جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث نبوی ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با امام باقر علیه السلام در منابع اهل سنت

چکیده:

یکی از احادیث نبوی که در منابع اهل سنت منعکس شده، خبر دیدار جابر بن عبدالله انصاری با امام محمد باقر علیه السلام توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله است. این حدیث که اشاره به یک پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و از آن طرف بیان منقبتی برای امام باقر علیه السلام است حائز اهمیت می باشد. لذا علمای اهل سنت در طول تاریخ این روایت نبوی را در آثار خود منعکس کرده اند و برخی با بیان لقب «باقر» برای حضرت به صورت غیر مستقیم به این حدیث نبوی اشاره کرده اند. در برخی از متون این حدیث، منقبتی از حضرت علی بن الحسین علیه السلام بیان شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به لقب سیدالعابدین برای ایشان اشاره می کنند.

کلیدواژگان: باقرالعلوم، جابر بن عبدالله، مناقب، حدیث نبوی

 

مقدمه:

یکی از منقبت هایی که اهل سنت درباره امام باقر علیه السلام نقل کرده اند ، روایتی از جابر بن عبدالله انصاری است. جابر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در جنگ های حضرت در محضر ایشان حضور داشته است.

در این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن معرفی فرزند خود محمد بن علی بن حسین بن علی علیهم السلام، به جابر فرمودند که او دارای دانشی فراوان است، تو زنده می مانی و او را ملاقات می کنی، وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان. در برخی از متون، رسول خدا، حسین بن علی علیهم السلام را که در آنجا حضور داشته، پسر خود معرفی می کنند. در طول تاریخ دشمنان اهل بیت سعی فراوانی کردند تا این عنوان را از ایشان بگیرند، این عبارت مهر تاییدی بر این اعتقاد است که ایشان فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام نام بردن فرزند حسین بن علی علیهما السلام یعنی علی بن الحسین علیهم السلام، ایشان را با صفت سرور عابدان معرفی می کند که این هم منقبتی بزرگ در کلام نبوی است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی این مطلب را به جابر می فرمایند که هنوز حسین بن علی علیهما السلام که پدربزرگِ امام باقر علیه السلام است در کودکی به سر می برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجری به شهادت رسیدند و امام باقر علیه السلام در سال ۵۷ هجری به دنیا آمدند. اگر بگوییم که رسول خدا در سال آخر عمر خود این مطلب را به جابر فرموده، باید قائل شویم حداقل پنجاه سال بعد این ملاقات صورت گرفته است.

جابر این را وظیفه ای از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانست تا به جایی که در کوچه های مدینه در جستجوی حضرت بود و می گفت ای باقر چه زمانی تو را می بینم؟رسول خدا هم به او فرموده بود که بعد این دیدار مدت کمی زنده می ماند لذا یکی از دلایل این طول عمر می توانست تحقق کلام رسول خدا باشد. جابر هم به هنگام ملاقات از خوشحالی اشک می ریزد و امام باقر علیه السلام را می بوسد.

علمایی مثل محمد بن طلحه شافعی این حدیث نبوی را فضیلتی بزرگ برای امام باقر علیه السلام می دانند.

با نگاهی به منابع غیر شیعی می بینیم این حدیث در کتب اهل سنت و در اعصار مختلف توسط علمای اهل سنت نقل شده است.

_ ابن قتیبه دینوری (ت ٢٧٦هـ) می نویسد:

أخبرنا جابر بن عبد الله أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «يا جابر، إنك ستعمّر بعدي حتى يولد لي مولود اسمه كاسمي ‌يبقر ‌العلم ‌بقرا فإذا لقيته فأقرئه مني السلام» فكان جابر يتردّد في سكك المدينة بعد ذهاب بصره وهو ينادي: يا باقر، حتى قال الناس: قد جنّ جابر. فبينا هو ذات يوم بالبلاط إذ بصر بجارية يتورّكها صبيّ فقال لها: يا جارية، من هذا الصبي؟ قالت: هذا محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب. فقال: أدنيه مني فأدنته منه فقبّل بين عينيه وقال: يا حبيبي، رسول الله يقرئك السلام. ثم قال: نعيت إليّ نفسي وربّ الكعبة. ثم انصرف إلى منزله وأوصى فمات من ليلته[۱]

جابر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که ای جابر تو بعد من زنده خواهی بود تا اینکه فرزندی برای من متولد می شود که اسم او اسم من است. او علم و دانش را می شکافد. وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان.
پس جابر پس از اینکه بینایی خود را از دست داد، در خیابان های شهر تردد می کرد و ندا می داد: ای باقر ، تا اینکه مردم گفتند جابر دیوانه شده است. روزی کنیزی را دید که کودکی در آغوش دارد، پرسید این کودک کیست؟ گفت او محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) است. جابر گفت او را نزدیک بیاور، وقتی نزدیک آورد بین دو چشم او را بوسید و گفت رسول خدا به تو سلام می رساند. سپس گفت به خدای کعبه به گوش جانم،خبر مرگم خوانده شد. سپس به منزل خود برگشت و وصیت کرد، پس در همان شب از دنیا رفت.

_ طبرانی (ت ۳۶۰هـ) می نویسد:

عن أبي جعفر محمد بن علي بن حسين قال: ‌أتاني ‌جابر ‌بن ‌عبد ‌الله… ثم قال: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرني أن أقرأ عليك السلام[۲]

ابوجعفر محمد بن علی (علیه السلام) نقل می کند: جابر بن عبدالله نزد من آمد… سپس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد که سلام به تو برسانم

_ اسفرایینی (ت ٤٢٩هـ) از گروهی به نام باقریه نام می برد که قائلند امام باقر علیه السلام همان مهدی منتظر است. او سپس به روایت نبوی اشاره کرده و می نویسد:

الباقرية … وزعموا انه هو المهدى المنتظر بما روى أن النبي عليه السلام قال لجابر بن عبد الله الانصارى انك تلقاه فاقرأه منى السلام وكان جابر آخر من مات بالمدينة من الصحابة وكان قد عمى في آخر عمره وكان يمشى في المدينة ويقول يا باقر ‌يا ‌باقر ‌متى ‌ألقاك[۳]
رسول خدا صلی الله علیه و آله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: تو او را ملاقات می کنی، پس سلام مرا به او برسان. اسفرایینی در ادامه می نویسد: جابر آخرین صحابی بود که در مدینه از دنیا رفت و در آخر عمر خود نابینا شدو در کوچه های مدینه می رفت و می گفت ای باقر ای باقر چه زمانی تو را ملاقات می کنم

_ ابن عساکر ( ت ۵۷۱ هـ) می نویسد:

عن أبي الزبير قال ‌كنا ‌عند ‌جابر بن عبد الله وقد كف بصره وعلت سنه فدخل عليه علي بن الحسين ومعه ابنه محمد وهو صبي صغير فسلم على جابر وجلس فقال لابنه محمد قم إلى عمك فلم عليه وقبل رأسه ففعل الصبي ذلك فقال جابر من هذا فقال محمد ابني فضمه إليه وبكى وقال يا محمد إن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقرأ عليك السلام فقال له صحبه وما ذاك أصلحك الله فقال كنت عند رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فدخل عليه الحسين بن علي فضمه إليه وقبله وأقعده إلى جنبه ثم قال يولد لابني هذا ابن يقال له علي إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش ليقم سيد العابدين فيقوم هو ويولد له محمد إذا رأيته يا جابر فاقرأ عليه السلام مني واعلم أن بقاءك بعد ذلك اليوم قليل فما لبث جابر بعد ذلك اليوم إلا بضعة عشر يوما حتى توفي[۴]

ابوزبیر نقل می کند که نزد جابر بن عبدالله بودیم و این در زمانی بود که بینایی خودش را از دست داده بود و سنش بالا رفته بود. علی بن حسین همراه با پسرش محمد که کودک کوچکی بود داخل شد، به جابر سلام کرد و نشست و به پسرش گفت برو به سوی عمویت و به او سلام کن و سرش را ببوس، آن کودک آن کارها را انجام داد. جابر گفت این کودک، چه کسی است؟ علی بن حسین گفت پسرم محمد. جابر او را در آغوش گرفت و گریه کرد پس گفت ای محمد (محضر پیامبر بودم) رسول خدا به تو سلام رساند، پس حسین بن علی داخل شد، رسول خدا او را در آغوش گرفت و بوسید و در کنار خود نشاند، سپس فرمود متولد می شود برای این فرزندم، پسری که نام او علی است، هنگامی که روز قیامت فرا برسد منای از  عرش ندا می دهد سیدالعابدین بایستد، پس او (علی بن حسین) می ایستد و برای او فرزندی به نام محمد متولد می شود ای جابر هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان و بدان اینکه بعد این دیدار  مقدار کمی زنده می مانی.

راوی گفت بعد آن چند ده روز بیشتر زنده نماند و از دنیا رفت.

ابن عساکر روایت دیگری با همین مضمون نقل می کند که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

… ويولد لعلي بن الحسين ابن يقال له محمد إذا رأيته يا جابر فاقرئه مني السلام يا جابر اعلم ‌أن ‌المهدي ‌من ‌ولده…[۵]

 پسری برای علی بن الحسین ( علیهما السلام) متولد می شود به نام محمد، هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان. ای جابر بدان که مهدی از فرزندان اوست.

_ ابوطاهر سلفی (ت ٥٧٦هـ)

«عن أبي جعفر محمد بن علي، قال: ‌أتاني ‌جابر ‌بن ‌عبد ‌الله الأنصاري وأنا في الكتاب، فقال: اكشف لي عن بطنك، فكشفت له عن بطني فقبله، ثم قال: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرني أن أقرئك السلام[۶]

ابوجعفر محمد بن علی (علیه السلام) نقل می کند: جابر بن عبدالله نزد من آمد… سپس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد که سلام به تو برسانم

_ ابن اثیر جزری (ت ۶۰۶هـ) می نویسد:

قال ابو زبیر: کنا عند جابر بن عبدالله، و قد کف بصره، و علت سنه، فدخل علیه علی بن الحسین و معه ابنه محمد و هو صبی صغیر، فسلم علی جابر، و جلس و قال لابنه محمد: قم الی عمک، فسلم علیه، و قبل رأسه، ففعل الصبی ذلک، فقال جابر: من هذا؟ فقال: محمد ابنی، فضمه الیه و بکی، فقال: یا محمد إن رسول الله صلی الله علیه و سلم یقرأ علیک السلام، فدخل علیه الحسین بن علی، فضمه إلیه و قبله، و أقعده الی جنبه، ثم قال یولد لابنی هذا ابن یقال له علی، اذا کان یوم القیامة نادی مناد من بطنان العرش لیقم سیدالعابدین، فیقوم هو، و یولد له محمد إذا رأیته یا جابر فاقرأ علیه السلام منی، و اعلم أن بقاءک بعد ذلک الیوم بضعة عشر یوما

قال فلم یلبث بعد ذلک إلا بضعة عشر یوما إلا توفی[۷]

ابوزبیر نقل می کند که نزد جابر بن عبدالله بودیم و این در زمانی بود که بینایی خودش را از دست داده بود و سنش بالا رفته بود. علی بن حسین همراه با پسرش محمد که کودک کوچکی بود داخل شد، به جابر سلام کرد و نشست و به پسرش گفت برو به سوی عمویت و به او سلام کن و سرش را ببوس، آن کودک آن کارها را انجام داد. جابر گفت این کودک، چه کسی است؟ علی بن حسین گفت پسرم محمد. جابر او را در آغوش گرفت و گریه کرد پس گفت ای محمد (محضر پیامبر بودم) رسول خدا به تو سلام رساند، پس حسین بن علی داخل شد، رسول خدا او را در آغوش گرفت و بوسید و در کنار خود نشاند، سپس فرمود متولد می شود برای این فرزندم، پسری که نام او علی است، هنگامی که روز قیامت فرا برسد منای از  عرش ندا می دهد سیدالعابدین بایستد، پس او (علی بن حسین) می ایستد و برای او فرزندی به نام محمد متولد می شود ای جابر هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان و بدان اینکه بعد این دیدار  چند ده روز بیشترزنده نمی مانی.

راوی گفت بعد آن چند ده روز بیشتر زنده نماند و از دنیا رفت.

_ محمد بن طلحه شافعی ( ت ۶۵۲ ق) از ابی زبیر محمد بن مسلم مکی نقل می کند که گفت:

كنا عند جابر بن عبد اللّه ((رضي الله عنه))، فأتاه علي بن الحسين و معه ابنه محمد و هو صبي، فقال علي لابنه محمد: قبل رأس عمك فدنا محمد من جابر فقبل رأسه فقال جابر: من هذا- و كان قد كف بصره- فقال علي: هذا ابني محمد، فضمه جابر إليه و قال: يا محمد، محمد رسول اللّه يقرأ عليك السلام فقال لجابر: كيف ذلك يا أبا عبد اللّه فقال: كنت مع رسول اللّه ((صلى اللّه عليه و آله و سلم)) و الحسين في حجره و هو يلاعبه، فقال: يا جابر يولد لابني الحسين ابن يقال له علي، إذا كان يوم القيامة نادى مناد ليقم سيد العابدين فيقوم علي بن الحسين، و يولد لعلي ابن يقال له محمد، يا جابر إن رأيته فأقرئه مني السلام و اعلم أن بقاءك بعد رؤيته يسير». فلم يعش جابر بعد ذلك إلا قليلا و مات ((رضي الله عنه))، و هذه و إن كانت منقبة واحدة فهي عظيمة تعادل جملا من المناقب.[۸]

نزد جابر بن عبدالله انصاری بودیم. علی بن الحسین با پسرش محمد که کودک بود آمدند. علی ( بن الحسین علیه السلام) به پسرش محمد گفت سر عمویت را ببوس، پس محمد ( الباقر علیه السلام) به جابر نزدیک شد و سر او را بوسید. جابر  که آن زمان بینایی خود را از دست داده بود،گفت این چه کسی است؟ علی (بن الحسین علیه السلام) گفت این پسرم محمد است. پس جابر او را به خود نزدیک کرد و در آغوش گرفت و گفت ای محمد، رسول خدا بر تو سلام رسانده، پس به جابر گفت این چگونه بود؟ جابر گفت محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و حسین در دامان حضرت بود و بازی می کرد. پس حضرت فرمودند ای جابر برای پسرم حسین پسری متولد می شود که نام او علی است. زمانی که روز قیامت برسد منادی ندا می دهد سید العابدین بایستد پس علی بن الحسین می ایستد و برای علی پسری متولد می شود که نام او محمد است. ای جابر اگر او را دیدی سلام مرا به او برسان و بدان زنده ماندن تو بعد دیدن او کوتاه است.

پس جابر بعد آن دیدار مقدار کمی زنده بود و بعد از دنیا رفت.

محمد بن طلحه شافعی در انتها می نویسد: اگر فقط همین یک منقبت بود، همین خیلی بزرگ است و برابری می کند با چندین فضیلت

_ سبط ابن جوزی ( ت ۶۵۴ ) می نویسد:

ذكر المدائني عن جابر بن عبد الله الأنصاري أنه أتى أبا جعفر محمد بن علي بن الحسين بن علي وهو صغير، فقال له: رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يسلم عليك، فقال: يا جابر، وكيف هذا؟ فقال: كنت جالسا عند رسول الله – صلى الله عليه وسلم – والحسين في حجره وهو يداعبه فقال: ‌يا ‌جابر، ‌يولد ‌له ‌مولود ‌اسمه ‌علي، فإذا كان يوم القيامة نادى مناد: هلم سيد العابدين -أو زين العابدين- فيقوم ولده علي، ثم يولد لعلي مولود اسمه محمد، فإن أدركته يا جابر فأقرئه مني السلام[۹]

مدائنی از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که او نزد ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی که کودکی بود رفت، به ایشان گفت رسول خدا به شما سلام رساند، پس ( امام باقر) گفت چطور این اتفاق افتاد؟ جابر گفت در محضر رسول خدا بودم و حسین (علیه السلام) در دامان رسول خدا بود و بازی می کرد، رسول خدا فرمود ای جابر برای او(حسین) فرزندی متولد می شود به نام علی، هنگامی که روز قیامت برسد منادی ندا می دهد سید العابدین بیاید، پس فرزند او (علی بن الحسین علیه السلام) می ایستد، سپس برای او (علی) فرزندی به نام محمد متولد می شود، اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.

او در ادامه این روایت در کتاب تذکرة الخواص می نویسد:

و روى: ان أبا جعفر دخل على جابر بعد ما أضر فسلم عليه فقال من أنت؟ فقال محمد بن علي بن الحسين فقال ادن مني فدنى منه فقبل يديه و رجليه، ثم قال له رسول اللّه يسلم عليك و ذكره.[۱۰]

و روایت شده ابوجعفر ( امام باقر علیه السلام) بعد از نابینایی جابر بر او وارد شد. جابر گفت تو کیستی؟ ایشان فرمود: محمد بن علی بن حسین (علیهم السلام). جابر گفت نزدیک بیا، ایشان نزدیک شد، جابر دست و پای حضرت را بوسید، سپس به ایشان گفت رسول خدا بر تو سلام رساند

_ ابن منظور (ت ٧١١هـ):

‌قال أبو الزبير: كنا ‌عند ‌جابر ‌بن ‌عبد ‌الله ‌وقد ‌كف ‌بصره وعلت سنه، فدخل عليه علي بن الحسين ومعه ابنه محمد وهو صبي صغير، فسلم على جابر وجلس، فقال لابنه محمد: قم إلى عمك فسلم عليه وقبل رأسه؛ ففعل الصبي ذلك؛ فقال جابر: من هذا؟ فقال علي: ابني؛ فضمه إليه وبكى وقال: يا محمد إن رسول الله صلى الله عليه وسلم يقرأ عليك السلام؛ فقال له صحبه: وما ذاك أصلحك الله؟ فقال: كنت عند رسول الله صلى الله عليه وسلم فدخل عليه الحسين بن علي فضمه إليه وقبله وأقعده إلى جنبه ثم قال: ” يولد لابني هذا ابن يقال له علي زاد في حديث آخر عنه وهو سيد العابدين، إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش: ليقم سيد العابدين فيقوم هو، ويولد له محمد إذا رأيته يا جابر فاقرأ عليه السلام مني زاد في حديث آخر عنه واعلم أن المهدي من ولده، واعلم يا جابر أن بقاءك بعده قليل ” فما لبث جابر بعد ذلك اليوم إلا بضعة عشر يوما حتى توفي[۱۱]

ابوزبیر نقل می کند که نزد جابر بن عبدالله بودیم و این در زمانی بود که بینایی خودش را از دست داده بود و سنش بالا رفته بود. علی بن حسین همراه با پسرش محمد که کودک کوچکی بود داخل شد، به جابر سلام کرد و نشست و به پسرش گفت برو به سوی عمویت و به او سلام کن و سرش را ببوس، آن کودک آن کارها را انجام داد. جابر گفت این کودک، چه کسی است؟ علی بن حسین گفت پسرم محمد. جابر او را در آغوش گرفت و گریه کرد پس گفت ای محمد (محضر پیامبر بودم) رسول خدا به تو سلام رساند. فردی از جابر خواست تا داستان را تعریف کند، جابر گفت نزد رسول خدا بودیم پس حسین بن علی داخل شد، رسول خدا او را در آغوش گرفت و بوسید و در کنار خود نشاند، سپس فرمود متولد می شود برای این فرزندم، پسری که نام او علی است، (در حدیث دیگر آمده که رسول خدا فرمود و او سرور عابدان است) هنگامی که روز قیامت فرا برسد منای از  عرش ندا می دهد سیدالعابدین بایستد، پس او (علی بن حسین) می ایستد و برای او فرزندی به نام محمد متولد می شود ای جابر هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان. در حدیث دیگری اضافه بر این مطالب آمده ( که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود) بدان مهدی از فرزندان اوست و بدان اینکه بعد این دیدار  مدت کمی بیشترزنده نمی مانی.

راوی گفت بعد آن چند ده روز بیشتر زنده نماند و از دنیا رفت.

_ صفدی(ت ٧٦٤هـ) در شرح حال امام باقر علیه السلام می نویسد:

توفي سنة أربع عشرة ومائة على الصحيح… ويعتقد قوم من الرافضة يعرفون بالباقرية أنه لم يمت وساقوا الإمامة من علي رضي الله عنه في أولاده إلى محمد الباقر وزعموا أنه المهدي المنتظر واستدلوا بما روى عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال لجابر بن عبد الله الأنصاري إنك تلقاه فاقرأه مني السلام وكان جابرا آخر من مات بالمدينة من الصحابة وكان قد عمي آخر عمره فكان يمشي بالمدينة ويقول ‌يا ‌باقر متى ألقاك فمر يوما في بعض سكك المدينة فناولته جارية صبيا في حجرها فقال لها من هذافقالت محمد بن علي بن الحسين بن علي فضمه إلى صدره وقبل رأسه ويديه وقال يا بني جدك رسول الله يقرئك السلام ثم قال جابر نعيت إلي نفسي فمات في تلك الليلة[۱۲]

ایشان در سال ۱۱۴ هجری بنا بر قول صحیح از دنیا رفت. صفدی در ادامه وقتی از فرقه ای به نام باقریه نام می برد به این روایت نبوی اشاره می کند که حضرت به جابر فرمود تو او( امام باقر علیه السلام) را ملاقات می کنی، پس سلام مرا به او برسان. جابر آخرین صحابی بود که در مدینه از دنیا رفت و در آخر عمر نابینا شد. او در مدینه راه می رفت و می گفت ای باقر چه زمانی تو را ملاقات می کنم؟ روزی که از یکی از کوچه های شهر عبور می کرد، کنیزی را دید که کودکی در دامان او قرار دارد. پس به آن کنیز گفت این کودک کیست؟ گفت محمد بن علی بن الحسین بن علی. جابر کودک را به سینه چسباند و سر و دست ایشان را بوسید و گفت ای فرزند جد تو رسول خدا به تو سلام رساند.

صفدی در ادامه می نویسد که جابر بن عبدالله در همان شب از دنیا رفت.

_ هیثمی ( ت ۸۰۷ ق) می نویسد:

عن أبي جعفر: محمد بن علي بن الحسين قال: ‌أتاني ‌جابر ‌بن ‌عبد ‌الله … ثم قال: إن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – أمرني أن أقرأ عليك السلام[۱۳]

ابوجعفر محمد بن علی (علیه السلام) نقل می کند: جابر بن عبدالله نزد من آمد… سپس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد که سلام به تو برسانم

_ ابن صباغ مالکی ( ت ۸۵۵ ق) می نویسد:

روى جابربن عبد اللّه الأنصاري قال : قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا جابر يوشك أن تلتحق بولد لي من ولد الحسين عليه السلام اسمه كاسمي يبقر العلم بقرا ـ أي يفجره تفجيرا ـ فإذا رأيته فاقرأه عنّى السلام . قال جابر(رض) : فأخّر اللّه تعالى مدّتي حتّى رأيت الباقر عليه السلام فأقرأته السلام عن جدّه رسول اللّه صلى الله عليه و آله[۱۴]

جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا روایت می کند که ایشان فرمود ای جابر تو ملاقات می کنی با پسرم از فرزندان حسین (علیه السلام)، نام او مانند نام من است. او علم و دانش را می شکافد. هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان.

جابر گفت: خداوند عمر مرا طولانی کرد تا اینکه باقر علیه السلام را دیدم، پس سلام جدش رسول خدا را به او رساندم

_ هیتمی (ت ٩٧٤هـ) می نویسد:

وكفاه شرفا أن ابن المديني روى عن جابر أنه قال له وهو صغير رسول الله صلى الله عليه وسلم يسلم عليك فقيل له وكيف ذاك قال كنت جالسا عنده والحسين في حجره وهو يداعبه فقال يا جابر يولد له مولود اسمه علي إذا كان يوم القيامة نادى مناد ليقم سيد العابدين. فيقوم ولده ثم يولد له ولد اسمه محمد فإن أدركته يا جابر فأقرئه ‌مني ‌السلام[۱۵]

برای او (امام باقر علیه السلام) این شرف کفایت می کند که ابن مدینی از جابر روایت می کند که او به محمد بن علی (علیه السلام) در حالی که کودکی بود، گفت رسول خدا بر تو سلام رساند، به جابر گفته شد، چطور این اتفاق افتاد؟ جابر گفت که در محضر رسول خدا بودم و حسین (علیه السلام) در دامان رسول خدا بود و بازی می کرد، رسول خدا فرمود ای جابر برای او( حسین) فرزندی متولد می شود به نام علی، هنگامی که روز قیامت برسد منادی ندا می دهد سید العابدین بایستد پس فرزند او (علی بن الحسین علیه السلام) می ایستد، سپس برای او (علی) فرزندی به نام محمد متولد می شود، اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.

_ ملا علی قاری (ت ١٠١٤هـ) می نویسد:

وإنما سمي الباقر؛ لأنه بقر العلم أي شقه وعلم حقيقته وأصله. روي «أن جابرا قال لمحمد وهو صغير: رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يسلم عليك، فقيل له: كيف ذلك؟ قال: كنت جالسا عند النبي – صلى الله عليه وسلم – والحسين في حجره وهو يلاعبه، فقال: ‌يا ‌جابر ‌يولد ‌له ‌مولود ‌اسمه ‌علي إذا كان يوم القيامة نادى مناد: ليقم سيد العابدين، فيقوم ولده، ثم يولد له ولد اسمه محمد، فإن أدركته فأقرئه مني السلام[۱۶]

(محمد بن علی علیه السلام) باقر نامیده شده به خاطر اینکه حقیقت و اصل علم و دانش را شکافته است. روایت شده جابر به محمد(بن علی ) در حالی که کودکی بود، گفت رسول خدا بر تو سلام رساند، به جابر گفته شد، چطور این اتفاق افتاد؟ جابر گفت که در محضر رسول خدا بودم و حسین (علیه السلام) در دامان رسول خدا بود و بازی می کرد، رسول خدا فرمود ای جابر برای او( حسین) فرزندی متولد می شود به نام علی، هنگامی که روز قیامت برسد منادی ندا می دهد سید العابدین بایستد پس فرزند او (علی بن الحسین علیه السلام) می ایستد، سپس برای او (علی) فرزندی به نام محمد متولد می شود، اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.

_ عصامی مکی  (ت ١١١١هـ) می نویسد:

وأشهرها الباقر لقول النبي لجابر بن عبد الله الأنصاري إنك ستعيش حتى ترى رجلا من أولادي اسمه اسمي ‌يبقر ‌العلم ‌بقرا فإذا لقيته فأقره مني السلام فلقيه جابر وأقرأه السلام من رسول الله. ومات جابر بعد ذلك بقليل[۱۷]

مشهورترین لقب ایشان (محمد بن علی علیه السلام) باقر است به خاطر کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله به جابر بن عبدالله انصاری که فرمود: تو زندگی خواهی کرد تا اینکه مردی از فرزندان من را می بینی که نام او نام من است، او علم و دانش را می شکافد. پس هنگامی که او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. پس جابر ایشان را ملاقات کرد و از جانب رسول خدا به ایشان سلام رساند. جابر مدت کمی بعد آن ملاقات از دنیا رفت.

_ الكماخي (ت ١١٧١ هـ) می نویسد:

وروي ‌أن ‌جابرًا ‌قال ‌لمحمد بن زين العابدين يعني الباقر – وهو صغير : رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يسلم عليك، فقيل له: وكيف ذلك؟ قال: كنتُ جالسا عند النبي – صلى الله عليه وسلم – والحسين في حجره، وهو يلاعبه، فقال: يا جابر يولد له مولودًا اسمه علي، إذا كان يوم القيامة، نادى منادٍ ليقم سيد العابدين، فيقوم ولده، ثم يولد له ولد اسمه محمد، فإن أدركته فأقرئه مني السلام[۱۸]

روایت شده جابر به محمد بن زین العابدین یعنی باقر و او کوچک بود گفت، رسول خدا به تو سلام رساند. به جابر گفته شد، چطور این اتفاق افتاد؟ جابر گفت که در محضر رسول خدا بودم و حسین (علیه السلام) در دامان رسول خدا بود و بازی می کرد، رسول خدا فرمود ای جابر برای او( حسین) فرزندی متولد می شود به نام علی، هنگامی که روز قیامت برسد منادی ندا می دهد سید العابدین بایستد پس فرزند او (علی بن الحسین علیه السلام) می ایستد، سپس برای او (علی) فرزندی به نام محمد متولد می شود، اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.

_ زبیدی ( ت ۱۲۰۵ ) می نویسد:

وقد ورد في بعض الآثار عن جابر بن عبد الله الأنصاري: أن النبي صلى الله عليه وسلم قال له: (يوشك أن تبقى حتى تلقى ولدا لي من الحسين يقال له: محمد، ‌يبقر ‌العلم ‌بقرا، فإذا لقيته فأقرئه مني السلام) خرجه أئمة النسب[۱۹]

در برخی منابع از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود تو زنده می مانی تا این که فرزند مرا از نسل حسین (علیه السلام) ملاقات کنی که به او محمد گفته می شود. او علم و دانش را می شکافد. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان.

در این دو عبارت به کلام نبوی اشاره شده ولی یبقر العلم بقرا نیامده ولی در ادامه روایت، جابر می گوید یا باقر متی ألقاک که معلوم می شود رسول خدا با این لقب، حضرت را معرفی کرده است.

 

انعکاس کلام نبوی در کتب اهل سنت

این روایت باعث شد تا دیگر علمای اهل سنت اگر چه به متن روایت تصریح نکرده اند ولی وقتی می خواهند از حضرت یاد کنند ، لقب باقر را ذکر کرده و می گویند «لأنه بقر العلم»، یعنی به آن دلیل که شکافنده‌ علوم بود، باقر نامیده شده است، که اشاره به روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله به جابر می باشد.

از باب نمونه به متن چند منبع اشاره می کنیم.[۲۰]

_ ابو منصور ازهری (ت ٣٧٠هـ)

يقال لمحمد بن علي بن الحسين: (الباقر) لأنه ‌بقر ‌العلم وعرف أصله واستنبط فرعه[۲۱]

به محمد بن علی بن حسین باقر گفته می شود، به خاطر اینکه علم و دانش را شکافته و اصل علم را شناخته و فرع آن را استنباط کرده است.

_ واحدی نیشابوری(ت ٤٦٨هـ)

وكان يقال لمحمد بن علي بن الحسين رضي الله عنهما “الباقر”، لأنه ‌بقر ‌العلم وعرف أصله، أي شقه وفتحه[۲۲]

به محمد بن علی بن حسین رضی الله عنهما باقر گفته می شود، به خاطر اینکه علم و دانش را شکافته و اصل علم را شناخته است.

_ قرطبی (ت ۶۷۱هـ)

ومنه الباقر لأبي جعفر محمد بن علي زين العابدين، لأنه ‌بقر ‌العلم وعرف أصله، أي شقه[۲۳]

_ نووی (ت ٦٧٦هـ)

أبو جعفر هذا هو محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنهم المعروف بالباقر لأنه ‌بقر ‌العلم أي شقه وفتحه فعرف أصله وتمكن فيه[۲۴]

ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، معروف به باقر، بخاطر اینکه علم و دانش را شکافته، یعنی شکافت و گشود، پس منشأ و اصل آن را دانست و بر آن مسلط شد.

_ ابن منظور(ت ٧١١هـ)

وكان يقال لمحمد بن علي بن الحسين بن علي الباقر، رضوان الله عليهم، لأنه ‌بقر ‌العلم وعرف أصله واستنبط فرعه وتبقر في العلم.[۲۵]

به محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب باقر گفته شد، به خاطر اینکه علم و دانش را شکافت و اصل و منشأ آن را دانست و فرع آن را استنباط کرد.

_ علاء الدين ابن العطار (ت ٧٢٤ هـ) می نویسد:

أبو جعفر محمد بن علي: فهو: قرشي، هاشمي، مدني، تابعي جليل، يعرف بالباقر. قال الواقدي: سمي به؛ لأنه ‌بقر ‌العلم، وعرف أصله؛ أي: شقه، وفتحه [۲۶]

ابوجعفر محمد بن علی که او قریشی، هاشمی، مدنی، تابعی جلیل، که به باقر شناخته می شود. واقدی می گوید به این دلیل به باقر نامیده شد که علم و دانش را شکافد و اصل و منشأ آن را دانست.

این بیانات بخشی از علمای اهل سنت است که به صورت اشاره، کلام نبوی به جابر بن عبدالله را بیان کرده اند.

 

نتیجه گیری:

حدیث نبوی دیدار جابر بن عبدالله انصاری با حضرت امام باقر علیه السلام، توسط علمای اهل سنت در قرون مختلف نقل شده است. در این حدیث به مقام علمی حضرت محمد بن علی علیه السلام تصریح شده است. معنای این حدیث به صورت غیر مستقیم در کتب دیگر علمای اهل سنت، در بیان لقب باقر برای حضرت، بیان شده که به مقام علمی امام باقر علیه السلام در حدیث نبوی اشاره دارد. در برخی نقل های این حدیث، رسول خدا صلی الله علیه و آله، حسین بن علی علیهما السلام را پسر خود معرفی کرده و در ادامه حضرت علی بن الحسین علیه السلام را سرور عابدان در روز قیامت معرفی می کنند.

 

پی‌نوشت:

[۱] عيون الأخبار، ابن قتیبه دینوری، ۱ / ۳۱۲

[۲]   المعجم الاوسط، طبرانی، ۶ / ۱۳

[۳] الفرق بين الفرق، اسفرایینی، ص ۴۵

[۴] تاريخ دمشق، ابن عساكر، ۵۴ / ۲۷۶

[۵]   تاريخ دمشق، ابن عساكر، ۵۴ / ۲۷۶

[۶] المشيخة البغدادية لأبي طاهر السلفي، ابوطاهر سلفی، ۳ / ۴۳

[۷] المختار من مناقب الأخیار، ابن اثیر جزری، ۳ / ۱۳۹

[۸] مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، نصيبی شافعی، ص ۲۸۱

[۹] مرآة الزمان في تواريخ الأعيان، سبط ابن جوزی، ۱۰ / ۴۴

[۱۰] تذكرة الخواص، سبط بن جوزی، ص ۳۰۳

[۱۱] مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ۲۳ / ۷۸

[۱۲] الوافی بالوفیات، صفدی، ۴ / ۷۷

[۱۳] مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، هیثمی، ۱۰ / ۲۲

[۱۴] الفصول المهمة في معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، ۲ / ۸۸۲

[۱۵] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، هیتمی، ۲ / ۵۸۶

[۱۶] مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ملا علی قاری، ۷ / ۲۶۸۹

[۱۷] سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، عصامی مکی، ۴ / ۱۴۱

[۱۸] المهيأ في كشف أسرار الموطأ، کماخی، ۱ / ۲۲۶

[۱۹] تاج العروس من جواهر القاموس، زبیدی، ۱۰ / ۲۲۹

[۲۰] مصادر اهل سنت بیش از این موارد است، بخشی در متن و بخشی در اینجا از باب نمونه نقل می شود:

الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ۲ / ۲۲۴؛ كفاية النبيه في شرح التنبيه، ۵ / ۲۴۲؛ العبر في خبر من غبر، ۱ / ۱۰۹؛ إكمال تهذيب الكمال، ۶ / ۲۲؛ الوافي بالوفيات، ۴ / ۷۷؛ مرآة الجنان وعبرة اليقظان، ۱ / ۱۹۴؛ الجواهر المضية في طبقات الحنفية، ۱ / ۴۵۴؛ الكواكب الدراري في شرح صحيح البخاري، ۳ / ۱۵؛ التوضيح لشرح الجامع الصحيح، ۴ / ۵۵۶؛ حياة الحيوان الكبرى، ۱ / ۲۱۳؛ غاية النهاية في طبقات القراء، ۲ / ۲۰۲؛ شرح سنن أبي داود، ۲ / ۶۸۰؛ عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ۳ / ۵۲؛ إرشاد الساري لشرح صحيح البخاري، ۱ / ۲۵۹؛ تذكرة الحفاظ، ذهبی، ۱ / ۹۴؛ غريب الحديث، ۱ / ۸۱

[۲۱] تهذيب اللغة، ۹ / ۱۱۸

[۲۲] التفسير البسيط، ۳ / ۹

[۲۳] الجامع لأحكام القرآن، ۱ / ۴۴۶

[۲۴] شرح النووي على مسلم، ۱ / ۱۰۲

[۲۵] لسان العرب، ۴ / ۷۴

[۲۶] العدة في شرح العمدة في أحاديث الأحكام، ۱ / ۲۳۰

 

منابع:

_ ازهری، محمد بن أحمد بن الأزهري الهروي، أبو منصور (ت ٣٧٠هـ)، تهذيب اللغة، المحقق: محمد عوض مرعب، دار إحياء التراث العربي – بيروت، الطبعة الأولى، ٢٠٠١م

_ اسفرایینی، عبد القاهر بن طاهر بن محمد بن عبد الله البغدادي التميمي الأسفراييني، أبو منصور (ت ٤٢٩هـ)، الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية، دار الآفاق الجديدة – بيروت، الطبعة الثانية، ١٩٧٧

_ ابوطاهر سلفی، صدر الدين، أبو طاهر السِّلَفي أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهيم سِلَفَه الأصبهاني (ت ٥٧٦هـ)، المشيخة البغدادية – مخطوط، عدد الأجزاء: (٣٥) جزءا، ينقصها (١) و (٧)، عدد الأحاديث: (١٦٠٠) حديثا.، أعده للشاملة: أحمد الخضري، تاريخ النشر بالشاملة: ٨ ذو الحجة ١٤٣١

_ ابن اثیر، مجدالدین ابی السعادات المبارک بن محمد بن محمد ببن عبدالکریم بن الاثیر الجزری(ت ۶۰۶هـ)، المحقق: مصطفی عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة ، بیروت، الطبعة الاولی، ۱۴۳۰ ق _ ۲۰۰۹ م

_ ابن عساکر، أبو القاسم علي بن الحسن ابن هبة الله بن عبد الله الشافعي المعروف بابن عساكر (٤٩٩ هـ – ٥٧١ هـ)، تاريخ مدينة دمشق، وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها وأهلها، دراسة وتحقيق: محب الدين أبو سعيد عمر بن غرامة العمروي، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ١٤١٥ هـ – ١٩٩٥ م

_ ابن عطار، علي بن إبراهيم بن داود بن سلمان بن سليمان، أبو الحسن، علاء الدين ابن العطار (ت ٧٢٤ هـ)، العدة في شرح العمدة في أحاديث الأحكام، وقف على طبعه والعناية به: نظام محمد صالح يعقوبي، دار البشائر الإسلامية للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت – لبنان، الطبعة الأولى، ١٤٢٧ هـ – ٢٠٠٦ م

_ ابن منظور، محمد بن مكرم بن على، أبو الفضل، جمال الدين ابن منظور الأنصاري الرويفعى الإفريقى (ت ٧١١هـ)، لسان العرب، الحواشي: لليازجي وجماعة من اللغويين، دار صادر – بيروت، الطبعة الثالثة، ١٤١٤ هـ

_ دینوری،  أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري (ت ٢٧٦هـ)، عيون الأخبار، دار الكتب العلمية -بيروت، ١٤١٨ هـ

_ زبیدی، محمّد مرتضى الحسيني الزَّبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق: جماعة من المختصين، من إصدارات: وزارة الإرشاد والأنباء في الكويت – المجلس الوطني للثقافة والفنون والآداب بدولة الكويت، أعوام النشر: (١٣٨٥ – ١٤٢٢ هـ) = (١٩٦٥ – ٢٠٠١ م)، وصَوّرتْ أجزاءً منه: دار الهداية، ودار إحياء التراث وغيرهما

_ سبط ابن جوزی، شمس الدين أبو المظفر يوسف بن قِزْأُوغلي بن عبد الله المعروف بـ «سبط ابن الجوزي» (٥٨١ – ٦٥٤ هـ)، مرآة الزمان في تواريخ الأعيان، تحقيق وتعليق: [بأول كل جزء تفصيل أسماء محققيه]، محمد بركات، كامل محمد الخراط، عمار ريحاوي، محمد رضوان عرقسوسي، أنور طالب، فادي المغربي، رضوان مامو، محمد معتز كريم الدين، زاهر إسحاق، محمد أنس الخن، إبراهيم الزيبق، دار الرسالة العالمية، دمشق – سوريا، الطبعة الأولى، ١٤٣٤ هـ – ٢٠١٣ م

_ صفدی،  صلاح الدين خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي (ت ٧٦٤هـ)، الوافي بالوفيات، المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، دار إحياء التراث – بيروت، ١٤٢٠هـ- ٢٠٠٠م

_ طبرانی، أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني (٢٦٠ – ٣٦٠ هـ)، المعجم الأوسط، المحقق: أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد – أبو الفضل عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين – القاهرة، ١٤١٥ هـ – ١٩٩٥ م

_ عصامی مکی، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك العصامي المكي (ت ١١١١هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، المحقق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة الأولى، ١٤١٩ هـ – ١٩٩٨ م

_ قاری، علي بن (سلطان) محمد، أبو الحسن نور الدين الملا الهروي القاري (ت ١٠١٤هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، دار الفكر، بيروت – لبنان، الطبعة الأولى، ١٤٢٢هـ – ٢٠٠٢م

_ قرطبی، أبو عبد الله، محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، الجامع لأحكام القرآن، تحقيق: أحمد البردوني وإبراهيم أطفيش، دار الكتب المصرية – القاهرة، الطبعة الثانية، ١٣٨٤ هـ – ١٩٦٤ م

_ کماخی، عثمان بن سعيد الكماخي (ت ١١٧١ هـ)، المهيأ في كشف أسرار الموطأ، تحقيق وتخريج: أحمد علي، دار الحديث، القاهرة – جمهورية مصر العربية، ١٤٢٥ هـ – ٢٠٠٥ م

_ نووی، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي (ت ٦٧٦هـ)، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، دار إحياء التراث العربي – بيروت، الطبعة الثانية، ١٣٩٢

_ واحدی نیشابوری، التفسير البسيط، أبو الحسن علي بن أحمد بن محمد بن علي الواحدي، النيسابوري، الشافعي (ت ٤٦٨هـ)، المحقق: أصل تحقيقه في (١٥) رسالة دكتوراة بجامعة الإمام محمد بن سعود، ثم قامت لجنة علمية من الجامعة بسبكه وتنسيقه، عمادة البحث العلمي – جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، الطبعة الأولى، ١٤٣٠ هـ

_ هیتمی، أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري، شهاب الدين شيخ الإسلام، أبو العباس (ت ٩٧٤هـ)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة – لبنان، الطبعة الأولى، ١٤١٧هـ – ١٩٩٧م

_ هیثمی، أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (ت ٨٠٧هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، المحقق: حسام الدين القدسي، مكتبة القدسي، القاهرة، ١٤١٤ هـ، ١٩٩٤ م

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

حدیث نبوی ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با امام باقر علیه السلام در منابع اهل سنت