مقدمه
علم کلام در حوز معارف شیعی برای تبیینِ «اسلام هادی» و «اسلامِ هدایت و امامت» تأسیس و تدوین شد. مولا علی علیه السلام آن را با خطبههای خویش بنیان نهاد و مخالفان را با ارجاع به مبانی و معارف مقبولشان به اندیشه واداشت تا به سوی حق و انصاف فرا خواند. البته تأسیس این راه، پس از آن بود که معارف اسلامی برای تحکیم هر چه بیشتر «اسلام حاکم» و توجیه «اسلام خلافت و حکومت» به دست تحریف و تأویل سپرده شده بود تا توسط خلفای اموی و عباسی توسعه یافت تا آنجا که به عنوان تنها تفسیر مجاز از دین اسلام در تاریخ به رسمیت شناخته شد.
به همین ترتیب بود که «کلام شیعی» در طول تاریخ بیشتر به صورت تدافعی تدوین شد تا بتواند از اسلام هادی در برابر تهاجم اسلام حاکم دفاع کند و از آنجا که با ثبوت امامت و وضوح ولایت امام علی (علیه السلام)، اسلامِ حاکمان هرگز نمیتوانست در میان مسلمانان مشروعیت یابد، هدف هم هجمهها و حملهها همان ثبوت و وضوح بود. با نگاهی به تاریخ علم کلام و تراجم متکلمان، آن را به دو گون متفاوت: کلام تدافعی و کلام تهاجمی، توان دید. چرا که اسلامِ حکومتی بنا به طبیعت خود بیش از هر چیز به سلطه و هجوم میاندیشید؛ بر خلاف اسلامِ هادی که حتی در حال دفاع نیز همواره به همزیستی و هدایت فکر میکرد. در مقام مناظره و کلام نیز هدف همیشه تفکّر و تفاهم بود. سیرت سبز و سازند اهل بیت اطهار (علیهم السلام) هم جز این نبود که در هر حال، با رسم رحمانی خویش دست افتادهای را بگیرند و رهروان را راه نمایند. و کلام شیعه نیز در دفاع از همان سیرت سبز و رسم رحمانی بود که در عدل علی و محبت مولا خلاصه میشد. سخن گویان شیعی به پیروی از پیشوایان پاک و معصوم خویش، همیشه منادی محبّت و وحدت بودهاند و برخی از آنان نیز اگر گاهی در مقام مناظره به مجادله گرفتار شدهاند، از باب همزبانی بوده است؛ به امید این که همدلی را به همراه داشته باشد. انصاف را که اگر مظلومی در زیر رگبار تگرگ تهمتها و بیمهریهای همکیشان و کسان، گاهی آهی کشد و آخی گوید، هرگز نباید گفت که تند گفت و سخت نوشت.
دیگر این که در شناخت کلام و متکلمان شیعه نمیتوان از کلام تهاجم و متکلمان مهاجم غافل بود که گاهی بسیاری از آنها در سای اسلام حاکم با تمام توان، تاریخ و تداوم تشیع را تهدید میکردند. در پیروی از خلفای اموی و عباسی، همیشه علی و آل علی را آماج تیرهای تبلیغی خویش میساختند. در مقابل آنها معتقدان به اسلام هادی و متکلمان در کلام شیعی مجبور بودند با اثبات و ایضاح دوبار همان ثبوت و وضوحِ تاریک انگاشته شده، به احقاق حق برخیزند.
تاریخ را ورق میزنیم، متکلمان موفق و تأثیر گذار شیعی ـ از شیخ مفید و شریف مرتضی گرفته تا علام امینی و شرفالدین عاملی ـ را با آثار پربارشان مانند الشافی، الغدیر و المراجعات میبینیم که در تداوم و تکمیل همین ایضاح و احقاق بودهاند. در ادامه افزون بر زبان عربی، استمرار راهی را که با خطبهها و سخنان امام علی (علیه السلام) شروع شده بود، در میان مسلمانان غیر عرب زبان ملاحظه میکنیم که به زبان فارسی بیشتر و در میان مسلمانان هند گستردهتر و فراتر است.
هندوستان که از دیرباز مهد مذاهب مختلف و مثال گویایی برای جنگ هفتاد و دو ملت خوانده شده است، کلام شیعه را پیشتر کم و بیش شنیده بود تا این که در سد یازدهم هجری، قاضی نور الله شوشتری اهل اسلام را به مجالس المؤمنین فرا خواند به امید این که مسلمانان از مصائب النواصب مصون مانند و در آتش الصواعق المحرقه نسوزند تا بتوانند به احقاق حق و ابطال باطل موفق شوند تا روزی بیاید که دل و دیار خویش را بر شکفتنِ شکوفههای سپید و معطر آماده سازند.
نورالله شوشتری با تألیف و تصنیف نزدیک به چهل کتاب و رساله به راستی توانست کلام و عقاید شیعه را در هند و سند همزمان با ظهور صفویان در ایران و عراق، منتشر کند و راه را برای آیندگان بویژه به پیروان آل علی (علیه السلام) و متکلمان شیعی در هندوستان هموار سازد.
قاضی نورالله در دفاع از اسلام هادی تا پای جان پیش رفت تا به شهیدان راه فضیلت پیوست. سپس خون به ناحق ریخته شده او با مرزبانی و خروش وارثان وارسته در آسمان هند، خود خورشیدی شد که توانست شیعیان آن خط بزرگ را به پا دارد و تاریخ را برای تولد رادمردی دیگر آماده سازد.
چنین بود تا سه قرن بعد که هند بزرگ، بزرگمرد دیگری از تبار تشیع را در آسمان آبی خود، نظیر نورالله درخشان دید و مشرق خود را این بار با مطلع میرحامد حسین آذین بست و آبرو بخشید و با تدوین دائرة المعارف درازدامنش عبقات الانوار، خاک هند را مهد گلهای معطر و مهتابی ساخت.
نویسنده عبقات الانوار
اجدادش از سادات موسوی بودند و در سلسل انساب علویان، نسبت به امام موسای کاظم (علیه السلام) میرساندند. نیاکانش پیشتر در نیشابور زندگی میکردند. پس از حمل مغول، از ایران به هندوستان کوچیدند. پدرش علامه سید محمّد قلی خان موسوی (متوفای 1260 ق) مفتی و مرجعِ شیعیان هند بود. اهل قلم و تحقیق بود. در دفاع از مکتب جعفری کتابها نوشت. از میان آثارش بعضی مانند «عدالت علویه»، «الفتوحات الحیدریه» و «تشیید المطاعن» همیشه مطمح نظر متکلمان به ویژه نصب العین پسرش ـ نویسند عبقات ـ بود. فرزندان و نوادگانش نیز چون آثار پربارش هر یک فراتی از فضل و علم بودند که به دریای دانش پیوستند. از آن میان نامهای سید سراج حسین (متوفای 1282ق)، سید اعجاز حسین (م1286ق)، سید ناصر حسین (م1361ق)، سید ذاکر حسین (م1358ق) و سید محمّد سعید الملّه موسوی (م1387ق) در کتابهای تاریخ و تراجم میدرخشند.
اما در آسمان آل سید محمّد قلی و در میان موسویان هند، نام نویسند عبقات الانوار را درخششی دیگر و فروزشی فراتر است.
مؤلف عبقات در سال 1246ق/ 1830 م متولد شد. پیشتر وی را با کُنیتِ «ابو الظفر» و به اسم «سید مهدی» نامیده بودند تا این که پدرش، نیای بزرگش مولوی حامد حسین را در خواب دید. هنگامی که از خواب بیدار شد او را به ولادت پسرش بشارت دادند که پدر به احترام نیای بزرگش، پسر را حامد حسین خواند و فرزند با همین نام، پیش رفت و پرآوازه شد.
میرحامد حسین در خانوادهای که همگی از اهل ادب و دانش و دین بودند، زندگی را آغاز کرد. دوران کودکی و نوجوانی را با ولای مولا علی (علیه السلام) بالید. در لحظههای شیرین کودکی، آن گاه که خود خواندن نمیتوانست، شبها را همیشه با شنیدن داستانی از داستانهای کتاب «حمل حیدری» اثر میرزا رفیع متخلّص به «باذل» به خواب میرفت تا این که روایت رشد را به حکایت نشست و به زودی خود باغبان باذلی شد که «شکوفههای سپید و گلهای مهتابی» را در باغ باورِ بارورش شکفته ساخت و آن همه را با عنوان عبقات الانوار به تاریخ تقدیم کرد.
حامد حسین پانزده سال نخست از زندگی را پیش پدرش دانش آموخت. پس از آن که پدرش مرد، ادام درس را نزد دانشور دیگری كه با نام مولوی سید برکت علی حنفی لاهوری شناخته میشد، پی گرفت. کتاب نهج البلاغه را پیش علامه سید محمّد عباس جزایری شوشتری قرائت کرد. علوم عقلی و نقلی را بیشتر از سید مرتضی مشهور به خلاصة العلما و سید حسین نصیر آبادی معروف به سید العلماء فرا گرفت تا توانست به تحقیق و تألیف روی آورد.
برخی از آثار پدرش مانند الفتوحات الحیدریه و کتاب تشیید المطاعن را تحقیق و تصحیح میکرد تا برای انتشار آماده سازد. در این هنگام بعضی از علمای عامّه، کتابی را با عنوان بزرگ منتهی الکلام منتشر ساخت و علمای شیعه را به مناظره و محاجّه خواند. میرحامد حسین نخست به پاسخ او پرداخت و با نوشتن کتاب استقصاء الافهام و استیفاء الانتقام فی نقض منتهی الکلام، وی را مجاب ساخت. هیاهوی خصم را خواباند و آنها را به سکوت واداشت. سپس به تکمیل آثار خودش کتاب شوارق النصوص و عبقات الانوار پرداخت.
میرحامد حسین بیش از همه به تدوین دائرة المعارف بزرگش عبقات الانوار اهتمام میورزید. با آن که در آن روز ـ یک قرن و نیم پیش ـ وسائل و ابزار تتبع و تحقیق بسیار محدودتر و مشکلتر از امروز بود، اما او در تعقیب عبقات الانوار عمری را کوشید. از سرزمینی به سرزمینی دیگر کوچید. هندوستان، عراق و عربستان را در نوردید. در مک معظّمه به کتابخانههای حرمین شریفین راه یافت. در آن جا به استنساخ نسخهها و متون مخفی نگهداشته شده دست یازید. در عتبات عالیات عراق به تحصیل و تحقیق پرداخت تا اینکه محدّث نوری ـ سرآمد محدثان و گردآورند آخرین دائرة المعارف حدیثی شیعه (مستدرک الوسائل) ـ را شناخت. محدث نوری نیز که مثل او، دانشوری پر تلاش و نستوه بود و گنجینهای از نسخههای خطی و منحصر به فرد را در اختیار داشت، حضورش را در عراق دریافت و پیش از همه به تکریم و تأییدش شتافت. و چنین بود که دو نهر خروشان، یکی از هند و دیگری از ایران ـ و در اصل هر دو از ایران، یکی از نیشابور خراسان و دیگری از نور مازندران ـ در نجف اشرف به هم پیوستند و تاریخ را به ترنّم آیتی از قرآن فرا خواندند که «مرج البحر [البحرین] یلتقیان».
کتابخانه میرحامد حسین
پیدا است که برای تدوین کتاب بزرگی چون عبقات الانوار، کتابخان بزرگتری لازم بود اما در آن روزگار چنین کتابخانهای که در عالم تشیع شناخته شده باشد وجود نداشت. در آن زمان کتابها بیشتر به صورت خطی و نایاب بودند و همین دشواری کار میر حامد حسین را صد چندان میکرد. برای تهیه و تدارک متون و منابع، راهی جز این نداشت که عمری را در حال سفر و حضر به مطالعه و استنساخ منابع بپردازد.
میرحامد حسین نویسند نستوهی بود که با دو دست مینوشت. به این ترتیب که هر گاه یک دستش خسته میشد، با دست دیگری مینگاشت. از شاگردان، یاران و نزدیکانش در هند نیز خواست که او را در تهیه و نسخهبرداری کتابها یاری کنند. به کشور هند و حضور و اِشراف خود نیز بسنده نمیکرد. از محدث نوری نیز همواره میخواست که او را در این باره یاری کند. محدث نیز که خود در آن روزگار کتابشناس بزرگ شیعه شمرده میشد، از یاری او باز نمیایستاد و کسانش را در عراق و ایران بر این کار مهم بر میگمارد. این معنا از لابه لای نامههایی که این دو بزرگوار مدام به یکدیگر مینوشتند، به وضوح پیدا است.
با این همه از حق نمیتوان گذشت و باید گفت که میرحامد حسین خود عالمی اوالولعزم بود. از همت بلند و تلاش و تکاپوی طاقتفرسای او، تاریخنگاران و تراجمنویسان حکایتها نوشتهاند که یکی از دیگری شگفتتر است. گاه برای نجات نسخهای از یک کتاب، خود را به دریا میزد و آن را از امواج خروشان دریا باز ستانده به عرشه کشتی میآورد. گاهی دیگر از شرکت در تشییع پیکر پسرش دست میشوید تا به تألیف و تکمیل عبقات الانوار بپردازد. حتی وقتی میشنود نسخ نایابی از متون مهم در روستایی از روستاهای مکه، در تملّک کسی است و حاضر نیست آن را به هیچ وجه حتی به کسی نشان دهد، از پای نمینشیند تا بالاخره آن را به دست میآورد. نقل این ماجرا را در این جا مجالی نیست، همین اندازه اشارتی میرود که میرحامد در این مورد افزون بر رنج سفر و غربت، شکسته نفسی، تحمل شبها شبزندهداری و استنساخ جان فرسای کتاب، حتی حاضر میشود چند صباحی را از عزت و آزادی خویش چشم بپوشد و تلخی بردگی و نوکری را آن هم در خان مخالفی متعصّب به جان بخرد، تا شاهد مقصود را به آغوش گیرد.
باری به هر ترتیب بود میرحامد حسین بزرگترین کتابخان اسلامی را در هند بنیان نهاد که پس از او فرزندان و نوادگانش در تکمیل آن کوشیدند و امروزه بیشتر با نام کتابخانه ناصریه ـ منسوب به پسر میرحامد حسین، سید ناصر حسین ـ نامیده می شود.
چهل و اندی سال پیش که علامه امینی از این کتابخانه دیدن کرده بود، در توصیف آن مینویسد :
این کتابخان با عظمت حاوی سیهزار جلد کتاب از نفایس چاپ شده و نوادر نسخههای خطی است که در موضوعات مختلفی نوشته شدهاند: از علوم فقه و اصول، تفسیر، حدیث، کلام، فلسفه و حکمت، اخلاق و تاریخ گرفته تا لغت و ادبیات، بالاخره فرهنگنامهها و معجمهای مفصّل، و دائرة المعارفهای بزرگ و گسترده را در خود گرد آورده است.
عبقات الانوار چرا و چگونه نوشته شد؟
در تداوم همان تهاجم تنیده بر تاریخ، در نیم نخست سد سیزدهم هجری نیز یکی از دانشوران دینی مسلمان به نام مولوی شاه عبدالعزیز دهلوی (1239ق) در هند کتابی منتشر ساخت.
کتاب دهلوی که تحف اثنا عشریه نام داشت و به زبان فارسی نوشته شده بود، با عبارتهای تند و تحریکآمیز و به تعصب و تنگنظری آغشته بود. نخست بدون نام دقیق نویسنده و با اسم مستعار منتشر شد. مسلمانان را به آشوب و شورش گرفتار کرد. پس از حمایتهای گوناگون زمامداران و زراندوزان که بیشتر دست نشاند استعمارگران بودند، مدافعان مؤلف با صراحت موضع گرفتند و کتاب را در چاپ های بعدی با نام مؤلف منتشر ساختند.
این کتاب که در تحریف حقایق و برای تحقیر و تضعیف عقاید شیعیان، تبلیغ و توزیع میشد، حاوی دوازده باب و به ترتیب چنین بود: باب اول در تاریخ شیعه و فرقههای آن؛ باب دوم در مکاید آنها؛ باب سوم در پیشینیان و کتابهای آنها؛ باب چهارم دربار راویان و اخبار شیعه؛ باب پنجم در الاهیات؛ باب ششم در نبوت؛ باب هفتم در امامت؛ باب هشتم در معاد؛ باب نهم در مسائل فقهی؛ باب دهم در مطاعن؛ باب یازدهم در خواص ثلاث که مبتنی بر اوهام و سراسر اتهام و افترا است؛ بالاخره باب دوازدهم در تولا و تبرا است.
با وجود این که مؤلف در تدارک و ترتیب این کتاب هرگز حرف تازهای نداشت، اما رواج دادن روز افزون کتاب و تبلیغ این که سکوت علامت رضا است، دانشوران شیعی را بر آن داشت که به نقد و بررسی آن بپردازند، کتابشناس بسیاردان و پژوهشگر پیشرو، زنده یاد استاد علامه سید عبدالعزیز طباطبایی در این باره مینویسد:
کتاب تحف اثنا عشریه تا منتشر شد ردّیههای بسیاری از هر سو به سوی آن سرازیر شد. دانشوران شناخته شد شیعی و قهرمانان آن روزگار، مدافعان حق، جهادکنندگان در راه خدا و اعلای کلمةالله، و حافظان دینش، اباطیل و اراجیف آن را به سوی آن برگرداندند. برخی از آنان به نقد هم کتاب و بعضی دیگر به نقض بخشی یا بخشهایی از آن اقدام نمودند.
نام بردگان در زیر از گروه نخست شمرده میشوند :
1ـ شیخ مهدی خالصی کاظمی (م1343ق)، با کتابی در هشت جلد به نام المنحة الالهیه فی ردّ مختصر ترجمة التحفة الاثنی عشریه.
2. علام بزرگوار میرزا فتح الله، مشهور به شیخ الشریع اصفهانی (م1339ق) با کتاب المنحة الالهیة.
ناگفته نماند که دربار این دو کتاب سخن بسیار است که باید در جای خود بحث و بررسی شود. مرحوم محقق طباطبایی در ضمن مقالهای در مجله تراثنا ـ سال2، شماره1، ص52ـ مینویسد که این دو دانشمند و فقیه شیعه بر مختصر و مُعرَّبِ تحفه، ردّای نوشتهاند و با همین اجمال و اشارت میگذرد. اما پیش از آن مرحوم آقا بزرگ تهرانی در دو جای کتاب الذریعه از اثر شیخ مهدی خالصی با عنوان بیان تصحیف المنحة الالهیه عن النفثة الشیطانیه، نام برده و تصریح کرده که سه مجلّد قطور از آن را دیده است. اما در مورد ردّی که مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی نوشته بود، به جز اشارت محقق طباطبایی، اطلاع بیشتری به دست نیامد و سعی و تلاش ما دربار آن و عنوان کتاب به جایی نرسید. فقط یکی از سردبیران مجلههای جدید الانتشار با اجمال، اسم آن را «المنحة الالهیه» ثبت کرده است که غیر دقیق مینماید و به بحث بیشتری نیاز دارد که در اینجا نمیگنجد.
3. جمالالدین ابو احمد میرزا محمد اکبر آبادی اخباری(مقتول 1232ق). وی کتابش را در هفت جلد بزرگ رحلی نوشت و آن را «سیف الله المسلول علی مخرّبی دین الرسول» نامید.
4. حکیم محمد کامل کشمیری دهلوی (شهید 1235ق)، با نامِ «نزهة الاثنی عشریه فی الرّد علی التحفة الاثنی عشریه»، در دوازده جلد ـ در ردّ هر بخشی از تحفه، یک جلد ـ که جلدهای 1، 2، 3، 4، 5 و 9 در هند، به سال 1255 ق منتشر شد و از جلدهای 7و 8 نسخههای مخطوطی در بعضی از کتابخانهها نگهداری میشود.
5. مولوی حسن دهلوی عظیم آبادی (م1260ق) با کتاب «تجهیز الجیش لکسر صنمی قریش» که نسخهای از آن در کتابخان آیت الله مرعشی موجود است.
اما کسانی که به برخی از ابواب «تحفه اثنا عشریه» ردّ نوشتهاند بسیار بودهاند که به ترتیب ابواب تحفه، بعضی نام برده میشوند :
1. سید محمد قلی لکهنوی کنتوری، پدر میر حامد حسین با کتاب «السیف الناصری» در ردّ باب اوّل تحفه.
هم ایشان در ردّ بابهای دوم، هفتم، دهم و یازدهم تحفه، سلسله کتابهایی نوشت که پیشتر با عنوان کلی «الاجناد الاثنا عشریة المحمدیة» نامیده میشدند و هر یک جداگانه و با نام مستقل نیز منتشر شدهاند که به ترتیب معرفی میشوند. افزون بر اینها سید محمّد قلی کتاب دیگری نیز دارد که با عنوان «الاجوبة الفاخرة فی الرّد علی الاشاعره» خوانده شده است و سید آن را در جواب یکی از شاگردان نویسند تحفه که به جانبداری از استادش در ردّ الاجناد، رسالهای پرداخته بود، تألیف کرده است.
2. باز ایشان با کتاب دیگرش «تقلیب المکائد» در ردّ باب دوم تحفه که سال 1262 ق در کلکته چاپ شده است.
3. میرزا محمدبن عنایت احمدخان کشمیری دهلوی با جلدی از کتاب پنج جلدی خویش موسوم به نزهة اثنی عشریه در ردّ باب سوم تحفه که سال 1255 ق در هند چاپ شده است.
4. همو با جلد دیگری از کتاب نزهه در ردّ باب چهارم تحفه و دربار اصول حدیث و رجال شیعه.
5. مولوی خیر الدین محمد هندی آلله آبادی با کتابش موسوم به «هدایة العزیز» نیز در ردّ باب چهارم تحفه.
6. سید دلدار علی نقوی نصیرآبادی معروف به ممتاز العلما (م1235ق) که از دانشوران بزرگ و تأثیر گذار در خط پهناور هندوستان بود و در ردّ تحفه، پنج کتاب نوشته بود که به ترتیب نام برده خواهد شد. از آنهاست کتاب «الصوارم الالهیات فی قطع شبهات عابد العُزّی و اللّات» در ردّ باب پنجم تحفه که سال 1215 ق در هند منتشر شده است. و اسدالله ملتانی نیز کتابش «تنبیه السفیه» را در ردّ آن پرداخته است.
7. میرزا محمّد کشمیری که پیشتر نام برده شد نیز با جلد پنجم از کتاب نزه اثنی عشریه به ردّ باب پنجم تحفه پرداخته است.
8. علامه سید دلدار علی ممتاز العلماء با کتاب دیگرش موسوم به «حسام الاسلام و سهام الملام» در ردّ باب ششم تحفه که سال 1215 ق در کلکته چاپ شده است.
9. همو با کتاب سومش موسوم به «خاتمة الصوارم» در ردّ باب هفتم تحفه و دربار امامت.
10. سید محمّد نقوی فرزند سید دلدار علی، مشهور به سلطان العلماء (متوفای 1284ق) با کتابش «البوارق الموبقة» به زبان فارسی و چاپ شده در هند و نیز با کتاب مبسوط دیگرش در بحث امامت و هر دو در ردّ باب هفتم تحفه.
11. سید جعفر ابو علی خان موسوی بنارسی با کتاب خویش موسوم به «برهان الصادقین» در ردّ باب هفتم تحفه که سپس خلاص همین کتاب را با عنوان «مهجة البرهان» نوشت.
12. میرحامد حسین با کتاب بزرگ و بیمانندش، عبقات الانوار را در ردّ همین باب (هفتم) تحفه نوشت و ما در این مقاله به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت. در این جا تنها بخش کوتاهی از مباحث محقق طباطبایی را دربار عبقات الانوار نقل میکنیم و دنبال مطلب را به اختصار پی میگیریم. این کتابشناس بزرگ شیعی مینویسد:
«هو اهمّ الردود علی هذا الباب، بل هو احسن الردود علی «تحفة اثنی عشریه»، بل هو اجلّ ما ألّف فی الامامة. قال عنه شیخنا صاحب الذریعه رحمه الله: «هو اجلّ ما کتب فی هذا الباب من صدر الاسلام الی الآن .»
13. سید محمدقلی، پدر صاحب عبقات با کتابش موسوم به «برهان السعاده» نیز در ردّ باب هفتم تحفه. ایشان به چند باب از ابواب تحفه ردّ نوشته است که بعضی گفته شد و به بعضی نیز به ترتیب اشارتی خواهد رفت.
14. سید محمد عباس موسوی شوشتری (م1306ق) از اساتید میرحامد حسین با کتابش «الجواهر العبقریه» در رد باب هفتم تحفه که در هند چاپ شده است. وی در این اثر به شبهات نویسند تحفه دربار غیبت و ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسخ داده است. همچنان که سید دلدار علی نقوی نیز با نوشتن رسالهای در غیبت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تخط تحفه در این باره پرداخته است.
15. سید دلدار علی نقوی با اثر دیگرش موسوم به «احیاء السنّة و اماتة البدعة بطعن الاسنّه»، در رد باب هشتم تحفه و دربار معاد که در هند، سال 1281 ق چاپ شده است.
16 میرزا محمد کشمیری با جلد نهم از کتاب گرانسنگ خویش«نزهه اثنی عشریه»، در رد باب نهم از تحفه که در هند، سال 1255 منتشر شده است. چنان که پیشتر گفته شد، ایشان به چند باب از ابواب تحفه ردّیههای گرانباری نوشته است که کتاب مورد اشاره از آنها است که مولوی افراد علی کالپوری را واداشت تا کتابی را در جواب آن با نام عجیب «رجوم الشیاطین» بنویسد که پاسخش را از دانشور شیعی سید جعفر ابو علی خان موسوی بنارسی با نوشتن کتاب «معین الصادقین» به خودش باز گردانید.
17. سید محمد قلی کنتوری پدر میرحامد حسین، با کتاب بزرگش «تشیید المطاعن لکشف الضغائن» در رد باب دهم تحفه که خود موسوع مفصلی است و چندین بار در هند و پاکستان و ایران چاپ شده است که برای شناخت آن اگر نگوییم کتابها و رسالهها، دست کم باید مقال مستقلی نوشت.
18. سید محمد نقوی نصیر آبادی با کتابش «نقض الرماح فی کبد النباح» در رد همین باب دهم تحفه که در ضمن آن از غصب باغ فدک و ماجرای قرطاس، نیز از فاجع احراق باب فاطمه (سلام الله علیها) بحث کرده و در خاتمه از شهادت امام حسین (علیه السلام) سخن گفته. کتاب را در 1238 ق به پایان برده است که سال 1308 ق در هند منتشر شده است.
19. سید جعفر ابو علی خان موسوی هندی با کتاب خویش «تکسیر الصَنَمَین» نیز در رد باب دهم تحفه و در مورد مطاعن.
20. سید محمد قلی کنتوری با کتاب دیگرش موسوم به «مصارع الافهام لقلع الاوهام» در ردّ باب یازدهم تحفه که در اوهام و تعصبات و هفوات نگاشته شده بود.
21. سید دلدار علی نقوی نصیر آبادی همچنان با کتاب دیگرش موسوم به «ذو الفقار» در ردّ باب دوازدهم تحفه که از تولّا و تبرّا و دیگر عقاید شیعه بحث کرده است. این اثر سید دلدار علی همزمان با اثر دیگرش در رد باب هشتم تحفه، در هند، سال 1281 ق چاپ شده است.
با این همه همچنان که میرحامد حسین را مقامی ممتاز است، کتاب شگفت او عبقات الانوار را نیز جایگاهی دیگر و شاخصههایی برتر است.
مروری بر عبقات الانوار
بنابراین که تحفه اثنی عشریه به زبان فارسی و در دو بخش نوشته شده بود، عبقات الانوار نیز که در ردّ آن است به زبان فارسی و در دو بخش جداگانه و گسترده نوشته شده است. مؤلف تحفه در بخش اول، شش آیه از صدها آیهای را که علمای شیعه برای اثبات امامت امام علی (علیه السلام) به آنها استناد کردهاند، مطرح کرده و در دلالت آنها مناقشه نموده و چنان وانمود کرده بود که شیعه در امامت علی (علیه السلام) تنها این شش آیه را از قرآن دارد. نویسند عبقات الانوار نیز در پاسخ آن، بخش نخست کتاب را در چند جلد به مباحث مربوط از جمله مبحث امامت در قرآن، علی (علیه السلام) و قرآن، و اختصاص داده است. ولی از آنجا که تا حال از انتشار این بخش از عبقات خبری نشده است، ما نیز بحث را تنها در پیرامون بخش دوم کتاب پی میگیریم.
نویسند تحفه، قسمت دوم آن را دربار اخبار و احادیث نوشته، و از میان صدها حدیث مستند و متواتر، تنها به دوازده حدیث پرداخته بود؛ آن چنان که گویی فقط همین اخبار معدود است که دانشوران شیعه با آنها به امامت علی (علیه السلام) استدلال و استشهاد کردهاند. به زعم وی همین اخبار معدود هم جای مناقشه دارند!
میرحامد حسین نیز با همان ترتیب تحفه و در رد بخش دوم آن، با تفصیل بیشتر و با تتبع و تحقیق شگفتآوری کار کرده است و نیم دوم عبقات الانوار را در چندین جلد ضخیم و قطور تألیف نموده است که در این جا گزارش مختصری از برخی مجلدات آن آورده میشود :
جلد اول : حدیث غدیر
جلد اول از منهج دوم عبقات الانوار دربار حدیث غدیر تألیف شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در غدیرخم فرمود: «فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله » میرحامد حسین واقع غدیرخم را به صورت گسترده مورد بحث قرار داده و حدیث را هم از نظر سندشناسی و نیز از منظر متن پژوهی، تخریج و تثبیت کرده است.
این جلد خود در دو فصل مفصل و ممتد تدوین شده است :
در فصل اول، حدیث غدیر، از صد و اندی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)، سپس تابعین، در ادامه از پیروان تابعین، نیز به ترتیب تاریخی از حافظان و پیشروان علم حدیث ـ از ابتدا تا عصر مؤلف و همگی از دانشوران و محدّثان و راویان اهل تسنن ـ روایت شده است. در ضمن با مراجعه به منابع و متون معتبر در منظر مخالفان، تراجم رجال و راویان، توثیق آنان و مصادرشان به صورت دقیق و مرتب، تنظیم شده است. به راستی که مؤلف در این جا نیز کاری کرده است کارستان و به گفت شادروان محقق طباطبایی: «و قد أتی بالعجب العجاب ممّا یدهش العقول و یحیر الالباب.»
در فصل دوم هم به صورت مفصل از متن حدیث غدیر، وجوه دلالت آن بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و قرائن و شواهدی که این دلالت را احاطه کردهاند، بحث شده است. نیز پس از بحث و بررسیهای گسترده و کافی، اشکالها و تردیدها، اوهام و تأویلات دور و درازی که منکران حدیث غدیر به آنها چنگ زدهاند و یا احتمال دارد اذهان عوام را آشفته کنند، هر کدام مطرح گشته و مردود بودن آنها آشکار شده است.
معرفی این قسمت از عبقات الانوار که نخستین دائرة المعارف حدیث غدیر شمرده شده است، خود کتاب یا رساله مستقلی میطلبد. در این جا به همین مقدار بسنده میگردد؛ اما در ادامه ـ آن گاه که از تعریب، تلخیصها و چاپهای مختلف عبقات سخن خواهیم گفت ـ مختصری دیگر در این باره گفته خواهد شد.
جلد دوم : حدیث منزلت
این جلد نیز به همان ترتیب جلد پیشین، دربار حدیث منزلت تألیف شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی فرمود: الا ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلّا أنّه لا نبی بعدی.
حدیث منزلت به عقید برخی از دانشوران سنی «ثابتترین آثار و صحیحترین اخبار» خوانده شده است و نقل آن همیشه در میان محدثان مسلمان، نسل به نسل متداول و متواتر بوده، حتی از حد تواتر نیز فراتر رفته است، تا آنجا که یکی از محدثان بنام در سد پنجم، حافظ ابوحازم عبدوئی میگفت: خرّجت هذا الحدیث بخمسة آلاف طریق. میرحامد نیز تا آن جا که در توان داشت با ثبت اسناد و طُرُق، نیز با توثیق رواة، و تحقیق متون و نصوص، تواتر آن را قرن به قرن، نشان داده است. همچنین با تبیین و توضیح معانی و مفاهیم حدیث، دلالت آشکار آن را نه از یک جهت که از جهات بسیاری بر خلافت و امامت امیر مؤمنان (علیه السلام) برای همگان هویدا نموده است.
جلد سوم : حدیث ولایت
میرحامد حسین در این جلد نیز به ترتیب دو جلد پیشین به تثبیت و توثیق سخن دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرداخته است که فرمود:
انّ علیاً منّی و أنا منه، و هو ولی کلّ مؤمنٍ من بعدی. در این باب نیز صاحب عبقات کارش را به خوبی به سامان رسانده است، آن چنان که انسان را به اعجاب و تحسین وا میدارد.
جلد چهارم : حدیث الطیر
حدیث الطیرکه گاهی «حدیث طیر مشوی» نیز خوانده شده است از این قرار تحقق یافت که روزی پیامبر اسلام میخواست مرغ بریانی را تناول کند. از خدا خواست که محبوبترین مردمان را به پیش او فراخواند تا با او از این مرغ بخورد و گفت: «اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطیر.» و در این هنگام علی (علیه السلام) آمد تا با پیامبر خدا هم سفره گشت و با او از آن غذا خورد.
میرحامد حسین در مورد حدیث طیر نیز کاری بس شگفت انجام داده است. با صد وجه به صورت مستدل، مستند و مشروح به تثبیت و توثیق آن پرداخته و از تواتر آن در طول تاریخ پرده برداشته است. این همه تازه بخشی از قسمت اول این جلد را شامل میشود که در حدود دویست و پنجاه هزار کلمه و با هزارها جمله و کلام منعقد شده است. اما بخش دوم از این جلد خودکاری است بس دراز دامن و مفید که در آن بیشتر به مناقشههای مخالف، با تحقیق و تفصیل پاسخهای روشن و راهگشایی داده شده است. در اینجا مناسب است تا جملهای از دیباچ بخش دوم این جلد را که خاتم بخش اول نیز میباشد نقل کنیم:
اقول مخاطب و الاصفات، در ایراد این حدیث سرور کائنات ـ علیه و آله آلاف التحیات ـ طُرفه شگرف کاریها نموده، نهایتِ اتصاف خود به انصاف، و ترک خبط و اعتساف، ظاهر فرموده.
پر ظاهر است که علمای اهل حق، مثل جناب شیخ مفید و جناب ابن شهر آشوب ـ اعلی الله مقامهماـ و دیگران مُثبت تواتر این حدیث میباشند و در تقریرات خویش این معنی را ثابت فرمودهاند پس اعراض مخاطب از ذکر تواتر آن ولو از جانب حق، تخدیعی غریب است و غالباً منشأ آن جز این نیست که عوامالناسِ اهل نحلهاش هرگز لفظ تواتر را منضمّاً إلی حدیث الطیر نبینند و در ذهن شان دعوی تواتر آن ولو از جانب اهل حق خطور ننماید لکن بحمدالله تعالی مخاطب در این تلبیس کامیاب نشد؛ زیرا که از بیان سابق، تواتر این حدیث حسب افادات ائم سُنیه بلکه قطعیت و جزمیت آن، و مساوات با آی قرآنیه از افاد خود مخاطب ثابت شد و الله یحقّ الحقّ بکلماته.
میرحامد حسین در این قسمت نیز ضمن ردّ مناقشههای مخاطب (مؤلف تحفه) از مباحثِ مختلفی مثل ذمّ تأویل و جرح و تعدیل رواة سخن گفته است که سَطر سطر آن افزون بر فضل و دانش فراوانش حاکی از صبر و حوصل حیرت انگیز اوست. در اینجا کافی است به عنوانی از عناوین مشروح و گویای آن عنایتی گردد تا حقیقت مطلب روشن شود؛ مانند آن که در سرفصلی از فهرست کتاب مینویسند: «ادعای مؤلف تحفه بر این که مقصود از احبّ احبّ فی الأکل است نه احبّ خلق و ابطال کلام او به هفتاد وجه.».
جلد پنجم : حدیث مدینة العلم
در این جلد یکی دیگر از احادیث نبوی یعنی «أنا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد المدینة فلیأتها من بابها» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. مسائل و مباحث مربوط به صورت کامل و جامع، مطرح شده و جهات دلالت آن بر مطلوب و مقصود مؤلف با تفصیل و توضیح، نشان داده شده است. مؤلف عبقات در این باب افزون بر خیلی از اصحاب و تابعان، راویان و محدثان، از نویسندگان و شاعران مسلمان نیز حدیث مدینة العلم را روایت کرده است. برای نمونه در اینجا بعضی از شاعران فارسی زبان را میتوان نام برد که حکیم ابوالقاسم فردوسی، سنایی غزنوی، خاقانی شیروانی، جلال الدین محمد مولوی و سعدی شیرازی از آنها هستند.
سخن گفتن از این قسمت از عبقات الانوار نیز در مجال این مقال نمیگنجد. در این جا هم با آوردن تنها یک سرفصل از آن میگذریم؛ چرا که همین خود میتواند بیانگر بخشی از این دایر فراخ باشد و آن سرفصل چنین است: «245 وجه در اثبات حدیث مدینة العلم به روایت ائم طاهرین از امیرالمؤمنین تا حضرت رضا (علیه السلام) و دفع طعن از آن».
جلد ششم : حدیث اشباه
در این قسمت نیز با همان ترتیب پیشین یکی دیگر از احادیث نبوی مورد بحث واقع شده است که بیشتر «حدیث اشباه» یا «حدیث تشبیه» خوانده میشود و منظور حدیثی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«هر کس میخواهد آدم را در علمش، نوح را در فهمش، ابراهیم را در خُلق و خویش، موسی را در مناجاتش، عیسی را در سنت و سیرتش، و محمّد را با تمام وجود و کمالش ببیند، باید که علیبن ابی طالب را بنگرد.» میرحامد حسین در این مورد نیز مباحث مربوط را از جوانب گوناگون و از منظرهای مختلف مورد بحث قرار داده و مجال مناقشه را از هر جهت بر مخالف تنگتر ساخته است.
ناگفته نماند که این جلد، مثل برخی از مجلّدات دیگر پیشتر به صورت چاپ سنگی در زمان زندگی مؤلف و زیر نظر خودش در هند منتشر شده بود که از آن میان همین مجلد مربوط به حدیث اشباه در دو بخش جداگانه و به ترتیب بخش نخست در 456 صفحه و بخش دوم در 248 صفحه رحلی بزرگ انتشار یافته بود.
جلد هفتم : حدیث المناصبه
این جلد دربار سخنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که میفرمود: «من ناصب علیاً الخلافة فهو کافر». اما با آن که تألیف آن تمام شده بود، تا حال چاپ و منتشر نشده است.
جلد هشتم : حدیث النور
در این جلد مباحث و مسائل مربوط به حدیث نور مطرح شده است که پیامآور اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «کنت أنا و علی نوراً بین یدی الله عزّو جلّ، قبل أن یخلق الله آدم».
این جلد نیز مانند بعضی از مجلدات عبقات در زمان زندگی مؤلف و به اشراف او، سال 1303 ق در 786 صفح رحلی بزرگ و به صورت چاپ سنگی منتشر شده بود که بعدها همراه با جلدهای پنجگان پیش گفته شده (به استثنای جلد1، 2و 7) به صورت افست در قم تجدید چاپ شد.
جلد نهم : حدیث الرّایة
منظور از حدیث رایت، سخنی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آستان فتح خیبر فرمود: «فردا درفش دین را به دست مردی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و او تنها زمانی برخواهد گشت که خدا با دست او قلع خیبر را گشوده باشد.» چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش بینی کرده بود، قلعگفته شده به دست اسدالله غالب، علیبن ابی طالب (علیه السلام) فتح شد و از آن روز در تاریخ و فرهنگ و ادبیات مسلمانان، علی (علیه السلام) فاتح خیبر خوانده شد. و از این حماس بزرگ که درخشش درفش دین را در پی نداشت با عنایت به پیش بینی درست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مجامع روایی و متون حدیثی با عنوان «حدیث الرایة» یاد میشود؛ یعنی حدیث پرچم.
حدیث رایت حدیثی است که راههای روایتی آن از مرز تواتر هم فراتر رفته و صدورش از زبان دُرَربار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به قطع و یقین رسیده است. و امروزه داستان درفش دین افزون بر متون و منابع شیعه در صحاح ستّه، نیز در سنن و مسانید و معاجم حدیثی اهل سنت هم میدرخشد و کسی در صحّت و تواتر آن تردیدی به خود راه نمیدهد.
جلد دهم : حدیث علی مع الحقّ و الحقّ مع علی
در مورد سخنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که تا زنده بود میگفت:
«علی مع الحقّ و الحقّ مع علی حیثُ دار»
جلد یازدهم : حدیث قتال علی بالتأویل و التنزیل.
در مورد سخن دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تألیف شده است که حضرتش میگفت: «یا علی أنت تقاتل علی تنزیل القرآن و تأویله».
متن حدیث به صورتهای مختلفی نقل شده است و چنان مینماید که پیامبر اسلام این معنی را در مواقع مختلف و در فرصتهای مناسب با تکرار و تأکید گفته باشد. به همین دلیل با عنایت به متن دیگری از این حدیث با عنوان «حدیث خاصف النعل» نیز در کتابهای عامّه یاد شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: إنّ منکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله . ولکن خاصف النعل».
جلد دوازدهم : حدیث الثقلین
در مورد حدیث الثقلین نیازی به توضیح نیست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همیشه میفرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، حدیث ثقلین از تصحیح و توثیق گذشته، در مقام بحث از تواتر و قطعی الصدور بودنِ حدیثی، مَثَل «قولی است که جملگی برآنند». است.
جلد سیزدهم و چهاردهم : حدیث ثقلین و سفینه
این دو جلد در یک مجلّد منتشر شده است که نیم نخست آن، ادام مباحث مربوط به حدیث ثقلین و نیم دوم آن در مورد حدیث سفینه است و مراد از حدیث سفینه، حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که میفرمود: مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق. ناگفته نماند که این مجلّد از عبقات الانوار نیز به دنبال انتشار جلد دوازدهم چندین بار در هند و ایران منتشر شده است.
در سایه سار عبقات الانوار : خلاصهها و ترجمهها
کتاب عبقات، بسیار تأثیر گذار بوده و شمیم محقق پرور آن در حوزههای علوم اسلامی و در دانشگاههای کشورهای مسلماننشین پیچیده است. برای نمونه کافی است تا جلدهای مربوط به حدیث غدیر،با کتاب الغدیر و مجلدات دیگر با ملحقات احقاق الحق مقایسه شود تا نقش بنیادین و گسترد عبقات در آفرینش آثاری چنین پربار و ماندگار روشن شود. بسیاری دیگر از آثار نیز به صورت مستقیم از اندیشهها و آثار میرحامد حسین سخن گفته، یا به تلخیص و تعریب عبقات الانوار پرداختهاند که در اینجا برخی به ترتیب و اختصار توصیف میشوند:
1ـ محدث متّقی و موفّق، شیخ عباس قمی با کتاب فیض القدیرـ خلاص عبقات الانوار میرحامد حسین پیرامون حدیث غدیر ـ چکید جلدهای عبقات را در یک جلد تألیف کرده است که در میان آثارش بیشتر یادآور کتاب سفینة البحار است که آن نیز فشردهای از دائرة المعارف دراز دامنِ بحارالانوار است.
فیض القدیر به پیروی از متن عبقات به زبان فارسی نوشته شده و چندینبار به چاپ رسیده است.
2ـ سید هاشم حسینی عاملی (1330ـ 1412ق) با تعریب عبقات الانوار، جلدهای مربوط به حدیث غدیر و نیز بعضی از جلدهای دیگر را بدون اینکه خلاصه کند یا چیزی را بیندازد از فارسی به عربی برگردانیده است.
3ـ سید محسن نوّاب رضوی هندی با کتاب «الثمرات فی تعریب العبقات»، قسمتهای مربوط به حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها» را در پنج جلد به عربی برگردانیده است.
4ـ غلامرضا مولانا بروجردی با تحقیق و تصحیح قسمت مربوط به حدیث غدیرِ عبقات که آن را پس از تلاش بسیار، تخریج احادیث و اخبار، مقارن نصوص نقل شده با مصادر و منابع، و تعیین شماره جلدها و صفحات در ده جلد، سال 1404ـ 1411 ق در قم منتشر ساخته است.
5ـ سید علی حسینی میلانی (متولد 1367ق) با تلخیص و تعریب مجلدات منتشر شده عبقات الانوار که نخست در ده جلد و با عنوان «خلاصة عبقات الانوار» انتشار یافته بود و پس از آن با نام «نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار» در بیست جلد منتشر شد. در این جا با نگاهی گذرا و با ارائ فهرستی از جلدهای چاپ شده معرفی میگردد.
نگاهی به نفحات الازهار
خلاصه نویسِ محقق نخست در رساله مبسوط و مستقلی در ده باب از عبقات و نویسند آن سخن گفته که به این ترتیب است:
1ـ التزام صاحب عبقات به قواعد بحث و مناظره؛ 2ـ سبک او در استدلال؛ 3ـ روش او در ردّ و انتقاد؛ 4ـ بحثها و پژوهشهایی از کتاب عبقات، که در آن از مباحث مفیدی بحث شده است، مانند احادیث موضوعه، عدالت صحابه، حسن و قبح عقلی، پیرامون صحیحین، مسند احمدبن حنبل، کتاب الموضوعات ابن جوزی، الامامة و السیاس ابن قتیبه، سرّ العالمینِ غزالی، پژوهشی پیرامون سلسل دراویش و دهها تحقیق دربار رجال و تراجم؛ 5ـ دربار کتاب عبقات، که در ضمن آن از تأثیر کتاب در ترویج تشیع بویژه در کشور هندوستان و از مقام ممتاز آن و نویسندهاش در منظر دانشوران بزرگ سخن رفته و بعضی از تقریظهای آن آورده شده است. نیز در همین باب هنگام شمارش احادیث مطرح در عبقات، از مجلد مربوط به حدیث خیبر هم خبر داده شده که تنها بخش نخست آن نوشته شده است (سند حدیث) و ؛ 6ـ زندگینام اشخاص پرآوازه از خاندان میرحامد حسین؛ 7ـ کتابخان میرحامد حسین (المکتبة الناصریه)؛ 8ـ کتاب تحف اثنا عشریه؛ 9ـ زندگینامه و آثار نویسند تحفه؛ 10ـ سبک و سیاق کار در تعریب، تحقیق، تلخیص، تعلیق و تنظیم کتاب.
گفتنی است که این رساله افزون بر این که در مقدم جلد اوّل نفحات الازهار چاپ شده است، پیشتر نیز به صورت مستقل و با عنوان «دراسات فی کتاب العبقات» منتشر شده بود. اما نمای نفحات به این ترتیب است:
جلد 1 (حدیث الثقلین): سند و روایت حدیث به روایت 187 راوی و محدّث، از سعیدبن مسروق ثوری تا صدیق حسن.
جلد 2 (حدیث الثقلین): ادامه بحث از اسناد، نقد و بررسی جرح و قدح برخی راویان، اسامی راویان حدیث از اصحاب، تابعین و محدثان. نیز سند حدیث به روایت 126 راوی دیگر، حبیببن ابی ثابت ـ حبیب الرحمن الاعظمی؛ پژوهشی در متن و الفاظ حدیث، 26 وجه از وجوه دلالت حدیث بر امامت اهل بیت (علیهم السلام)، معارضه با حدیث «علیکم بسُنّتی» و قدح و جرح آن، اختصاص عترت به ائمه (علیهم السلام)، تعارض با حدیث «خذوا شطر دینکم عن الحمیرا» و ابطال آن.
جلد 3 (حدیث الثقلین): اخبار و احادیث معارض، و نقد و بررسی آنها، مثل حدیث: «اصحابی کالنجوم» و .
جلد 4 (حدیث السفینه): سند و روایت آن به روایت 152 راوی، شواهد و قرائن صحت حدیث، دلالت حدیث به بیست وجه از وجوه؛ نقد و بررسی مناقشههای مخالف و ردّ آنها.
جلد 5 (حدیث النور): اسناد و نصوص حدیث به روایت 61 راوی از اهل سنت، نیز به روایت 14 محدث از راویان شیعه و فوائد استشهاد به اخبار امامیه؛ شش شاهد از شواهد صحت حدیث، مانند حدیث الشجره و ، قدح و جرح اخبار معارض، دلالت حدیث و وجوه استدلال با آن.
جلد 6 (حدیث الغدیر ـ 1): کتابشناسی حدیث و توصیف هفت کتاب و رسال مستقل از علمای عامه در توثیق و تأیید حدیث غدیر؛ تواتر حدیث غدیر، نقد سخنان فخر رازی پیرامون حدیث غدیر، درنگی با منکران تواتر.
جلد 7 (حدیث الغدیرـ 2) : سند و روایتگران حدیث از قرن دوم تا سیزدهم، محمدبن اسحاق ـ عبدالفتاح عبدالمقصود.
جلد 8 (حدیث الغدیرـ 3) : متنپژوهی و فقه الحدیث، معانی مولی و تفسیر «من کنت مولاه فعلی مولاه»، وجوه دلالتی، آیات الغدیر، شعراء الغدیر: 1ـ حسّانبن ثابت؛ 2ـ قیسبن سعد؛ 3ـ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).
جلد 9 (حدیث الغدیرـ 4) : استشهاد و مناشد امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حدیث غدیر، ادامه متن پژوهی و فقه الحدیث، اعتراف ده دانشور از دانشوران عامه به مفاد حدیث و نقد و بررسی مناقشات نویسند تحفه، دلالت حدیث غدیر به خلافت بلا فصل امام علی (علیه السلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، بطلان تأویل ولایت و امامت به معانی متداول در میان دراویش و صوفیان، ملازم امامت و عصمت.
جلد 10 (حدیث مدینة العلم ـ 1) : سند، روایت و توثیق حدیث، توسط 151 راوی از ائمه و محدثان مسلمان، شواهد صحت و تواتر حدیث، و .
جلد 11 (حدیث مدینة العلم ـ 2): ادام سلسل اسناد حدیث به توثیق صد راوی و محدث دیگر، پاسخ به مناقشههای نویسند تحفه و دیگران در قدح و جرح رجال حدیث، دلالت حدیث مدینة العلم بر اعلمیت، عصمت، افضلیت و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، نقد و بررسی اخباری که معارض پنداشته شدهاند و دلائل موضوع و مجعول بودن آنها، و .
جلد 12 (حدیث مدینة العلم ـ 3): نقد و بررسی اقاویل منکران و مخالفان از ابن تیمیه تا مؤلف تحفه.
جلد 13(حدیث الطیرـ1): اسناد و توثیق حدیث به روایت 91 دانشور دینی از محدثان و محققان اهل تسنن.
جلد 14(حدیث الطیرـ 2): ادامه اسناد و توثیق به روایت 135 دانشور دیگر، پاسخ به مناقشات نویسند تحفه و دیگران پیرامون سند حدیث، دلالت حدیث الطیر بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، دفع توهم و برخی احتمالهای مردود، نقد و بررسی احادیث و اخباری که با عنوان معارض ساخته و پرداخته شدهاند.
جلد 15(حدیث الولایه ـ1) : سند و روایت حدیث به نقل و توثیق 67 راوی و محدث، وثاقت «اجلحبن عبدالله کندی» از راویان مطرح در یکی از طُرُق و اسنَاد حدیث، و رد مناقشههای نویسند تحفه در مورد وی.
جلد16 (حدیث الولایه ـ 2): تراجم و توثیق 94 راوی دیگر از راویان حدیث، اسانید معتبر حدیث، پیرامون خبری از عبداللهبن العباس که شامل ده منقبت از مناقب مولا علی (علیه السلام) است و روایت آن به نقل 23 دانشور از دانشوران عامه، متنپژوهی و تواتر حدیث الولایه، چهل بحث و تقریر در دلالت حدیث بر خلافت امام علی (علیه السلام).
جلد17 (حدیث منزلت ـ 1): سند و روایت آن به روایت 88 راوی، صحت وتواتر آن، رد مناقشههای مخالفان در صحت و تواتر آن، مشابه سازی حدیث منزلت برای شیخین و سخنان دانشوران مسلمان و علمای عامه در جعلی بودن آن، دلالت صریح حدیث منزلت بر امامت و خلافت امام علی (علیه السلام).
جلد 18 (حدیث منزلت ـ 2): پاسخ به اشکالات نویسند تحفه دربار سند و دلالت حدیث، تکرار و تأکید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر حدیث منزلت و موارد آن، افزون بر غزوه تبوک در روز مؤاخات، هنگام ولادت امام حسن و حسین (علیهما السلام) روز خیبر، در خان ام سلمه، در قضیه بنت حمزه، روز غدیرخم و چندین مورد دیگر.
جلد 19 (حدیث التشبیه): سند و روایت آن به نقل 38 محدث از محدثان عامه، دلالت حدیث بر جامعیت، اعلمیت و برتری امام علی (علیه السلام) و .
جلد 20 (الآیات القرآنیه): آیولایت، آی تطهیر، آی مودّت، آی مباهله، آی «إنّما أنت منذر و لکلّ قوم هاد»، آیه «وقفوهم إنّهم مسؤولون» و آی «و السابقون السابقون اولئک المقرّبون».
البته جلد اخیر را محقق محترم خود تألیف کرده است تا تلخیص عبقات الانوار را در نقد و نقض تحف اثناعشریه، به نوعی تکمیل کرده باشد؛ زیرا همانطوری که پیشتر اشارتی رفت نیم نخست عبقات الانوار دربار امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از منظر قرآن مجید نوشته شده بود که تا حال، مجال چاپ و نشر نیافته است.
سخنی کوتاه دربار سبک و شیوهنگارِش عبقات
پرداختن به چگونگی نگارش و شاخصههای تألیف و تدوین در عبقات، کاری است که باید به تحقیق و تفصیل به آن پرداخت. در این جا تنها به بعضی اشارتی میرود:
صنایع ادبی مثل تجنیس و تشبیه، استعاره و کنایه، ایهام و التفات، تضمین و اقتباس، و در آن بسیار به کار برده شده است. واژهها و گزارهها گاه چنان مسجع و موزون برگزیده شدهاند که گویی هر فصلی از کتاب خود چکام بلند و بالایی است. مطالب به صورت ملمّع (پارسی ـ تازی، البته اغلب فارسی) و با تشبیهات شیرین و تلمیحات معنادار بیان شده است که در عین گیرایی و نمکین بودن، جملهها همچنان با فخامت و صلابت علمی و کلامی، تألیف شدهاند. این همه افزون بر نثر مطنطن و مسجعی که در عهد قاجار رایج بود، از نازک اندیشی و باریکبینی شاعران و سخنوران هندی نیز حکایت میکند. و صد البته حاکی از این است که میر حامد حسین، عبقات الانوار را با شوق و ذوقی دلانگیز، و بیشتر با ارادتی شیعیانه و از سر اخلاص به ساحت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشین بر حقّ او، نوشته است. و همین ارادت و ایمان میرحامد، کار گسترد او را در کنار آن همه نقل قول و مناظره و مناقشه، از تکلّف و تصنّع دور ساخته است و اینک اگر کسی با تأمل و تحقیق، عبقات را مطالعه کند به وضوح خواهد دید که کار میرحامد حسین بیش از آنکه کوششی باشد جوششی است و عشق علوی در کهکشان جذب حق، وی را در فصل فصل عبقات به معراجی مبارک کشانیده است که کارش را یک معجزه مینماید و تو گویی میر حامد حسین در عبقات الانوارش، سبد سبد سخنِ سبز و زندگی ساز را از عرش میستاند و بر فرش مینشاند. در شرایط گوناگونی هر از گاهی متناسب با بحث و سخن موردنظر، افزون بر بدایع بینشی و لطایف معنوی، آرایههای لفظی و ادبی را نیز به کار میگمارد و همسو با آیات قرآن و احادیث نبوی، نیز پا به پای دلیلهای کلامی و عقیدتی، هرگاه که مقام را مناسبتی میبیند، داستانی یا شعری را نقل میکند. به این ترتیب بسیار پیش میآید که مشاجرهای را با مشاعرهای جمع میکند و مناظرهای را با معارفهای به تفاهم و تعاون میکشاند تا سخن را با وفاق و وداد به پایان برد.
کتابنامه میرحامد حسین و عبقات
1ـ آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه. قم: مؤسس مطبوعاتی اسماعیلیان، نجف، تهران و مشهد، 1355ـ 1405 ق، چاپ اوّل، بر اساس نام کتابها و رسالههای میرحامد حسین هندی به ترتیب در: 2/31، 60، 257؛ 8/126؛ 10/23؛ 14/240؛ 15/214ـ 215، 277؛ 18/63؛ 24/69.
2ـ ـــــــ ، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر. با تعلیقات محقق طباطبایی سید عبدالعزیز، مشهد: دارالمرتضی للنشر، 1404ق، چاپ دوم، 1/347ـ 350.
3ـ ــــــ ، مصفّی المقال فی مصنّفی علم الرجال. [تهران]: نشر عترت، 1337ش، چاپ اول، ص119.
4ـ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف، 1403ق، 4/381.
5ـ امین عاملی، سید هاشم، تعریب عبقات الانوار فی اثبات امامة الائمة الاطهار. تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ق، چاپ اوّل، جلد اوّل.
6ـ امینی تبریزی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416ق، چاپ اوّل از این تحقیق، 1/321ـ 322، 6/111.
7ـ ثقة الاسلام تبریزی، علیبن موسی، مرآة الکتب، تحقیق محمدعلی حائری، قم: مکتبة آیت الله مرعشی العامّه، 1414ق، چاپ اوّل، 1/463ـ 470؛ 3/418؛ 4/295ـ 307.
8ـ حسینی میلانی، سید علی، خلاصة عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تهران، مؤسسة البعثة، 1404ـ 1408 ق، 9ج؛ مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة، 1409ق، ج10، چاپ اوّل.
9ـ ــــــ ، دراسات فی کتاب العبقات، قم: مؤلف، تاریخ مقدمه 1405ق، چاپ اوّل.
10ـ ـــــ ، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، قم، مؤلف، 1414ـ 1420ق، 20 ج، چاپ اوّل.
11ـ حسینی، سید محمدرضا، معرفی کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین، در فصلنام پژوهش و حوزه. سال یکم، شمار سوم، ص124.
12ـ حکیمی، محمدرضا، میر حامد حسین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359ش، چاپ اوّل.
13ـ ــــــ ، 400 کتاب در شناخت شیعه، در یادنام علام امینی، تهران: مؤسس انجام کتاب، 1361ش، چاپ اوّل، ص552ـ 554.
14ـ خواجه پیری، مهدی، (؟) بنا به نوشت زندهیاد استاد سید عبدالعزیز طباطبایی (قده)، دکتر خواجه پیری کتابی دربار میرحامد و خاندانش، نیز در مورد کتابخان ناصریه نوشته است.
15ـ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی، تهران: چاپخان رنگین، 1340ش، چاپ اوّل، 2/465ـ467.
16ـ دهخدا، علی اکبر، لغتنام دهخدا، تهران: سازمان لغت نامه، 1325ش، مدخل: حامد، ص169.
17ـ رضوان شهری، ابوحسن+ حسن فخر الشریعه، نامههایی از محدّث نوری به میرحامد حسین، در : نشری نور علم، دور چهارم، ش12، شمار مسلسل48، ص86ـ 108.
18ـ رفاعی، عبدالجبار، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371ش، چاپ اوّل، 6/138ـ 139.
19ـ سامرائی، یونس، علماء العرب فی شبه القارة الهندیه، بغداد: وزارت الاوقاف و الشؤون الدینیه، 1986م، چاپ اوّل، ص737ـ 738.
20ـ سعادت حسین لکهنوی، ضیاء العین فی حیاة السید حامد حسین.
21ـ صدرالافاضل، سید مرتضی حسین، مطلع انوار: احوال دانشوران شیع پاکستان و هند، ترجم محمدهاشم، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1374 ش، چاپ اوّل، ص179ـ 186.
22ـ طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، قم: نشر الهادی، 1374ش، چاپ دوم، ص142ـ 147؛ 161ـ 162؛ 216ـ 217.
23ـ ـــــــ ، موقف الشیعة من هجمات الخصوم و خلاصة عن کتاب عبقات الانوار، در: مجل تراثنا، شمار 6، محرم الحرام 1407ق، قم: مؤسس آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ص32ـ 61.
24ـ ــــــ ، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تراثنا، ویژهنامه غدیرخم، 1410ق، شمار 21، ص254ـ 258، 269ـ 270، 296ـ 297، 309ـ 310، 313ـ 314.
25ـ عبدالحیبن فخرالدین الحسینی الهندی، الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام المسمی بـ «نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر»، بیروت: دار ابن حزم، 1420ق، چاپ اول، 8/1206.
26ـ فدا حسین لکهنوی، سبیکة اللجین فی حیاة السید ناصر حسین.
27ـ قمی، شیخ عباس، فوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، تهران: انتشارات کتابخان مرکزی، ص222.
28ـ ـــــ ، فیض الغدیر فیما یتعلّق بحدیث الغدیر (خلاص عبقات الانوار دربار حدیث غدیر)، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش، چاپ دوم.
29ـ ــــــ ، هدیة الاحباب، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1363ش، چاپ دوم، ص197.
30ـ کشمیری هندی، محمدمهدی، تکملة نجوم السماء، قم، 1397 ق، چاپ اول، 2/22ـ 23.
31ـ کحّاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 3/178.
32ـ کلانتری تهرانی، ابوالفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، تهران: انتشارات مرتضوی، 1376 ش، چاپ اول، ص155.
33ـ گروهی از نویسندگان، دائرة المعارف تشیع، تهران: سازمان دائرة المعارف تشیع، 1368ش، چاپ اول، 2/120.
34ـگروهی از شاعران، القصائد المشکله فی المراثی المثکله، هند، 1892م، چاپ اول، حاوی 17 چکامه در رثای میرحامد حسین.
35ـ مدرّس خیابانی تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز: چاپخان شفق، چاپ سوم، 3/377.
36ـ موسوی اصفهانی کاظمی، محمدمهدی، احسن الودیعة فی تراجم مشاهیر مجتهدی الشیعه، بغداد: مطبعة النجاح، 1348ق، چاپ اوّل، 1/104ـ 109.
37ـ مولوی سید مظفّر حسین، سواطع الانوار فی تقریضات [تقاریظ] عبقات الانوار، لکهنو، 1905م، چاپ دوم.
38ـ میر شریفی، سیدعلی، «فیض القدیر» قطرهای از «عبقات»، در: ماهنام کیهان فرهنگی، سال پنجم، شمار دوم، اردیبهشت67، شمار پیاپی 50، ص38ـ 40.
39ـ میرحامدحسین کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، حدیث الغدیر، تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، قم، 1404ـ 1411ق، چاپ اول، در ده جلد.
40ـ ـــــ ، عبقات الانوار در اثبات امامت ائم اطهار، جلد اول از مجلّد دوازدهم، سند حدیث ثقلین، اصفهان: مؤسس نشر نفایس مخطوطات، 1379ق/1338ش.
41ـ ــــــــ ، ـــــــ ، جلد دوم از مجلد دوازدهم، دلالت حدیث ثقلین، «قدح حدیث اقتدا» و «قدح حدیث نجوم»، همان.
42ـ ـــــــ ، ـــــــ ، جلد سوم از مجلد دوازدهم، ادامه قدح در «حدیث نجوم» و در اثبات حدیث سفینه، همان.
43ـ ــــــ ، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، جلد سوم، حدیث الولایه، السند ـ الدلاله، قم: مدرسة الامام المهدی، 1406ق.
44ـ ـــــ ، ــــــ، ج4، حدیث الطیر، قم: مدرسة الامام المهدی، 1405ق/ 1364ش، مقدمه 24، متن 512+226 ص رحلی بزرگ.
45ـ ــــــ ، ـــــ ، ج5، حدیث مدینة العلم، قسم السند، همان، 1406ق، مقدمه 20، متن 745، فهرست 747ـ 796ص وزیری.
46ـ ـــــ ، ــــــ ، ج6، حدیث التشبیه، السند ـ الدلاله، همان، 356+250 ص، وزیری.
47ـ ـــــ ، ــــــ ، ج8، حدیث النور، السند ـ الدلاله، همان، 792ص، وزیری.
48ـ میلانی، سیدعلی، السید حامدحسین و کتابه العبقات فی الذکری المئویة لوفاته، در: تراثنا، سال اوّل، شمار چهارم، ربیع 1406، ص144ـ 156.
49ـ واعظ خیابانی تبریزی، ملّا علی، کتاب علماء معاصرین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1366ق، ص30ـ 34.
50ـ ــــــــ ، وقایع الایام فی تتمة محرم الحرام، قم، انتشارات مصطفوی، 1410ق، چاپ سوم، ص44ـ 89.
. نام بعضی از آثار و کتب در کلام و مناظره و که قاضی نور الله یا خود نوشته و یا در ردّ آنها کتابی نگاشته است؛ مثل الصوارم المهرقه در ردّ الصواعق المحرقه و .
. گلهای معطر و مهتابی، بر گردانِ عبقات الانوار به فارسی است.
. مجل نور علم، دور چهارم، شمار دوازدهم، ص86ـ 108.
. کیهان فرهنگی، شمار 50، سال5، ش2، ص39؛ گلشن ابرار، ج1، ص377.
. حسین الشاکری، ربع قرن مع العلامة الامینی، قم، 1417ق، ص111؛ استاد محمدرضا حکیمی، میرحامد حسین، ص136.
. تراثنا، سال 2، ش1، ص42ـ 52 و .
. احسن الودیعه، ص273؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، ج6، ص404.
. الذریعه، ج3، ص177؛ ج10، ص191.
. پژوهش و حوزه، سال 1، ش3، ص128.
. تراثنا، سال2، ش1، ص48؛ نقباء البشر، ج1، ص348.
. برای آگاهی بیشتر ر.ک: تراثنا، سال2، ش1، ص32ـ 61.
. تراثنا، سال2، ش1، ص56.
. همان، ص57.
. همان.
. عبقات الانوار، ج4، قسمت دوم، ص2، چاپ قم، مدرسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
. گفتنی است که از انتشار مجلدات نهم و دهم و یازدهم و نیز چنانکه گذشت از جلد هفتم خبری نشده است.
. دربار چاپ های مختلف کتاب عبقات مراجعه شود به: عبدالجبار الرفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت، ج6، ص138ـ 139؛ استاد محمدرضا حکیمی، یادنام علام امینی، ص553ـ 554 و .
. بخش حدیث الغدیر عبقات الانوار در ده جلد تحقیق و تصحیح گشته و منتشر شده است که به زودی معرفی میشود.
. برای آگاهی بیشتر در این باره مراجعه شود به کیهان فرهنگی، سال 5، ش2، ص38ـ 40 مقال «فیض القدیر، قطرهای از عبقات»، از سیدعلی میرشریفی؛نیز نگاه کنید به الغدیر فی التراث الاسلامی، ص161ـ 162.
. الغدیر فی التراث الاسلامی، ص216، 193.
. همان.
. اما از نام و نشر کتاب، خبری به دست نیامد! ر.ک: الغدیر فی التراث الاسلامی، ص144.
. تاکنون بیش از ده جلد از مجلدات مطوّل عبقات منتشر شده است و بعضی از اجزای دراز دامن آن تا حال فرصت نشر نیافته است و چنان مینماید که اگر با تحقیق و به صورت حروف نگاری چاپ شود مثل بحارالانوار، سر از صد و اندی جلد بر خواهد آورد و ما برخی از جلدهای آن را که خود دیده بودیم در اینجا آوردیم.
منبع : آینۀ پژوهش ، سال یازدهم ، شماره ششم ، مسلسل66