فايل PDF، مناسب برای مطالعه در تلفن همراه
سؤال
آیا اعتقاد به عصمت ائمه علیهم السلام، منجر به نبی دانستن ایشان و نقض خاتمیت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله میشود؟
تقریر سؤال
شیعیان بر اساس ادّله عقلی و نقلی یقینی بر این باورند که ائمه علیهم السلام نیز مانند پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله معصوم هستند؛ اما از آنجا که برخی از مخالفان این مذهب، تمام تلاش را خود را صرف شبهه افکنی و ابطال اعتقادات شیعه نمودهاند، تا توانستهاند شبهاتی پیرامون این باور نیز مطرح کردهاند.
یکی از این شبهات آن است که لازمه عصمت ائمه علیهم السلام، نبوّت آنان است؛ چون عصمت، از صفات پیامبران است؛ زیرا آنان رساننده وحی و شریعت به مردم هستند، پس باید معصوم باشند. این در حالی است که پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله، آخرین پیامبر الهی است. از این رو با ختم نبوّت، عصمت نیز ختم شده است. پس نظریه شیعه مبنی بر عصمت ائمه علیهم السلام، در حقیقت، ادّعای نبوّت آنان است و مجرّد نام گذاری آنان به امام، چیزی را تغییر نمیدهد.[۱]
پاسخ
اساس شبهه مذکور، این مطلب است که فقط انبیاء معصوم هستند، در حالی که این گزاره صحیح نیست. آری، یکی از صفات پیامبر، عصمت است و پیامبر باید معصوم باشد، اما این گونه نیست که هر معصومی، پیامبر باشد. خداوند در قرآن درباره حضرت مریم میفرماید:
﴿وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمين﴾ [آل عمران: ۴۲]
و [به ياد آوريد] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را برگزيده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.
این آیه، حضرت مریم را مطهّر معرّفی میکند. ابن جوزی در معنای تطهیر ذیل این آیه مینویسد:
در مراد از تطهیر در اینجا، چهار قول وجود دارد:
اول: تطهیر از حیض است. این سخن را ابن عبّاس گفته است…
دوم: تطهیر از ارتباط با مردان است. این قول نیز از ابن عبّاس روایت شده است.
سوم: تطهیر از کفر که قول حسن و مجاهد است.
چهارم: تطهیر از کارهای زشت و گناه است که قول مقاتل است.[۲]
سمرقندی در این باره مینویسد: «وطهّرك من الذنوب والفواحش. ويقال: من دم الحيض والنفاس؛ یعنی تو را از گناهان و افعال زشت پاک ساخت. گفته شده: یعنی از خون حیض ونفاس پاک نمود»[۳].
زمخشری در الکشّاف ذیل این آیه مینویسد: «وطهّرك ممّا يستقذر من الأفعال وممّا قرفك به اليهود؛ تو را از کارهای پلید و از آنچه که یهود به تو نسبت میدادند، پاک کرد»[۴]. ابو البرکات نسفی نیز شبیه همین عبارت را در تفسیر خود بیان کرده است.[۵]
شوکانی نیز در فتح القدیر مینویسد: «وطهّرك من الكفر أو من الأدناس على عمومها؛ تو را از کفر یا از تمام آلودگیها پاکیزه ساخت»[۶].
آلوسی پس از نقل اقوال درباره معنای تطهیر در این آیه مینویسد: «والأولى الحمل على العموم أي طهّرك من الأقذار الحسّية والمعنوية والقلبية والقالبية؛ سزاوارتر این است که آن را بر معنای عموم حمل کنیم؛ یعنی تو را از تمام پلیدیهای حسّی، معنوی، قلبی و قالبی پاک و مطهّر ساخت»[۷].
همانگونه که از عبارات نقل شده مشخّص و روشن است، آیه مذکور دلالت بر عصمت حضرت مریم دارد و حال آنکه زنان، پیامبر نیستند.[۸] همچنین طبق تصریح برخی از بزرگان اهل سنّت، حضرت ساره نیز معصوم بوده است. ابن حجر عسقلانی به نقل از کرمانی مینویسد: «أنّ سارة عليها السلام كانت معصومةً من كلّ سوء؛ ساره علیها السلام معصوم از هر بدی بود»[۹]. بنابراین افرادی وجود دارند که معصوماند، اما پیامبر نیستند. پس عصمت اختصاص به پیامبران ندارد.
به طور کلّی، هر شخصی که دلایل قطعی از معقولات یا منقولات و یا هر دو، بر عصمت او وجود داشته باشد، معصوم خواهد بود، چه پیامبر باشد و چه نباشد. از این رو همچنان که انبیاء به اقتضای ادّله دالّ بر عصمتشان، معصوماند، ائمه علهیم السلام نیز معصوم هستند؛ زیرا دلایل عقلی و نقلی فراوان و قطعی بر عصمت آنان وجود دارد[۱۰] و همانگونه که گذشت، عصمت، صفت اختصاصی پیامبران نیست.
در پایان توجّه به این نکته ضروری است که بنابر دیدگاه شیعه -که مطابق با آیات و روایات است- امامت، استمرار نبوّت است و جانشینان پیامبر صلّی الله علیه و آله باید خلأ حاصل از فقدان ایشان را پر کنند و شریعت را تا روز قیامت حفظ نمایند و مردم را به سعادت دنیا و آخرت رهنمون سازند. بنابراین باید تمام صفات و خصوصیات ایشان از جمله عصمت را دارا باشند. تنها یک صفت است که جانشینان پیامبر صلّی الله علیه و آله برخلاف ایشان، برخوردار از آن نیستند و آن وحی تشریعی و اتیان شریعت و دین است؛ یعنی جانشینان پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله دین و شریعت جدیدی نمیآوردند. همین تفاوت است که موجب میشود تا ائمه علیهم السلام پیامبر نبوده، بلکه وصی و جانشین و حافظ شریعت پیامبر صلّی الله علیه و آله باشند. بنابراین معصوم بودن ائمه علیهم السلام موجب نمیشود که ایشان پیامبر باشند و درنتیجه منافاتی با خاتمیت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ندارد.
پی نوشت ها
[۱]. ر.ک: الدبوس، حمود نايف، «عقائد الشيعة وحقائقهم المغيّبة»، ج ۲، ص ۴۷۷-۴۷۶.
[۲]. ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي، «زاد المسير في علم التفسير»، ج ۱، ص ۲۸۱.
[۳]. السمرقندي، نصر بن محمّد، «بحر العلوم (تفسير السمرقندي)»، ج ۱، ص ۲۶۶.
[۴]. الزمخشري، محمود بن عمر، «الكشّاف عن حقائق غوامض التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل»، ج ۱، ص ۳۶۲.
[۵]. النسفي، أبو البركات عبد الله بن أحمد، «تفسير النسفي (مدارك التنزيل وحقائق التأويل)»، ج ۱، ص ۲۵۵.
[۶]. الشوكاني، محمّد بن علي، «فتح القدير»، ج ۱، ص ۳۸۸.
[۷]. الآلوسي، شهاب الدين محمود بن عبد الله، «روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني»، ج ۲، ص ۱۴۹.
[۸]. ابن كثير، أبو الفداء إسماعيل بن عمر، «تفسير القرآن العظيم»، ج ۴، ص ۴۲۳-۴۲۲.
[۹]. ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علي، «فتح الباري بشرح صحيح البخاري»، ج ۱۲، ص ۳۲۲.
[۱۰]. برای آگاهی و مطالعه درباره ادلّه عصمت ائمه علیهم السلام ر.ک: سید علی حسینی میلانی، عصمت از منظر فریقین شیعه و اهل سنّت؛ حسن یوسفیان و احمدحسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان علیهم السلام؛ فاطمه محقّق، عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنّن.
فهرست منابع
- ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي، زاد المسير في علم التفسير، بيروت، دار الكتب العربي، ۱۴۲۲.
- ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علي، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، مصر، المكتبة السلفية، بیتا.
- ابن كثير، أبو الفداء إسماعيل بن عمر، تفسير القرآن العظيم، بیجا، ۱۴۲۰.
- الآلوسي، شهاب الدين محمود بن عبد الله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵.
- الدبوس، حمود نايف، عقائد الشيعة وحقائقهم المغيّبة، القاهرة، دار الآثار للنشر والتوزيع، ۱۴۴۰.
- الزمخشري، محمود بن عمر، الكشّاف عن حقائق غوامض التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، القاهرة – بيروت، دار الريان للتراث – دار الكتاب العربي، بیتا.
- السمرقندي، نصر بن محمّد، بحر العلوم (تفسير السمرقندي)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۳.
- الشوكاني، محمّد بن علي، فتح القدير، دمشق – بيروت، دار ابن كثير – دار الكلم الطيب، ۱۴۱۴.
- النسفي، أبو البركات عبد الله بن أحمد، تفسير النسفي (مدارك التنزيل وحقائق التأويل)، بيروت، دار الكلم الطيب، ۱۴۱۹.