حدیث 878؛ ‫الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج 1، 395، حدیث 969.
[9]. ﴿وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏﴾ [نور: 31]؛ ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحا﴾ [تحریم: 8].
[10]. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين‏﴾ [بقره: 222].
[11]. ﴿وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏﴾ [ذاریات: 18].
[12]. ‏أحمد بن محمّد البرقي، المحاسن، ج 1، ص 291؛ ‫محمّد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج 2، ص 504؛ ‫شيرويه بن شهردار الديلمي، الفردوس بمأثور الخطاب، ج 2، ص 179؛ ‫علاء الدين علي بن حسام الدين المتّقي الهندي، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج 1، ص 483.
[13]. ‏العيني، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 22، 279.
[14]. ‏عياض بن موسى اليحصبي، شرح صحيح مسلم للقاضي عياض المسمّى إكمال المعلم بفوائد مسلم، ج 8، ص 197؛ ‫يحيى بن شرف النووي، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، ج 17، ص 24.
[15]. ‏ابن الملقّن، التوضيح لشرح الجامع الصحيح، ج 29، 190؛ ‫العسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 3، 5؛ ‫العيني، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 22، 279.
[16]. ‏ابن الملقّن، التوضيح لشرح الجامع الصحيح، ج 29، 190.
[17]. ‏العسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 3، 5؛ ‫العيني، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 22، 279.
[18]. ‏محمّدباقر المجلسي، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 25، ص 210.
[19]. ‏أبو الفرج ابن الجوزي، كشف المشكل من حديث الصحيحين، ج 4، ص 231.
[20]. ‏العسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 11، 102؛ ‫ابن عطية الأندلسي، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج 1، 212-211؛ ‫العيني، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 22، 279.
[21]. ‏ر.ک: علي بن عيسى الاربلي، كشف الغمّة في معرفة الأئمة، ج 2، ص 254-253؛ ‫المجلسي، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 25، 210.
[22]. ‏اليحصبي، شرح صحيح مسلم للقاضي عياض المسمّى إكمال المعلم بفوائد مسلم، ج 8، 197؛ ‫النووي، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، ج 17، 24-23.
[23]. ‏مظهر الدين الحسين بن محمود الزيداني، المفاتيح في شرح المصابيح، ج 3، ص 172.
[24]. ‏العسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 11، 102.

فهرست منابع

‏‫ابن الجوزي، أبو الفرج، كشف المشكل من حديث الصحيحين، الرياض، دار الوطن، بی‌تا.
ابن الحجّاج النيسابوري، مسلم، صحيح مسلم، بيروت، دار طوق النجاة، 1433.
ابن الملقّن، أبو حفص سراج الدين، التوضيح لشرح الجامع الصحيح، دمشق، دار النوادر، 1429.
ابن حنبل الشيباني، أحمد بن محمّد، مسند أحمد بن حنبل، بيروت، مؤسّسة الرسالة، 1421.
ابن عطية الأندلسي، عبد الحق بن غالب، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دار الكتب العلمية، 1422.
الاربلي، علي بن عيسى، كشف الغمّة في معرفة الأئمة، تبريز، مكتبة بني هاشمي، 1381.
البخاري، محمّد بن إسماعيل، صحيح البخاري، بيروت، دار طوق النجاة (مصوّرة عن السلطانية بالمطبعة الكبرى الأميرية ببولاق مصر)، 1422.
البرقي، أحمد بن محمّد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلامية، بی‌تا.
التفتازاني، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، قم، الشريف الرضي، بی‌تا.
الجرجاني، علي بن محمّد، شرح المواقف، قم، الشريف الرضي، بی‌تا.
الحاكم النيسابوري، أبو عبد الله محمّد بن عبد الله، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دار الكتب العلمية، 1411.
الدبوس، حمود نايف، عقائد الشيعة وحقائقهم المغيّبة، القاهرة، دار الآثار للنشر والتوزيع، 1440.
الديلمي، شيرويه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، بيروت، دار الكتب العلمية، 1406.
الرازي، فخر الدين محمّد بن عمر، عصمة الأنبياء، بيروت، دار الكتب العلمية، 1409.
الزركشي، محمد بن عبد الله، البحر المحيط في أصول الفقه، دار الكتبي، 1414.
الزيداني، مظهر الدين الحسين بن محمود، المفاتيح في شرح المصابيح، دار النوادر، 1433.
السبكي، علي بن عبد الكافي، و السبكي، عبد الوهاب بن علي، الإبهاج في شرح المنهاج، دار البحوث للدراسات الإسلامية وإحياء التراث، 1424.
السجستاني، أبو داود سليمان بن الأشعث، سنن أبي داود، دار الرسالة العالمية، 1430.
العسقلاني، أبو الفضل ابن حجر، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، مصر، المكتبة السلفية، بی‌تا.
العيني، بدر الدين محمود بن أحمد، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، إدارة الطباعة المنيرية، بی‌تا.
القفاري، ناصر بن عبد الله، أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية: عرض ونقد، 1414.
الكليني، محمّد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، بی‌تا.
المتّقي الهندي، علاء الدين علي بن حسام الدين، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، مؤسّسة الرسالة، 1401.
المجلسي، محمّدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
النسائي، أحمد بن شعيب، السنن الكبرى، بيروت، مؤسّسة الرسالة، 1421.
النووي، يحيى بن شرف، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1392.
اليحصبي، عياض بن موسى، شرح صحيح مسلم للقاضي عياض المسمّى إكمال المعلم بفوائد مسلم، مصر، دار الوفاء للطباعة والنشر والتوزيع، 1419.

Rate this post
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *