علی جلالی
عبدالملک بن مروان ، پنجمین حاکم اموی است . پدر او مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة و مادرش عایشه بنت معاوية بن مغيرة ابن أبي العاص بن أمية بود. او پس از مرگ پدرش در سال ۶۵ قمری به حکومت رسید و ۲۱ سال حکومت کرد.
از جمله وقایع دوران حکومت او میتوان به قیام توابین ، قیام مختار ، تخریب خانۀ خدا با منجنیق ، کشتار و سختگیری به شیعیان به دست حاکمانی همچون حجاج بن یوسف ثقفی، سرکوبی زبیریان و خوارج در دوره حکومت او اشاره کرد. او خلیفهای بیرحم، خونریز و بخیل بود و فرمانداران او هم مانند او بودند. وی در سال ۸۶ قمری از دنیا رفت و در دمشق دفن شد.
عبدالملک پس از تصرف عراق، لشکری برای سرکوبی عبدالله بن زبیر روانه حجاز کرد. بعد از محاصره چند ماهۀ شهر مکه و سنگباران کعبه با منجنیق در سال ۷۳ق، شهر مکه تصرف و عبدالله بن زبیر کشته شد و حجاز به قلمرو امویان ملحق شد.[۱]
یکی از کارهایی که عبدالملک بن مروان انجام داد، ساخت قبة الصخرة در بیت المقدس است. در مسجد الأقصی که مجموعهای بزرگ است، دو گنبد وجود دارد. یکی گنبد تیره رنگ به نام مسجدالقِبلی (چون به سمت قبله است) که معروف به مسجد الأقصی است و در زمان عمر بن خطاب در فتح بیت المقدس ساخته شده است، گنبد دوم، گنبدی طلایی رنگ است که قبة الصخرة نام دارد. عبدالملک بن مروان سالها بعد ساختِ مسجد القبلی، آن را بر روی صخرهای که میگویند رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنجا به معراج رفت، بنا نموده است.[۲]
قبل از فتح حجاز، عبدالملک بن مروان مردم را از حج منع میكرد چون هر کس به مکه میرفت با تبلیغات زبیریان مواجه میشد.
عبدالله بن زبیر در ایام منا و عرفه و ایام اقامت مردم در مکه خطبه میخواند و بدگویی عبدالملک و بنیامیه و بنیمروان را میکرد و میگفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله حَکَم بن ابی العاص و فرزندانش را لعنت کرده است و او رانده شده رسول خداست و مورد لعن ایشان.
او مردم را به خودش دعوت می کرد تا با او بیعت کنند. از آنجایی که در کلام، شخص فصیحی بود، اکثر اهل شام به او متمایل و همراه او شدند.[۳]
این یک خطر جدی برای حکومت عبدالملک بود به همین خاطر علاوه بر منع سفر، برای دور نگه داشتن مردم شام و مصر از عبدالله بن زبیر، تنها راه چاره را در آن دید که مکانی مقدس را به شامیان و مصریان معرفی کند تا به جای کعبه و انجام مناسک حج، به آنجا اکتفا نمایند، لذا مردم اعمال حج را در کنار صخره انجام میدادند.[۴]
چنین مکانی میبایست تا حد بسیاری مقدس بوده باشد تا در نظر عموم مردم مورد قبول واقع شود. مسلّم است که حتی اکثریت توده مسلمین نیز، هیچ جایی را برابر کعبه و هیچ زیارتی را همسنگ با مراسم حج نمی دانستند. مبلغان اموی نیز قطعا به این امر آگاه بودند برای همین روایات متعددی که با عناوینی همچون فضائل زیارت قدس ، فضائل صخره و… در منابع تاریخی وجود دارد بیشتر آنها ( نه همه آنها) از جعلیات این گروه و محدثان وابسته به امویان می باشد.
این دسته از روایات ، بدون اینکه از فضیلت مکه و کعبه کم کند ، سرزمین شام و از جمله صخره بیت المقدس را دارای فضیلتی بالا معرفی میکند؛ حتی گاهی آنجا را هم تراز کعبه و مسجدالحرام می داند. اشاعه سخنانی مثل «اگر جای پای حضرت ابراهیم علیه السلام در جوار کعبه قرار دارد، در عوض جای پای حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز بر روی صخره است و یا اگر کعبه قبلهگاه مسلمانان است، مسجدالأقصی و صخره نیز قبلهگاه نخست مسلمانان بوده است» در ذهن و فکر شامیانی که از اهلبیت علیهم السلام و صحابه راستین پیامبر صلی الله علیه و آله دور بوده اند، برای مأموران عبدالملک بن مروان نباید کار چندان دشواری بوده باشد.
بدین گونه عبدالملک مردمانی را که تحت قلمروش بودند ، متقاعد کرد که به مکه نروند. دور نگه داشتن مردم از قلمرو حکومت عبدالله بن زبیر میتوانسته دلیل موجهی برای عبدالملک بوده باشد تا به صخره شریفه اهتمام بیشتری داشته باشد و در راستای تشویق به زیارت آن، برایش بنایی عظیم بسازد لذا در مسجد الأقصى قبهای بر روی صخره ساخت تا مردم به سوى آن حج كنند و به جاى كعبه گرد آن طواف کنند.[۵]
او از قول ابن شهاب زهری که از محدثین وابسته به دربار بنی امیه بود، روایتی نبوی ساخت که پیامبر فرمود سفر فقط برای سه مسجد است، مسجد الحرام، مسجد من (مسجد النبی) و مسجد بیت المقدس؛ و مسجد بیت المقدس برای شما در جایگاه و مقام مسجدالحرام است و این صخره که گفته میشود رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام عروج به آسمان پای خود را بر آن نهاده است برای شما کعبه می شود. بعد عبدالملک بر روی صخره، قبهای ساخت و و پردۀ ابریشمی روی آن قرار داد و برای آن نگهبانی گذاشت و مردم همانگونه که بر کعبه طواف میکردند شروع به طواف آن کردند و این امر در روزگار بنیامیه ادامه داشت.[۶]
در زمینه فضائل قدس، کتابهای مستقلی پدید آمد که نشان دهنده حجم روایات در این باره است. از این میان میتوان به آثاری مانند:
- فضائل القدس، ابوالمواهب حسن بن عدل شافعی دمشقی معروف به ابن صصری (م ۵۸۶ ق)
- فضائل القدس، ابن جوزی (م ۵۹۷ق)
- الجامع المستقصی فی فضائل المسجد الاقصی، قاسم بن علی دمشقی (فرزند ابن عساکر) (م ۶۰۰ ق)
- باعث النفوس الی زیارة القدس المحروس، ابنفرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (م ۷۲۹ق)
- فضائل بیت المقدس، محمد بن عبدالواحد بن احمد مقدسی (م ۶۴۳ ق)
- الانس فی فضائل القدس، قاضی امین الدین احمد بن محمد بن حسن شافعی (زنده در سده هفتم)
- فضائل القدس و الشام، ابوالمعالی مشرف بن ابراهیم مقدسی ( م ۸۳۸ ق)[۷]
ابن تیمیه بعد از نقل اینکه بیت المقدس، قبله نخستین بود و بعد مدتی قبله به سمت کعبه تغییر کرد، مینویسد:
هر که امروز صخره را قبله بگیرد تا به سوی نماز بخواند، کافر مرتد است که باید توبه داده بشود. اگر توبه کرد که هیچ در غیر این صورت باید کشته شود. با اینکه قبله بود، نسخ شد.
«صخره» در زمانی که به دست مسلمانان در عصر عُمر فتح شد، زبالهدانی بزرگی برای مسیحیان بود، آنها برای اهانت به یهود که به سمت آن نماز میخواندند آنجا را به زبالهدانی تبدیل کرده بودند. به دستور عُمر بعد از پاکسازی، مقابل صخره (به نحوی که وقتی در آن نماز خوانده شود رو به قبله و پشت به صخره باشد) مسجدی برای مسلمانان ساخته شد.
در مورد صخره نه عُمر در آنجا نماز خواند و نه صحابه، در زمان خلفای راشدین گنبدی بر آن وجود نداشت، بلکه سقف باز بود تا عبدالملک بر آن قبه و گنبدی ساخت (به خاطر جریان عبدالله بن زبیر که به آن اشاره شد)… و اما علمای صحابه و تابعین، صخره را تکریم نکردند، زیرا قبلهای منسوخ بود. همچنان که روز شنبه در شریعت حضرت موسی عید بود، سپس در شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله نسخ شد به روز جمعه. مسلمانان اجازه ندارند شنبه و یکشنبه را مانند یهودیان و مسیحیان به عبادت اختصاص دهند. این صخره نیز مورد احترام یهودیان و برخی مسیحیان است. و اما آنچه برخی از جاهلان در این باره ذکر می کنند که در آنجا اثری از پای پیامبر است و اثر عمامه ایشان و موارد دیگر، همه اینها دروغ است. همچنین مکانی که به عنوان زادگاه حضرت عیسی علیه السلام ذکر شده دروغ است. این مکان محل تعمید مسیحیان بود. و همچنین کسی که گمان کند آنجا صراط و میزان یا دیواری که بین بهشت و جهنم است، آن همان دیوار شرقی مسجد است. در بیت المقدس جایی جز مسجد الأقصی جایی که قصد بشود برای عبادت کردن وجود ندارد.[۸]
ابن تیمیه به صراحت فردی را که به سمت قبة الصخرة نماز بخواند را کافر میداند و حتی مکان آن را مورد توجه صحابه و خلفا نمیداند.
این مطالب که به صورت خلاصه بیان شد به وضوح نشان میدهد که در برههای از تاریخ، شاخهای از شجره ملعونه اموی به نام عبدالملک بن مروان برای دوام حکومت خود حاضر شد بدعتی بزرگ را به وجود آورد که در آن مردم نه به دور کعبه، بلکه به دور قبة الصخرة در بیت المقدس طواف کنند و اعمال عبادی حج را آنجا انجام بدهند تا حکومت او پابرجا بماند. کعبهای که برای بنیامیه بود، نه برای خداوند.
پینوشتها
[۱] انساب الاشراف ، بلاذری ، ۶ / ۲۲۰ـ۲۲۴.
[۲] القبّة بناها عبد الملك بن مروان على اثني عشر ركنا وثلاثين عمودا
البلدان لابن الفقيه، ص۱۵۱
إنما بنى قبة الصخرة عبد الملك بن مروان في أيام فتنة ابن الزبير لما منع عبد الملك أهل الشأم من الحج، خوفا من أن يأخذ منهم ابن الزبير البيعة له
حياة الحيوان الكبرى، ۱ / ۱۰۰
تاريخ الخميس في أحوال أنفس النفيس، ۲ / ۳۱۲
السنة الثانية والسبعون: وفيها كمل بناء قبة الصخرة والجامع الأقصى، وكان [عبد الملك] شرع في بنائها سنة تسع وستين
مرآة الزمان في تواريخ الأعيان، ۹ / ۳۹
[۳] وكان يخطب في أيام منى وعرفة ومقام الناس بمكة، وينال من عبد الملك، ويذكر مساوئ بني أمية، ومثالب بني مروان، ويقول: إن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – لعن الحكم وما نسل، وإنه طريد رسول الله – صلى الله عليه وسلم – ولعينه. ويدعو إلى نفسه. وكان فصيحا، فمال معظم أهل الشام إليه، وصاروا بطانة له.
مرآة الزمان في تواريخ الأعيان،۹ / ۳۹
[۴] وبلغ عبد الملك، فمنع الناس من الحج، فأقاموا مدة، فضجوا، فبنى لهم القبة على الصخرة والجامع الأقصى ليشغلهم بذلك عن الحج، فكانوا يقفون عند الصخرة، ويطوفون حولها كما يطوفون حول الكعبة، وينحرون يوم العيد
مرآة الزمان في تواريخ الأعيان، ۹ / ۴۰
… وينحرون يوم العيد ويحلقون رءوسهم
البداية والنهاية، ۱۲ / ۴۱
[۵] دلایل ساخت قبةالصخره توسط عبدالملک بن مروان، مجتبی گراوند ، محمد امرایی، داریوش نظری ، ۱۸۵
[۶] و منع عبد الملك أهل الشام من الحج، و ذلك أن ابن الزبير كان يأخذهم، إذا حجوا، بالبيعة، فلما رأى عبد الملك ذلك منعهم من الخروج إلى مكة، فضج الناس، و قالوا: تمنعنا من حج بيت الله الحرام، و هو فرض من الله علينا! فقال لهم: هذا ابن شهاب الزهري يحدثكم أن رسول الله قال: لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام، و مسجدي، و مسجد بيت المقدس و هو يقوم لكم مقام المسجد الحرام، و هذه الصخرة التي يروى أن رسول الله وضع قدمه عليها، لما صعد إلى السماء، تقوم لكم مقام الكعبة، فبنى على الصخرة قبة، و علق عليها ستور الديباج، و أقام لها سدنة، و أخذ الناس بأن يطوفوا حولها كما يطوفون حول الكعبة، و أقام بذلك أيام بني أمية.
تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابی یعقوب، ۲ / ۲۶۱
[۷] انگیزه های سیاسی در جعل روایات مدح و ذم بلاد، ص ۱۰۳
[۸] فمن اتخذ الصخرة اليوم قبلة يصلي إليها فهو كافر مرتد يستتاب فإن تاب وإلا قتل… فإن عمر بن الخطاب لما فتح بيت المقدس وكان على الصخرة زبالة عظيمة لأن النصارى كانوا يقصدون إهانتها مقابلة لليهود الذين يصلون إليها فأمر عمر رضي الله عنه بإزالة النجاسة عنها وقال لكعب الأحبار: أين ترى أن نبني مصلى المسلمين؟ فقال: خلف الصخرة فقال: يا ابن اليهودية خالطتك يهودية بل أبنيه أمامها… وأما ” الصخرة ” فلم يصل عندها عمر رضي الله عنه ولا الصحابة ولا كان على عهد الخلفاء الراشدين عليها قبة بل كانت مكشوفة في خلافة عمر وعثمان وعلي ومعاوية ويزيد ومروان؛ ولكن لما تولى ابنه عبد الملك الشام ووقع بينه وبين ابن الزبير الفتنة كان الناس يحجون فيجتمعون بابن الزبير فأراد عبد الملك أن يصرف الناس عن ابن الزبير فبنى القبة على الصخرة وكساها في الشتاء والصيف ليرغب الناس في ” زيارة بيت المقدس ” ويشتغلوا بذلك عن اجتماعهم بابن الزبير وأما أهل العلم من الصحابة والتابعين لهم بإحسان فلم يكونوا يعظمون الصخرة فإنها قبلة منسوخة كما أن يوم السبت كان عيدا في شريعة موسى عليه السلام ثم نسخ في شريعة محمد صلى الله عليه وسلم بيوم الجمعة فليس للمسلمين أن يخصوا يوم السبت ويوم الأحد بعبادة كما تفعل اليهودوالنصارى وكذلك الصخرة إنما يعظمها اليهود وبعض النصارى. وما يذكره بعض الجهال فيها من أن هناك أثر قدم النبي صلى الله عليه وسلم وأثر عمامته وغير ذلك: فكله كذب. وأكذب منه من يظن أنه موضع قدم الرب وكذلك المكان الذي يذكر أنه مهد عيسى عليه السلام كذب وإنما كان موضع معمودية النصارى وكذا من زعم أن هناك الصراط والميزان أو أن السور الذي يضرب به بين الجنة والنار هو ذلك الحائط المبني شرقي المسجد وكذلك تعظيم السلسلة أو موضعها ليس مشروعا
مجموع الفتاوى، ابن تیمیه، ۲۷ / ۱۱ _ ۱۳
بازدیدها: ۴