جلسه دوازدهم دروس ریشه‌های اختلاف در امامت

دوازدهمین جلسه از سلسله دروس امامت حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته، با موضوع عدالت صحابه همزمان با شب میلاد با سعادت حضرت امام حسن عسکری در روز دوشنبه مورخ 1 آبان ماه ۱۴۰۲، در سالن علامه میرحامدحسین بنیاد فرهنگی امامت، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء به امامت معظم له برگزار گردید.

مشاهده ویدئو کامل جلسه            دریافت فایل PDF | دریافت فایل PDF مناسب برای تلفن همراه          دریافت صوت جلسه

متن کامل جلسه دوازدهم دروس ریشه‌های اختلاف در امامت

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمّد و آله الطاهرین لاسیما بقیه ‌الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

مقدّمه

ولادت با سعادت امام عسکری علیه الصلاه و السلام را تبریک عرض می‌کنیم و از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف درخواست می‌کنیم که همچنان ما را مورد عنایت خودشان قرار بدهند.
بحث ما در عداله الصحابه است. این بحث، از بحث‌هایی است که کلیدی است در همه مباحث دینی و در همه معارف اسلامی، بحث عداله الصحابه مدخلیت دارد. نمی‌دانم چرا مفغول عنه واقع شده و درست در محافل علمی و حوزات علمیه به این موضوع رسیدگی نشده.
اقوال را در تعریف صحابی خواندیم که صحابی لغهً و اصطلاحاً به چه معناست و عدالت را هم بیان کردیم. وارد شدیم در اقوال، معلوم شد که این که همه کسانی که پیغمبر اکرم را دیده‌اند، با ایشان ملاقات کرده‌اند، همه اینها جزو صحابه رسول الله شمرده نمی‌شوند. این کلام که گفته شود که هر کسی که پیغمبر اکرم را دیده است و لو یک لحظه، او از صحابه رسول الله شمرده می شود، این کلام باطل است. در عین حال ما قرار گذاشتیم که به دلایل کسانی که ادّعا می‌کنند عداله الصحابه را به هر معنایی و مصداق صحابه را هر کسی که قرار بدهد قائل، علی ای حال به دلایل ادّعایی او باید رسیدگی بکنیم، ببینیم که به چه دلیلی ادّعا می‌کنند عداله الصحابه اجمعین، همه صحابه، حتّی ادّعای اجماع کرده‌اند بعضی‌ها بر عداله الصحابه، حتّی ابن حزم اندلسی می‌گوید که صحابه پیغمبر اکرم «أهل الجنه قطعاً»[1]، اد ّعای قطع می‌کند که اینها  اهل بهشت‌اند همه‌شان قطعاً. خب اینها حرف‌هایی است که می‌زنند و مقاصد دیگری دارند. مقاصدشان توجیه آن کارهایی است که این آقایان انجام داده‌اند، مخصوصا توجیه سقیفه‌ای است که بعد از پیغمبر اکرم تشکیل شد. اجمالاً ما وظیفه داریم به ادلّه مراجعه کنیم؛ چون بحث ما یک بحث علمی است. بنا نداریم که در این مباحث جسارتی به کسی بکنیم، توهینی نسبت به کسی، نه بنا نداریم، بحث است و دلیل هم عمدتاً یا کتاب هست و یا سنّت. ببینیم از کتاب به چه آیاتی استدلال کرده‌اند و از سنّت به چه احادیثی استدلال کرده‌اند بر عداله الصحابه اجمعین. تا آنچایی که بنده نگاه کرده بودم، حافظ خطیب بغدادی بیشتر از دیگران اقامه دلیل کرده و لذا حافظ ابن حجر عسقلانی اخذ کرده مطالب خطیب بغدادی را و متأخّرین و معاصرین هم جمعی از خطیب بغدادی تبعیت کرده‌اند. ما این آیات را خواندیم. دوباره آیات را یکی یکی رسیدگی می کنیم.

ادلّه قرآنی نظریه عداله الصحابه اجمعین

نگاه کردم دیدم دو تا از آیات را خطیب بغدادی نیاورده: یک آیه در سوره فتح است که ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ‌وَالَّذِینَ ‌مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا﴾[2].
آیه دیگری باز در سوره فتح است ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ ‌یَدُ ‌اللَّهِ ‌فَوْقَ ‌أَیْدِیهِمْ﴾[3]. این دو تا آیه را هم عجالتاً بنده اضافه کردم.
تحقیق در آیات به این صورت است که در هر موضوع در هر علم از علوم، در هر موضوع و در هر علمی از علوم که استدلال می‌شود، اول به قرآن مجید استدلال می‌شود، در علوم دینی و مسائل اسلامی به قرآن سعی می‌کنند استدلال کنند در درجه اول.
آنچه که ادّعا می‌کنند عداله الصحابه اجمعین، همه صحابه عادلند، همه صحابه عادلند، این مدّعاست و ما خواندیم در درسهایمان که همیشه بایستی دلیل باید مطابقت داشته باشد با ادّعا؛ نه اخصّ باشد و نه اعمّ باشد. یادتان می‌آید؟ دلیل باید مطابقت داشته باشد با ادّعا. حالا می‌خواهیم ببینیم عداله الصحابه، همه‌شان، آیا از کدام آیه از آیات قرآن مجید درمی‌آید؟

آیه اول و دوم

آیه اول: ﴿‌وَکَذَلِکَ ‌جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾[4]. این آیه در سوره بقره است.
آیه دوم: ﴿‌کُنْتُمْ ‌خَیْرَ ‌أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾[5].
این دوتا آیه، موضوع در این دو آیه، امّت قرار گرفته، ﴿‌وَکَذَلِکَ ‌جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً﴾، آیه دوم ﴿‌کُنْتُمْ ‌خَیْرَ ‌أُمَّهٍ﴾.
در این دو آیه خداوند متعال مدح می‌کند امّت را، کدام امّت را؟ امّت پیغمبر اکرم را. خطیب بغدادی، ابن حجر عسقلانی و دیگران و از معاصرین جمعی به این دو آیه استدلال کرده‌اند بر عدالت صحابه. اما دکتر عبد الکریم النمله که او هم از معاصرین است و بزرگ هم هست، احوالاتش را که می‌بینیم خیلی از او تجلیل می‌کنند، او می‌گوید: «تنبیه»، در کتابش که راجع به صحابه نوشته می‌گوید: «تنبیه: هناک بعض النصوص قد استدلّ بها بعض الأصولیین وهی لا تصلح للاستدلال بها»، آیاتی مورد استدلال قرار گرفته اما اینها صلاحیت برای استدلال ندارند، «من ذلک قوله تعالى: ﴿‌وَکَذَلِکَ ‌جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا﴾ وقوله ﴿‌کُنْتُمْ ‌خَیْرَ ‌أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾»، ایشان می‌گوید که استدلال به این دو آیه اصلاً صحیح نیست، چرا؟ «فإنّ الاستدلال بهاتین الآیتین على عداله الصحابه فیه نظر؛ وذلک لأنّه لا یجوز استعمال اللفظ فی معنیین مختلفین»، استدلال علمی متین، که ما در حوزه می‌خوانیم، در مباحث الفاظ کفایه خواندیم، آیا می‌شود استعمال لفظ کرد، لفظ واحد در دو معنی یا اکثر از یک معنا؟ این شخص عالم است، استاد بزرگی است، عبد الکریم النمله، می‌گوید: «لأنّه لا یجوز استعمال اللفظ فی معنیین مختلفین فالمراد منهما مجموع الأمه من حیث المجموع، فلا یراد کل واحد منهم.»[6]، این که ما از امّتّ، لفظ امّت، هم کل امّت پیغمبر اکرم را بخواهیم و هم خصوص صحابه را بخواهیم، لفظ واحد متحمّل دو معنا نمی‌شود، استعمال لفظ در اکثر از معنا لا یجوز. آیه می‌گوید: امّت، شما به چه مناسبت کلمه امّت را تنزیل می‌کنید بر خصوص صحابه؟ به چه مناسب؟
دکتر شیخ حسن فرحان مالکی می‌گوید: استدلال به این آیه «علی عداله الصحابه سوء فهم»، نفهمی است اصلاً استدلال به این دو تا آیه، «االآیه بین المعنیین: إما أن یکون المراد بها جمیع الأمه کما رأى بعض المفسّرین وروى البخاری فی صحیحه»،که بخاری هم در کتابش آیه را تفسیر کرده به همه امّت، «وإما أن یکون المراد بها الصحابه… ومن ظنّ أن الآیه تعدیل»، دقت کنید، «ومن ظنّ» اگر کسی گمان کند که این آیه آمده تا عدالت ولید را و حرقوص را  و معاویه را و قاتل عمار بن یاسر را و بسر بن ارطاه را، آیه آمده اینها را برای ما عادل کند، «فقد افتری علی الله الکذب»، اگر کسی بگوید این آیه دلالت بر عدالت این چنین اشخاص دارد، «فقدافتری علی الله الکذب أو أن یکون جاهلاً جهلاً بلیغاً»[7]. این تا اینجا.
از آن طرف ما دقت می‌کنیم در این دو آیه، اما آیه اولی دارد که ﴿‌وَکَذَلِکَ ‌جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾، آیا این ﴿لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾برای تک  تک افراد امّت است؟ یا برای امّت مجموع من حیث المجموع؟ یا هیچ کدام از اینها نیست، بلکه افراد معیّنی هستند، آنها هستند که می‌توانند شهداء علی الناس باشند؟ این احتیاج به تحقیق دارد. چه کسانی هستند که لیاقت دارند شهداء علی الناس باشند «وَلیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا».
در آیه دوم دارد که ﴿‌کُنْتُمْ ‌خَیْرَ ‌أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾، این قید است، ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾، قید خیریت است. شما به همه تفاسیر نگاه کنید. تصریح می‌کنند که سبب خ‍یریت این است که ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾، به این سبب به این علّت شما شدید خیر امّت و بر امم دیگر مثلا افضلیت پیدا کرد این امّت، به جهت امر به معروف و نهی از منکر. و ما می‌دانیم کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند اولاً باید معروف و منکر را بشناسند ثانیاً باید عامل به معروف باشند و تارک منکر باشند. آیا همه صحابه این طور بودند؟
اساساً این دو تا آیه ربطی ندارد نه به کل امّت، تا چه برسد به صحابه از این امّت. مراد کسان دیگری هستند. باید فکر بکنیم، باید تحقیق بکینم، نه از آن جهت که روایات اهل بیت را قبول داریم و مرید اهل بیت علیهم السلام هستیم که در این دو آیه چه فرموده‌اند، نه، فکر بکنیم.
و بنده به حول و قوه الهی در ادامه بحث ان شاء الله تعالی موارد کثیره‌ای را از منابع دست اول نقل خواهم کرد که چه منکراتی را صحابه مرتکب شده‌اند. با مدرک نقل می‌کنم. اسامی آنها را هم مطابق با مدارک خواهم خواند و کارهایی که کرده‌اند. کجا ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ ارتباط به صحابه داشته باشد اصلاً.

آیه سوم

آیه سوم: ﴿لَقَدْ ‌رَضِیَ ‌اللَّهُ ‌عَنِ ‌الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ ﴾[8]
خب بله، بیعتی بوده به نام بیعت رضوان، بعت تحت شجره، این آیه در مدح کسانی است که با پیغمبر اکرم در آن جریان بیعت کردند. بیعت کردند که چه کار کنند؟ بیعت کردند تا مطیع باشند، بیعت کردند تا تابع باشند، بیعت کردند که تا آخر عمرشان با پیغمبر اکرم مخالفت نکنند، بر این جهت بیعت کردند دیگر. اینها 1400 نفر بودند. در آن جریان 1400 نفر با پیغمبر اکرم بیعت کردند. آیه می‌گوید: ﴿لَقَدْ ‌رَضِیَ ‌اللَّهُ ‌عَنِ ‌الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ﴾
خب به این آیه جمعی استدلال کرده‌اند، باز جمعی استدلال نکرده‌اند، از همین معاصرین ما. چرا؟ گفتیم باید دلیل با مدّعا مطابقت داشته باشد؛ نه اعم باشد و نه اخص. آیه ارتباط دارد با کسانی که بیعت کردند با رسول الله در آن روز، بیعت رضوان، این چه ربطی دارد به همه صحابه؟ شما عداله الصحابه را می‌خواهید. این کسانی است که با پیغمبر اکرم بیعت کردند در بیعت شجره، 1400 نفر. این اولاً. ثانیاً در بیعت شجره همه‌شان مؤمن بودند؟ قرآن می‌گوید: ﴿‌عَنِ ‌الْمُؤْمِنِینَ﴾ آیا همه‌شان اهل ایمان بودند؟ همه‌شان اهل ایمان نبودند. به دلیل اینکه عبد الله بن ابی که رئیس منافقین مدینه است که همه می‌شناسند او را، او  از جمله کسانی است که بیعت کرده در یوم الشجره، او رئیس منافقین است، همه می‌دانند، پس ﴿‌عَنِ ‌الْمُؤْمِنِینَ﴾.
و از آن طرف آیه می‌گوید که خداوند متعال راضی شده از اینها. رضایت خداوند متعال از اینها منوط است به اینکه تا آخر عمرشان مورد رضای خدای متعال باشند و حال اینکه آیه دیگر می‌گوید: ﴿‌وَمَا ‌مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ﴾[9]. شاهدش چیست باز؟ شاهدش این است که در همین سوره فتح، در همین سوره فتح، راجع به بیعت آیه دیگری هست، آن آیه این طور است، دقّت کنید، آخر اینهایی که حرف می‌زنند بزرگ هستند بعضی‌هاشان واقعاً، اما آن ارادتی که دارند به آنهایی که نباید ارادت داشته باشند، آن باعث می‌شود که حرف‌هایی بزنند خلاف تحقیق. نگاه کنید آیه را: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ ‌یَدُ ‌اللَّهِ ‌فَوْقَ ‌أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا﴾[10]. معلوم می‌شود همان بیعت‌کننده‌های شجره بعضی‌هاشان نکث بیعت کردند. چگونه می‌خواهید به این آیه استدلال کنید برای عدالت همه صحابه؟
مطلب دیگری که جالب است، از افرادی که در بیعت شجره، شما می‌گویید رضی الله از اینها که در بیعت شجره بودند، خدا از همه اینها راضی است. کسانی هستند که در قتل عثمان شراکت کردند. چه کار کنیم الان؟ ما چه کار کنیم؟ اگر رضی الله از عبد الرحمن بن عدیس و عبد الرحمن بن عدیس عادل است و اهل بهشت است قطعاً، خب این قاتل عثمان است. چه کار کنیم؟ «‌کان ‌الأمیر على الجیش القادمین من مصر إلى المدینه ‌الذین ‌حصروا ‌عثمان وقتلوه»[11]، عبد الرحمن بن عدیس، خب الان چه کار کنیم؟ به مقتضای استدلال شما کاری که با عثمان کردند، کار درستی بوده. ملتزم می‌شوید؟ اگر ملتزم می‌شوید، از طرف ما مانعی نیست.

آیه چهارم

آیه چهارم که باز در سوره فتح است: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ‌وَالَّذِینَ ‌مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ﴾[12]تا آخر آیه در سوره فتح. عرض کردیم خطیب بغدادی به این آیه استدلال نکرده، ابن حجر عسقلانی استدلال نکرده، اما به این آیه همین دکتر عبد الکریم نمله استدلال کرده، دکتر ناصر الشیخ استدلال کرده، دکتر عبد القادر الصوفی استدلال کرده، خیلی خب.
ما مراجعه کردیم به دکتر عبد الکریم نمله وجه استدلال را بیان کند. اصلا بیان نکرده، فقط آیه را آورده بیان نکرده وجه استدلال را.
دکتر ناصر الشیخ می‌گوید: «هذا الثناء علیهم»، این مدح است، «هذا الثناء علیهم لا یتطرّق الى النفس معه شک فی عدالتهم»[13]، این مدح است، اما مدحی است که ما احتمال نمی‌دهیم که دلالت بر عدالت نداشته باشد. فقط همین است عبارتش.
جالب‌تر از این، آن آقای دکتر عبد القادر صوفی می‌گوید: «هی -این آیه- وإن لم یصرّح الله تعالی فیها بعدالتهم»، در این آیه دلالت بر عدالت وجود ندارد، «إلا أنّ ثنائه علیهم یقطع لهم بالعداله»، صرفاً ادّعاست، با اقرار به این که ثناء است، مدح است، تعدیل نیست. خودشان اقرار می‌کنند که مدح است، تعدیل نیست. مدّعا چی بود؟ عدالت ب‍ود. این اولاً.
و ثانیاً ما در حوزه کار کردیم، طلبگی کردیم، یاد گرفتیم تا اندازه‌ای، در ذیل همین آیه، در ذیل همین آیه که مدح شده صحابه رسول الله، در ذیلش آمده: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا﴾، مدح می کند قرآن، خداوند متعال اینها را مدح می‌کند، اما در آخر چه می‌گوید؟ می‌گوید: آنهایی که مورد رضا و مغفرت‌ و رحمت‌اند، آنهایی هستند که ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ معلوم می‌شود که همه‌شان این طور نیستند، با کلمه «منهم». و از آن طرف ما دقّت می‌کنیم در استدلالاتمان، ﴿‌وَالَّذِینَ ‌مَعَهُ﴾ این کلمه «معه» چیست؟ این معیت چه معیتی است؟ آیا مراد از معیت همراه بودن به قول ما امروز همراه بودن فیزیکی است مراد؟ ﴿‌وَالَّذِینَ ‌مَعَهُ﴾، یا مراد از این معیت، معیت حقیقی و واقعی، تبعیت و اطاعت صد در صد است؟ ﴿‌وَالَّذِینَ ‌مَعَهُ﴾ و جالب است که این کلمه معیت را نگاه کردم دیدم شیخ حسن فرحان انگشت گذاشته روی این کلمه معیت که مراد از این معیت چیست و بحث کرده.

آیه پنجم

آیه پنجم: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ﴾[14] تا آخر آیه، سوره توبه. بعضی استدلال کرده‌اند بعضی استدال نکرده‌اند.
دکتر نمله این آیه را ذکر می‌کند، وجه استدلال را بیان نمی‌کند. دکتر ناصر الشیخ عبارتش این است «وجه دلاله هذه الآیه على عدالتهم أن الله تعالى أخبر فیها برضاه عنهم ولا یثبت الله رضاه ‌إلا ‌لمن ‌کان ‌أهلا ‌للرضا، ولا توجد الأهلیه لذلک إلا لمن کان من أهل الاستقامه فی أموره کلها عدلا فی دینه»[15] تا آخر کلام. می‌گوید ثناء است اما این ثناء، ثنائی است که، مدح، مدحی است که باید در آن عدالت وجود داشته باشد. همین عبارت‌ها را دکتر کبیسی دارد، دکتر عبد القادر دارد، دکتر قحطانی دارد، اینها معاصرین‌اند و اساتید دانشگاه‌ها هستند، اما کسانی به این آیه استدلال نکرده‌اند از همین دکترها و حق با آنهاست؟ چرا؟
آیه می‌گوید: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾، این چه ربطی دارد به همه صحابه؟ ما گفتیم باید مطابقت داشته باشد ادّعا با دلیل، خب این اخص از مدعاست. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ این اولاً. ثانیاً ابوبکر از سابقین اولین است؟ در تاریخ طبری به سند صحیح روایت می‌کند از سعد بن ابی وقاص که ابوبکر «اسلم قبله خمسون»[16] قبل از ابوبکر 50 نفر اسلام آوردند. پس ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ شامل ابوبکر نمی‌شود. نسبت به خلیفه دومشان نوشته‌اند بعد از 200 نفر اسلام آورده است. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ اولاً اخص از مدعاست، ثانیاً خلفائتان را نمی‌گیرد این آیه مبارکه.
بله ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ حمزه است، جعفر است. این طبقه افرادی که در مکه ایمان آوردند.

آیه ششم

آیه ششم: ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ‌لَهُمْ ‌مَغْفِرَهٌ ‌وَرِزْقٌ ‌کَرِیمٌ﴾[17]
دکتر ناصر الشیخ به این آیه استدلال کرده او می‌گوید: «ففی هذه الآیه وصف الله تعالى عموم المهاجرین والأنصار بالإیمان الحق ومن شهد الله له ‌بهذه ‌الشهاده فقد بلغ أعلى مرتبه العداله»[18]، ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا﴾.
﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا﴾ مهاجرینند، ﴿ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا﴾ انصارند، اهل مدینه‌اند. ﴿ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، اینها حقیقتاً مؤمن‌اند. یا بفرمایید ایمان حقیقی را دارند. ایمان دارند، بله حقیقت ایمان نزد اینها هست، اینها مؤمن‌اند حقاً، ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾. آیا هر مؤمنی که حقیقتاً هم مؤمن باشد، عادل است؟ ملتزمید شما؟ نسبت بین ایمان و عدالت چیست اصلاً؟ و از آن طرف اینها از مهاجرین و انصار همه‌شان ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، پس آیه ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ﴾[19]را چه کار کنیم؟ خطاب به همین مهاجرین و انصار است. این کاشف از این که ایمان می‌شود باشد، اما عدالت یک امر دیگری است. این تازه نسبت به کسانی است که ایمان آورده‌اند، ما معتقدیم جمعی از اینها اصلاً ایمان نیاورده‌اند از روز اول و اینها در آینده به مرور روشن خواهد شد  ولو اینکه در گذشته اشاراتی به این مطلب داشته‌ام.

آیه هفتم

آیه هفتم: ﴿‌وَالسَّابِقُونَ ‌السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[20]
به این آیه خطیب بغدادی استدلال کرده. خب خیلی اشتباه کرده، لذا حافظ ابن حجر عسقلانی به این آیه استدلال نکرده. چرا؟ به خاطر این که ﴿‌وَالسَّابِقُونَ ‌السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ در اسلام امیرالمؤمنین است. روایت می‌خواهید، نگاه کنید به تفسیر ابن ابی حاتم رازی، نگاه کنید به تفاسیر دیگر، نگاه کنید به مستدرک حاکم نیشابوری، نگاه کنید به تفسیر فخر رازی، نگاه کنید به تفاسیر، اصلاً این آیه مربوط به امیرالمؤنین است، ربطی به دیگران ندارد اصلاً، به ابن کثیر نگاه کنید، ابن کثیری که شاگرد ابن تیمیه است، به جلال الدین سیوطی نگاه کنید در ذیل این آیه در کتاب الدر المنثور چه روایت می‌کند. به تفاسیر نگاه کنید اصلاً ربطی ندارد به غیر امیرالمؤمنین ﴿‌وَالسَّابِقُونَ ‌السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾. و ما در نفحات الازهار به تبع مرحوم سیدنا الاستاذ، مرحوم صاحب عبقات راجع به این آیه مستقلاً بحث کردیم، ربطی به دیگران ندارد.

آیه هشتم

آیه هشتم: ﴿‌لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ﴾[21] تا آخر که در سوره حشر است این آیه مبارکه.
کسانی به این آیه مبارکه استدلال کرده‌اند. این آیه مدح است، دلالت بر عدالت ندارد ابداً.
این عمده آیاتی بود که استدلال کرده‌اند. نتیجه این می‌شود که اگر در قران مجید مدحی برای صحابه آمده، این نکته را هم عرض بکنم، غفلت نکنید، ما در قران صحابه رسول الله نداریم، ما در قرآن مهاجرین و انصار داریم، صحابه نداریم، نگاه بکنید پیدا نمی‌کنید آیه‌ای که صحابه رسول الله باشه، مهاجرین و انصار است. و ما بایستی همه قرآن را لحاظ کنیم، نمی‌شود که ﴿‌أَفَتُؤْمِنُونَ ‌بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ﴾[22]. که اگر قبول کنیم این آیات دلالت بر مدح دارند، روز اول عرض کردم گفتم که صحابی آن کسی است که مصداق یک آیه باشد، مصداق یک آیه‌ای نباشد. صحابه آنهایی هستند که مصداق آیه ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ﴾[23] نباشند.
این بود یک سیری در آیاتی که آقایان استدلال کرده‌اند، بررسی کردیم این آیات را. در جلسه بعد ان شاء الله نگاه می‌کنیم به احادیثی که استدلال کرده‌اند. وصلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

پی نوشت ها

[1]. ر.ک: ابن حزم الاندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل (مکتبه الخانجی): 4/ 117.
[2]. سوره فتح: آیه 29.
[3]. سوره فتح: آیه 10.
[4]. سوره بقره: آیه 143.
[5]. سوره آل عمران: آیه 110.
[6]. عبد الکریم بن علی النمله، مخالفه‌الصحابی للحدیث النبوی الشریف (مکتبه الرشد): ص 82.
[7]. حسن بن فرحان المالکی، الصحبه والصحابه بین الاطلاق اللغوی والتخصیص الشرعی (مرکز الدراسات التاریخیه): ص 234 – 233.
[8]. سوره فتح: آیه 18.
[9]. سوره آل عمران: آیه 144.
[10]. سوره فتح: آیه 10.
[11]. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب (دار الجیل): 2/ 840.
[12]. سوره فتح: آیه 29.
[13]. ناصر بن علی الشیخ، عقیده اهل السنه والجماعه فی الصحابه الکرام (مکتبه الرشد): ص 805.
[14]. سوره توبه: آیه 100.
[15]. ناصر بن علی الشیخ، عقیده اهل السنه والجماعه فی الصحابه الکرام (مکتبه الرشد): ص 803.
[16]. ر.ک: محمّد بن جریر طبری، تاریخ الطبری (تاریخ الرسل والملوک) (دار المعارف بمصر): 2/ 316.
[17]. سوره انفال: آیه 74.
[18]. ناصر بن علی الشیخ، عقیده اهل السنه والجماعه فی الصحابه الکرام (مکتبه الرشد): ص 803.
[19]. سوره آل عمران: آیه 144.
[20]. سوره واقعه: 11 – 10.
[21]. سوره حشر: آیه 8.
[22]. سوره بقره: آیه 85.
[23]. سوره آل عمران: آیه 144.

Loading

Rate this post
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا