سؤال
آیا مقصود از حدیث «اثنا عشر خلیفة» امامان دوازدهگانه شیعیان امامیه است؟
تقریر سؤال و پاسخ به آن
حدیث مشهور به «اثنا عشر خلیفة»، حدیثی است که تعداد جانشینان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و امامان بعد از ایشان را معیّن میکند. این روایت مورد اتّفاق شیعه و سنّی است و در معتبرترین کتابهای اهل سنّت همچون صحیح بخاری و مسلم روایت شده است؛ بنابراین در اعتبار سند آن شکّی وجود ندارد.
حدیث نامبرده با الفاظ گوناگونی روایت شده، اما در همه آنها در اینکه جانشینان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دوازده نفر و از قریش هستند، اتّفاق و اتّحاد وجود دارد. بخاری به سند خود از جابر بن سمرة مینویسد:
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «يكون اثنا عشر أميراً»؛ دوازده امیر خواهد بود. آنگاه سخنی فرمود که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر فرمود: «كلّهم من قريش»؛ همه آنان از قریشاند.[۱]
مسلم نیشابوری نیز به سند خود از جابر بن سمرة مینویسد:
همراه با پدرم بر پیامبر صلّی الله علیه و آله وارد شدیم. شنیدم میفرمود: «إنّ هذا الأمر لا ينقضي حتّى يمضي فيهم اثنا عشر خليفةً»؛ این امر منقضی نمیشود تا آنکه دوازده جانشين در میان آنان بگذرد. آنگاه پیامبر صلّی الله علیه و آله سخنی گفت که از من مخفی ماند. به پدرم گفتم: پیامبر چه فرمود؟ پدرم در جواب گفت: «كلّهم من قريش»؛. همه آنان از قریشاند.[۲]
همچنین به نقل از جابر مینویسد:
از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: «لا يزال الإسلام عزيزاً إلى اثني عشر خليفةً»؛ اسلام همواره با وجود دوازده خليفه عزیز است. سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله سخنی فرمود که من آن را نفهمیدم. به پدرم گفتم: پیامبر صلّی الله علیه و آله چه فرمود؟ گفت: «كلّهم من قريش»؛ همه آنان از قریشاند.[۳]
امامیه بر این باور است که مقصود از دوازده خلیفه، همان امامان دوازدهگانه شیعه است. نخستین آنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و آخرین آنان مهدی موعود حجّة بن الحسن العسکری علیهما السلام است.
اما ناصر بن عبدالله القفاری که از اندیشمندان معاصر اهل سنّت به شمار میآید، به تبع از گذشتگان خود، تطبیق این حدیث بر امامان دوازدهگانه را با شبهات و اشکالاتی همراه ساخته است. اشکالات وی به شرح ذیل است:
- این حدیث، اوصافی را برای خلفای دوازدهگانه بیان میکند و میگوید: آنان متولّی خلافت میشوند، اسلام در عهد آنان عزیز خواهد بود و مردم بر خلافت آنان اجتماع میکنند. این در حالی است که این اوصاف بر هیچ یک از امامان دوازدهگانه مورد ادعای شیعه صدق نمیکند؛ زیرا از میان آنان، تنها امیرالمؤمنین علی و امام حسن علیهما السلام زمان اندکی به خلافت رسیدند و حتّی اُمّت بر امامت آن دو نیز اجتماع و اتّفاق نظر نداشتند.
- این حدیث، تعداد ائمه را محصور در دوازده نفر نکرده، بلکه تنها از عزیز بودن اسلام در عصر این دوازده نفر خبر داده است.
- در این روایت آمده است که «همه دوازده نفر از قریش هستند». این مطلب نشان میدهد که این دوازده نفر مختصّ به علی و فرزندان او علیهم السلام نیست؛ زیرا اگر اینگونه بود، پیامبر صلّی الله علیه و آله صفتی بیان میکردند که تنها اختصاص به آنان داشته باشد. به عنوان مثال میفرمودند: همه آنان از بنی هاشمند.
- با توجّه به اشکالات گذشته، روشن میشود که تنها یک صفت از این حدیث باقی میماند که بر ادعای امامیه مطابقت دارد و آن عدد دوازده است، در حالی که عدد بر چیزی دلالت نمیکند.[۴]
پاسخ به شبهات
اکنون پس از بیان اشکالات ناصر القفاری، به آنها پاسخ میدهیم.
خلافت اعمّ از حکومت ظاهری
واژه «خلیفه» صرفاً به معنای حکومت ظاهری نیست، بلکه معنای وسیعتری از حکومت ظاهری دارد.[۵] برای این منظور کافی است به سخنان عالمان لغت در معنای «خلیفه» مراجعه کرد. خلیل بن احمد فراهیدی در العین مینویسد:
خلیفه کسی است که جانشین فرد پیش از خود میشود و قائم مقام او میگردد.[۶]
ابن اثیر نیز مینویسد:
خلیفه جانشین کسی است که رفته و جای او را پر میکند.[۷]
بنابراين خليفه بايد خلاء حاصل از فقدان مستخلَف عنه را پر كند، يعنى بايد واجد جميع حيثيّات و خصوصيات وى باشد.[۸]
بر همین اساس، خلیفه پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله تمام حیثیات و خصوصیات ایشان را داراست؛ یعنی همانند ایشان وظیفه تبیین و تفسیر قرآن، هدایت مردم و دیگر وظایف و مقاصد را بر عهده دارد. آری، یکی از خصوصیات و حیثیات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، حکومت ظاهری است که ممکن است در بعضی از زمانها با مانع روبرو شود و فعلیّت پیدا نکند؛ همچنان که خود پیامبر صلّی الله علیه و آله در مکّه حاکم نبودند. با توجّه به این مطلب روشن میشود که اشکال عدم حکومت امامان دوازدهگانه شیعه، بیاساس و مردود است؛ زیرا خلافت اعمّ از حکومت ظاهری است و در احادیث خلفای اثنا عشر سخن از وجود دوازده خلیفه است نه حکومت کردن آنان.
از جمله شواهد این مدّعا، یکی از عبارات و الفاظ این حدیث است که در آن، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمودهاند:
يكون لهذه الأمّة اثنا عشر قيّماً لا يضرّهم من خذلهم؛[۹]
برای این امّت دوازده قیّم و سرپرست وجود دارد که یاری نکردن مردم، ضرری به آنان نمیرساند.
بدیهی است که اگر مقصود، حکومت ظاهری باشد، یاری نکردن مردم موجب ضرر و شکست آنان است.
عزیز بودن اسلام به وسیله امامان اهل بیت علیهم السلام
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله در این حدیث خلفای دوازدهگانه را مایه عزّت اسلام و دین معرّفی میکنند. «عزّت» در لغت به معنای حالتی است در انسان که مانع از مغلوب شدن او میگردد.[۱۰] بنابراین عزّت اسلام به آن است که از تغییر و تحریف در امان باشد و در برابر شبهات و مشکلات مغلوب نشود و تشریعات و احکامش در طول زمان پاسخگوی نیازهای بشر باشد تا بتواند انسانها را به سوی سعادت دنیا و آخرت رهنمون سازد.
آری، امامان اهل بیت علیهم السلام به راستی مایه عزّت اسلام بودند؛ زیرا آنان همواره با گفتار و رفتار خود از دین حمایت کردند و معارف اسلامی را برای مردم تبیین و حفظ نمودند و در برابر شبهات کافران و منحرفان از آن دفاع کردند؛ در نتیجه مانع تغییر، تحریف و مغلوب شدن دین شدند.
یادآوری این نکته ضروری است که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله خلفای دوازهگانه را مایه عزّت اسلام معرّفی کردهاند نه مسلمانان؛ بنابراین حکومت نکردن برخی از آنان و عدم شرکت در جنگ و کشورگشایی، هیچ ارتباطی با این مطلب که آنان مایه عزّت اسلام هستند، ندارد. حضور آنان در مناظرات و مباحث علمی کافی است تا اسلام به سبب آنان عزیز باشد.[۱۱]
اینک پس از بیان مطالب گذشته، جای طرح این پرسش از ناصر القفاری و هممذهبان اوست: آیا افرادی که شما به عنوان مصادیق خلفای دوازدهگانه میشمارید که بیشترشان خلفای بنی اُمیّه هستند، مایه عزّت اسلام بودند؟ آیا اسلام به سبب فردی مانند یزید عزیز خواهد بود؟ کسی که شراب خوار و میمون باز بود و فرزندان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله را به شهادت رساند و اهل بیت او را به اسارت برد و خانه کعبه را به منجنیق بست و … . جنایات او به اندازهای است که بسیاری از عالمان اهل سنّت به فاسق بودن و بلکه به کفر او تصریح کرده و لعن او را جایز دانستهاند.[۱۲]
اجتماع اُمّت بر خلفای دوازدهگانه
در یکی از الفاظ و عبارات حدیث به اجتماع مردم بر خلفای دوازدهگانه اشاره شده است. ابوداود سجستانی در سنن خود مینویسد:
عمرو بن عثمان به ما خبر داد از مروان بن معاویة از اسماعیل بن ابی خالد از پدش ابو خالد از جابر بن سمرة که جابر گفت: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: همیشه این دین پابرجاست تا اینکه دوازده خلیفه بر شما باشند. اُمّت بر آنان اجتماع میکنند… .[۱۳]
این عبارت موجب شده است تا مخالفین امامیه از جمله ناصر القفاری اشکال نموده و بگویند: اُمّت بر ائمه دوازدهگانه شیعه اجتماع نکردند.
در پاسخ به این شبهه میگوییم:
اولاً عبارت «اُمّت بر آنان اجتماع میکنند» را تنها ابو خالد روایت کرده و او ضعیف است؛ پس این عبارت قابل احتجاج نیست. البانی عالم معاصر اهل سنّت به این مطلب تصریح کرده است.[۱۴]
ثانیاً این اشکال به خود مخالفین نیز وارد است؛ زیرا اُمّت بر هیچ یک از مصادیق و افرادی که آنها برای خلفای دوازدهگانه شمردهاند، اجتماع نکردند. به عنوان نمونه، ابن تیمیه این افراد را به عنوان مصداق خلفای دوازدهگانه میشمارد: ابوبکر، عمر، عثمان، علی علیه السلام، معاویه، یزید، عبد الملک بن مروان، ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز.[۱۵]
این در حالی است که خود ابن تیمیه به وجود اختلاف در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه تصریح کرده است.[۱۶] ذهبی نیز به مخالف داشتن عبد الملک بن مروان و حتّی از دست دادن بعضی مناطق تحت امرش، اذعان نموده است.[۱۷]
انحصار جانشینان پیامبر صلّی الله علیه و آله در دوازده نفر
برخلاف سخن ناصر القفاری، این حدیث بر انحصار جانشینان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله در عدد دوازده دلالت دارد؛ زیرا همانگونه که در گذشته بیان نمودیم، عزّت اسلام به این است که از شبهات و تحریفات در امان بماند و تشریعات و احکامش پاسخگوی نیازهای بشر باشد. بر همین اساس و با توجّه به اینکه دین اسلام، آخرین دین الهی است، باید اسلام تا روز قیامت همواره عزیز باشد؛ بنابراین سخن ناصر القفاری مبنی بر اینکه این حدیث، تعداد ائمه را محصور در دوازده نفر نکرده، بلکه تنها از عزیز بودن اسلام در عصر این دوازده نفر خبر داده است، سخنی مردود و نادرست است؛ زیرا اسلام همواره تا روز قیامت عزیز خواهد بود؛ پس امتداد زمانی ظهور دوازده خلیفه نیز تا روز قیامت خواهد بود.
لازم به ذکر است، مشهور عالمان اهل سنّت به مفهوم داشتن عدد معتقد هستند. وهبة الزحیلی از اندیشمندان معاصر اهل سنّت در این باره مینویسد:
شافعی، بیشتر مالکیها و حنبلیها و دیگران بر این باورند که صرف تعلّق حکم به عدد، بیانگر اثبات آن حکم برای آن عدد و نفی آن حکم از اعداد بیشتر و یا کمتر است… شوکانی گوید: این قول، قول حقّ و صحیح است و عمل به آن با توجّه به لغت عرب و شرع، معلوم و آشکار است.[۱۸]
گفتنی است، همه عالمان اهل سنّت که درصدد توجیه و مصداقیابی برای حدیث بودهاند نیز از آن حصر فهمیدهاند؛ از همین رو آنان کوشیدهاند تا فقط دوازده نفر را به عنوان خلیفه ذکر کنند، نه کمتر و نه بیشتر.[۱۹]
قریشی بودن دوازده خلیفه
قریشی بودن دوازده خلیفه منافاتی با اختصاص آن به امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان علیهم السلام ندارد؛ زیرا آنان نیز از قریشاند و روشن است که ضرورتی ندارد تا هر کدام از قیود این حدیث، به تنهایی و جداگانه اختصاص به امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان علیهم السلام داشته باشد، بلکه اگر اختصاص این حدیث به آنان از همه قیود به صورت مجموعی فهمیده شود، کافی است.
با بررسی قیود این حدیث مانند اینکه خلفا، دوازده نفر و از قریش هستند و مایه عزت و پایداری اسلام بوده و تا قیامت منصب خلافت و جانشینی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله را به عهده دارند، درمییابیم که این خلفای دوازدهگانه تنها بر ائمه دوازدهگانه شیعه صدق میکند و اختصاص به آنان دارد.
افزون بر اینکه بنابر روایات نبوی و گفتار عالمان اهل سنّت، خاندان بنی هاشم، خاندان برگزیده و افضل قریش هستند. در صحیح مسلم به نقل از واثلة بن الاسقع آمده است:
شنیدم پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله میفرمود: خداوند از میان فرزندان اسماعیل، کنانة را گزینش نمود و از کنانة قریش، از قریش بنی هاشم و از بنی هاشم مرا برگزید.[۲۰]
نووی شارح صحیح مسلم در شرح این حدیث مینویسد:
همراهان و هممذهبان ما به این حدیث استدلال کردهاند بر اینکه عرب غیر قریش، همتای قریش نیست همچنان که غیر بنی هاشم همتای بنی هاشم نیستند.[۲۱]
ابن تیمیه نیز در این باره مینویسد:
مذهب اهل سنّت و جماعت این است که بنی هاشم افضل قریش و قریش افضل عرب و عرب افضل بنی آدم است.[۲۲]
بنابراین چون بنی هاشم طبق روایات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اعتراف همگان، سرآمد و افضل طوایف قریش هستند، عنوان «کلّهم من قریش» به بنی هاشم منصرف است؛ زیرا معنا ندارد جانشینی پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله با وجود بنی هاشم که افضل هستند به خاندان دیگری از قریش برسد.[۲۳]
لازم به ذکر است که در برخی منابع اهل سنّت به جای «کلّهم من قریش»، «کلّهم من بنی هاشم» روایت شده است.[۲۴]
پینوشتها
[۱]. أبو عبد الله محمّد بن إسماعيل البخاري، صحيح البخاري (بيروت: دار طوق النجاة (مصوّرة عن السلطانية بالمطبعة الكبرى الأميرية ببولاق مصر)، ۱۴۲۲)، ج ۹، ۸۱.
[۲]. أبو الحسين مسلم بن الحجّاج النيشابوري، صحيح مسلم (تركيا: دار الطباعة العامرة، بیتا)، ج ۶، ۳، حدیث ۱۸۲۱.
[۳]. همان، ج ۶، ۳، حدیث ۱۸۲۱.
[۴]. ر.ک: ناصر بن عبد الله القفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية – عرض ونقد –، ۱۴۱۴، ج ۲، ۶۷۲-۶۷۵.
[۵]. غلامحسین زینلی، دوازده جانشین: پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر (قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۸)، ۱۴۷.
[۶]. أبو عبد الرحمن الخليل بن أحمد الفراهيدي، كتاب العين (دار ومكتبة الهلال، بیتا)، ج ۴، ۲۶۷.
[۷]. أبو السعادات المبارك بن محمّد الشيباني الجزري ابن الأثير، النهاية في غريب الحديث والأثر (بيروت: المكتبة العلمية، ۱۳۹۹)، ج ۲، ۶۹.
[۸]. سید علی حسینی میلانی، جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام (قم: الحقائق، ۱۳۸۹)، ج ۱، ۲۸۴.
[۹]. أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني، المعجم الكبير (القاهرة: مكتبة ابن تيمية، بیتا)، ج ۲، ۱۹۶، حدیث ۱۷۹۴; علاء الدين المتّقي الهندي علي بن حسام الدين، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال (مؤسّسة الرسالة، ۱۴۰۱)، ج ۱۲، ۳۳، حدیث ۳۳۸۵۸.
[۱۰]. الراغب الأصفهاني أبو القاسم حسين بن محمّد، المفردات في غريب القرآن (دمشق – بيروت: الدار الشامية – دار القلم، ۱۴۱۲)، ۵۶۳.
[۱۱]. فيصل محمّد بوكنان أبو يقين الزهراء، الخلفاء الإثنا عشر بين السنّة والشيعة (بيروت – بحرين: دار المحجّة البيضاء – مداد للثقافة والإعلام، ۱۴۳۳)، ۲۳.
[۱۲]. ر.ک: سید علی حسینی میلانی، ناگفتههایی از حقایق عاشورا (قم: الحقائق، ۱۳۸۸)، ۲۳۸-۵۳.
[۱۳]. «حدّثنا عمرو بن عثمان، حدّثنا مروان بن معاوية، عن إسماعيل -يعني ابن أبي خالد- عن أبيه عن جابر بن سمرة، قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: لا يزال هذا الذين قائماً حتّى يكون عليكم اثنا عشر خليفةً، كلّهم تجتمع عليه الأمّة…». أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني، سنن أبي داود (دار الرسالة العالمية، ۱۴۳۰)، ج ۶، ۳۳۵، حدیث ۴۲۷۹.
[۱۴]. «إسناده ضعيف من أجل أبي خالد والد إسماعيل فهو مجهول وقد تفرّد بقوله في الحديث كلّهم مجتمع عليه وقد جاء الحديث من طرق أخرى عن جابر بن سمرة دون هذه الزيادة فهي منكرة». أبو بكر بن أبي عاصم أحمد بن عمرو و ابو عبد الرحمن محمّد ناصر الدين بن الحاج نوح الألباني، كتاب السنّة ومعه ظلال الجنة في تخريج السنة (المكتب الإسلامي، ۱۴۰۰)، ج ۲، ۵۳۲، حدیث ۱۱۲۳; همچنین ر.ک: ابو عبد الرحمن محمّد ناصر الدين بن الحاج نوح الألباني، سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها (الرياض: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵)، ج ۱، ۷۲۰.
[۱۵]. ابن تيمية الحراني أبو العبّاس أحمد بن عبد الحليم، منهاج السنّة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية (جامعة الإمام محمّد بن سعود الإسلامية، ۱۴۰۶)، ج ۸، ۲۳۸. برای آگاهی بیشتر درباره مصادیقی که اهل سنّت برای خلفای دوازدهگانه ذکر کردهاند و نقد آن ر.ک: غلامحسین زینلی، دوازده جانشین: پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر، ۴۵-۱۰۴; کریم مؤمنی، حدیث خلفای اثنا عشر و امامت اهل بیت علیهم السلام: نقد و بررسی دیدگاهها و اشکالات اندیشمندان اهل سنّت (قم: انتشارات بنیاد فرهنگی امامت، ۱۴۰۰)، ۶۶-۱۱۳.
[۱۶]. «والمقصود أنّ الخلاف في خلافة علي وحروبه كثير منتشر بين السلف والخلف… فيقال: أهل السنّة لم يتنازعوا في هذا، بل هم يعلمون أنّ الحسن بايعه أهل العراق مكان أبيه، وأهل الشام كانوا مع معاوية قبل ذلك». ابن تيمية الحراني أبو العبّاس أحمد بن عبد الحليم، منهاج السنّة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ج ۱، ۵۴۵-۵۴۶.
[۱۷]. شمس الدين أبو عبد الله محمّد بن أحمد الذهبي، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام (بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۴۲۴)، ج ۲، ۵۴۵.
[۱۸]. وهبة الزحيلي، أصول الفقه الإسلامي (دمشق: دار الفكر، ۱۴۰۶)، ج ۱، ۳۶۵.
[۱۹]. غلامحسین زینلی، دوازده جانشین: پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر، ۱۶۵.
[۲۰]. أبو الحسين مسلم بن الحجّاج النيشابوري، صحيح مسلم، ج ۷، ۵۸، حدیث ۲۲۷۶; أبو عبد الله أحمد بن محمّد بن حنبل الشيباني، مسند أحمد بن حنبل (بيروت: مؤسّسة الرسالة، ۱۴۲۱)، ج ۲۸، ۱۹۳، حدیث ۱۶۹۸۶; أبو عيسى محمّد بن عيسى الترمذي، الجامع الكبير (سنن الترمذي) (بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۹۹۶)، ج ۶، ۵، حدیث ۳۶۰۵ و دیگر منابع.
[۲۱]. أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج (بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۳۹۲)، ج ۱۵، ۳۶.
[۲۲]. ابن تيمية الحراني أبو العبّاس أحمد بن عبد الحليم، منهاج السنّة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ج ۷، ۲۴۴.
[۲۳]. ر.ک: کریم مؤمنی، حدیث خلفای اثنا عشر و امامت اهل بیت علیهم السلام: نقد و بررسی دیدگاهها و اشکالات اندیشمندان اهل سنّت، ۱۵۴.
[۲۴]. «وفي المودّة العاشرة من كتاب «مودّة القربى» للسيد علي الهمداني (قدس اللّه سره وأفاض علينا بركاته وفتوحه): عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة، ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفى صوته؟ قال: قال: كلّهم من بني هاشم. وعن سماك بن حرب مثل ذلك». سليمان بن إبراهيم القندوزي الحنفي، ينابيع المودّة لذوي القربى (دار الأسوة للطباعة والنشر، ۱۴۲۲)، ج ۳، ۲۹۰.
منابع و مآخذ
- أبو الحسين مسلم بن الحجّاج النيشابوري. صحيح مسلم. تركيا: دار الطباعة العامرة، بیتا.
- أبو السعادات المبارك بن محمّد الشيباني الجزري ابن الأثير. النهاية في غريب الحديث والأثر. بيروت: المكتبة العلمية، ۱۳۹۹.
- أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني. المعجم الكبير. القاهرة: مكتبة ابن تيمية، بیتا.
- أبو بكر بن أبي عاصم أحمد بن عمرو، و ابو عبد الرحمن محمّد ناصر الدين بن الحاج نوح الألباني. كتاب السنّة ومعه ظلال الجنة في تخريج السنة. المكتب الإسلامي، ۱۴۰۰.
- أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني. سنن أبي داود. دار الرسالة العالمية، ۱۴۳۰.
- أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي. المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج. بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۳۹۲.
- أبو عبد الرحمن الخليل بن أحمد الفراهيدي. كتاب العين. دار ومكتبة الهلال، بیتا.
- أبو عبد الله أحمد بن محمّد بن حنبل الشيباني. مسند أحمد بن حنبل. بيروت: مؤسّسة الرسالة، ۱۴۲۱.
- أبو عبد الله محمّد بن إسماعيل البخاري. صحيح البخاري. بيروت: دار طوق النجاة (مصوّرة عن السلطانية بالمطبعة الكبرى الأميرية ببولاق مصر)، ۱۴۲۲.
- أبو عيسى محمّد بن عيسى الترمذي. الجامع الكبير (سنن الترمذي). بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۹۹۶.
- ابن تيمية الحراني أبو العبّاس أحمد بن عبد الحليم. منهاج السنّة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية. جامعة الإمام محمّد بن سعود الإسلامية، ۱۴۰۶.
- ابو عبد الرحمن محمّد ناصر الدين بن الحاج نوح الألباني. سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها. الرياض: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵.
- الراغب الأصفهاني أبو القاسم حسين بن محمّد. المفردات في غريب القرآن. دمشق – بيروت: الدار الشامية – دار القلم، ۱۴۱۲.
- سليمان بن إبراهيم القندوزي الحنفي. ينابيع المودّة لذوي القربى. دار الأسوة للطباعة والنشر، ۱۴۲۲.
- سید علی حسینی میلانی. ناگفتههایی از حقایق عاشورا. قم: الحقائق، ۱۳۸۸.
- ———. جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام. قم: الحقائق، ۱۳۸۹.
- شمس الدين أبو عبد الله محمّد بن أحمد الذهبي. تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام. بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۴۲۴.
- علاء الدين المتّقي الهندي علي بن حسام الدين. كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال. مؤسّسة الرسالة، ۱۴۰۱.
- غلامحسین زینلی. دوازده جانشین: پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۸.
- فيصل محمّد بوكنان أبو يقين الزهراء. الخلفاء الإثنا عشر بين السنّة والشيعة. بيروت – بحرين: دار المحجّة البيضاء – مداد للثقافة والإعلام، ۱۴۳۳.
- کریم مؤمنی. حدیث خلفای اثنا عشر و امامت اهل بیت علیهم السلام: نقد و بررسی دیدگاهها و اشکالات اندیشمندان اهل سنّت. قم: انتشارات بنیاد فرهنگی امامت، ۱۴۰۰.
- ناصر بن عبد الله القفاري. أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية – عرض ونقد –، ۱۴۱۴.
- وهبة الزحيلي. أصول الفقه الإسلامي. دمشق: دار الفكر، ۱۴۰۶.