چندین دهه است كه پدیده اسلامگرایی و پیدایی و رشد جنبشهای اسلامی در سراسر كشورهای مسلمان و حتی در كشورهای برخوردار از اقلیتهای مسلمان تبدیل به یكی از مهمترین پدیدههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان معاصر شده است. این پدیده تنها در سطح ملی یعنی در درون كشورهای مورد نظر نمود نداشته، بلكه در عرصه منطقهای و بینالمللی نیز خودنمایی كرده و سیاستهای ملی، منطقهای و جهانی را تحت تأثیر خود قرار داده است. بر همین اساس هدف اصلی نگارنده این است تا شرح كوتاه و نسبتاً جامعی از چگونگی پیدایی، رشد و دگرگونی این جنبشها در قرن گذشته و اكنون فراهم سازد.
بحثهای مورد اشاره در نه فصل جداگانه سازماندهی شده است. از آنجا كه آگاهی با زمینههای تاریخی بیداری دینی نقش مهمی در درك بهتر علل و عوامل پیدایش گروههای اسلامگرای سازمان یافته دارد، فصل نخست كتاب را به این موضوع اختصاص دادهایم. در این فصل زمینههای بیداری دینی درخاورمیانه معاصر در اواخر قرن نوزدهم، به دگرگونیهای اقتصادی و سیاسی در اروپا و خیزش دنیای غرب و برتری همه جانبه آن بر جهان اسلام نسبت داده شده است. انحطاط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی كشورهای اسلامی در مقایسه با شكوفایی دنیای غرب مسیحی باعث شد تا نخبگان فكری منطقه در پی چارهجویی برای اصلاح جامعه شرق برآیند. برخی از این نخبگان با تكیه بر بینش دینی در پی اصلاح فكری جامعه اسلامی برآمدند و جنبش تجدید حیات طلبی دینی موسوم به سلفیه را پایهگذاری كردند. با بررسی نقش سید جمالالدین اسدآبادی در این بیداری و تداوم میراث او توسط شاگردان و پیروان وی، فصل نخست به بررسی شرایط خاورمیانه معاصر در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیست میپردازد. شتاب گرفتن انحطاط امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول، و به صحنه آمدن جریانهای سیاسی ـ فكری گوناگون در كشورهای عرب، به ویژه مصر، باعث پیدایش دیدگاههای گوناگون و متضاد درباره اهمیت سیاسی اسلام و موضوع خلافت اسلامی شد.
فصل دوم كتاب بر پیدایی اخوان المسلمین ، نخستین جنبش اسلامی معاصر تمركز كرده و ضمن تحلیل دگرگونیهای سیاسی مصر و سازمان اخوان المسلمین، در صدد برمیآید تا زمینههای بروز شكاف فكری و سیاسی در این سازمان را تبیین كند. در این رابطه نقش سید قطب نظریه پرداز برجسته اسلامگرای معاصر در رهنمون كردن جنبشهای اسلامی به سوی رادیكالیسم مورد توجه قرار گرفته است. این فصل ضمن برشمردن ویژگیهای اندیشه رادیكال در جنبش اسلامی به پیدایی سازمانهای تندروی اسلامی در مصر دوران سادات و پس از آن پرداخته و عملكرد این گروهها را مورد بررسی قرار میدهد. در كنار جریان رادیكال، تداوم جریان میانهروی جنبش اسلامی مصر، که در اخوان المسلمین تجسم پیدا كرد، موضوع بحث بخشهای پایانی این فصل است. در این قسمت دگرگونیهای مربوط به دو جریان رادیكال و میانهرو، افول تدریجی قدرت گروههای رادیكال اسلامگرا در سالهای دهه 1980 و همزمان ورود اخوان المسلمین میانهرو به صحنه سیاست و ساختار قدرت در سالهای دهه 1990 به بعد، به بحث گذاشته شده است.
سومین فصل كتاب به سرایت الگوی جنبشهای اسلامی مصر، به ویژه الگوی اخوان المسلمین به سایر نقاط جهان عرب و اسلام میپردازد. در این فصل تلاش شده است تا به نفوذ اخوان در مناطق كمتر شناخته شدهای چون شمال آفریقا و شبه قاره هند اهمیت بیشتری داده شود. در بحث مربوط به سازمان جهانی اخوان المسلمین، تلاشهای این سازمان برای اعمال نفوذ و اقتدار خود بر سایر شاخههای اخوان در جهان عرب، مورد توجه قرار گرفته است. پیروی سایر گروههای اسلامگرای عرب و غیرعرب از میانهروی اخوان المسلمین و گرایش چهرههای رادیكال جنبشهای اسلامی پایان بخش فصل سوم كتاب است.
فصل چهارم ، به موضوع كمتر شناخته شده اسلامگرایی در حوزه خلیج فارس اختصاص یافته است. از آنجا كه درباره جریانهای سیاسی و فكری در حوزه خلیج فارس اثر قابل توجهی به زبان فارسی تألیف و یا ترجمه نشده است، نگارنده بررسی جریانهای سهگانه اندیشه ملیگرایانه، اندیشه چپ ماركسیستی و اندیشه اسلامگریانه را بر بحث جریانهای اسلامگرای منطقه تقدم داده است. با این همه بحث عمده این فصل، به ویژگیهای جنبشهای اسلامی در كشورهای گوناگون عرب خلیج فارس اختصاص یافته است. با بهرهگیری از گونهبندی محوری كتاب، یعنی نقش جریانهای رادیكال و میانهروی اسلامی در چند دهه اخیر، نگارنده ویژگیهای جنبشهای اسلامی میانهرو و رادیکال در كشورهای عرب منطقه پرداخته و جایگاه این دو جریان اسلامگرا در منطقه خلیج فارس را تحلیل كرده است. نكته اساسی این فصل آن است كه چگونه جهتگیری جنبشهای شیعی و سنی منطقه دچار دگرگونی اساسی شده و در حالی كه جنبشهای اسلامی سنی به تدریج به سوی رادیكالیسم سلفی پیش رفتند، جنبشهای شیعی از سیاستهای رادیكال دور شده و بر میانهروی تأكید ورزیدهاند.
پنجمین فصل كتاب به بررسی ویژگیها و فعالیتهای یكی از عمدهترین و با نفوذ ترین جنبشهای اسلامی معاصر، یعنی حزب التحریر اسلامی میپردازد. هر چند حزب التحریر پس از اخوان المسلمین، قدیمیترین و با نفوذترین جنبش اسلامی معاصر بهشمار میرود، اما در ایران كمتر شناخته شد و درباره آن مطلبی انتشار نیافته است. تنها در چند سال اخیر بود که یك مقاله و گزارش درباره این حزب انتشار یافت كه یكی از آنها به فعالیتهای آن در آسیای میانه میپردازد. گرچه این آثار در نوع خود مفید بوده و اطلاعات خوبی نیز در اختیار خوانندگان میگذارند، اما نمیتوانند تصویر فراگیر و كاملی از ماهیت جنبش مذكور و دامنه نفوذ و برنامهها و اندیشههای آن بهدست دهند. نگارنده تلاش كرده است به معرفی حزب التحریر و ابعاد گوناگون آن بپردازد و خوانندگان و علاقهمندان را با ویژگیهای این حزب آشنا كند. در این فصل ضمن توجه به تحول تاریخی حزب التحریر و اندیشهها و شخصیت رهبر آن تقیالدین نبهانی، دامنه نفوذ آن را در عرصه منطقهای و جهانی نشان داده شود.
پیدایی رادیكالیسم نوین اسلامی در منطقه خاورمیانه، كه به تدریج در قالب سازمان القاعده، تجلی پیدا كرد، از مهمترین دگرگونیهای عرصه اسلامگرایی معاصر بوده است. با توجه به اهمیت القاعده و تأثیرات آن بر سیاستهای ملی، منطقهای و بینالمللی، ششمین فصل كتاب را به بررسی این جنبش اختصاص دادهایم. در این فصل زمینههای پیدایی رادیكالیسم نوین متكی بر خشونت فرقهای در سالهای دهه 1980 مورد برررسی قرار گرفته و پیدایی، رشد و دامنه فعالیتهای این سازمان در منطقه و در سطح جهانی به بحث گذاشته شده است. بررسی دلایل توسل القاعده به اقدامات ضد آمریكایی و رشد ناگهانی و گسترش نفوذ این سازمان در دورترین مناطق جهان اسلام، از جمله در شرق آسیا، شمال آفریقا و شبه قاره هند، موضوع محوری فصل ششم میباشد. پایان بخش این فصل، تحلیل آینده سازمان القاعده با توجه به نفوذ جنبشهای اسلامی میانهرو و به ویژه سرنوشت این سازمان پس از قتل اسامه بنلادن رهبر آن در پاكستان در آوریل 2011 است.
دومین بخش كتاب با عنوان كانونهای نوین اسلامگرایی، پیدایش و رشد جنبشهای اسلامی در مناطقی را مورد توجه قرار داده است كه اطلاع درباره آنها، حداقل به زبان فارسی، چندان گسترده نیست. موضوع جنبشهای اسلامی در آسیای میانه و شرق آسیا، بحث فصل هفتم كتاب است. این فصل، ویژگی جنبشهای میانهرو جنبشهای رادیكال در برمیگیرد. هر چند درباره جنبشهای اسلامی و اسلامگرایی، آثار معدودی به زبان فارسی در سالهای اخیر به شكل كتابهای كم حجم و یا مقالات انتشار یافته است، اما درباره اسلام سیاسی و جنبشهای اسلامی در كشورهای شرق آسیا كمتر مطلبی در ایران منتشر شده است. فصل هفتم ویژگیهای جنبشهای اسلامی میانهرو و رادیكال را در آسیای میانه و شرق آسیا، از دوره شكلگیری آنها تا به امروز بررسی كرده است.
هشتمین فصل ، كه یكی از طولانیترین فصلهای كتاب بهشمار میرود، سیر تحول و دگرگونی جنبشهای اسلامی در افغانستان را محور قرار داده است. گرچه اصولاً گروههای اسلامگرای شیعی و سنی افغانستان در سالهای دهه 1980 در ایران حضور داشتند و خود این گروهها نیز نشریات خاص خود را انتشار میدادند. اما نه آنها و نه پژوهشگران ایرانی در صدد تحلیل جنبشهای اسلامی در افغانستان برنیامدهاند. از نوشتههای احتمالی مربوطه در افغانستان نیز اطلاع دقیقی در دست نیست و اثری از آثار نویسندگان افغانی انتشار یافته در افغانستان و یا پاكستان، در ایران به چشم نمیخورد. فصل هشتم در پنج گفتار اساسی به معرفی جنبشهای شیعی و سنی افغانستان پرداخته و ضمن بررسی مشكل انشعابگرایی در میان گروههای شیعی و سنی اسلامگرای افغان، زمینههای پیدایی، رشد و سرانجام سقوط طالبان را تبیین میكند.
در این فصل تلاش شده است تا معرفی نسبتاً جامعی از جنبشهای اسلامی شیعی نیز در افغانستان صورت بگیرد و به ویژه اتحاد نهایی این گروهها در چهارچوب حزب وحدت اسلامی بررسی شود. سرنوشت جنبشهای اسلامی در سالهای پس از سرنگونی طالبان و شكلگیری افغانستان نوین پایان بخش این فصل است. در اینجا تلاش شده است تا موقعیت مجاهدین افغان در ساختار حكومت پس از طالبان، به ویژه دگرگون شدن جایگاه و موقعیت شیعیان افغانی مورد بررسی قرار بگیرد.
سرانجام، نهمین فصل كتاب، به تحلیل اسلامگرایی و جنبشهای اسلامی در منطقه كردستان عراق میپردازد. بسیاری از خوانندگان و علاقهمندان بحثهای مربوط به جنبشهای اسلامی در دوره معاصر از رشد و دگرگونی این جنبشها در كردستان عراق و سایر بخشهای كرد نشین خاورمیانه اطلاع چندانی ندارند. نگارنده بر آن شده است تا ضمن بررسی علل پیدایی و رشد اسلامگرایی در كردستان عراق، به جنبشهای اسلامگرای رادیكال و میانهرو در دهه نخست قرن بیست و یكم بپردازد. رابطه میان اسلامگرایان كرد با گروههای مسلح چپگرا یا قبیلهگرای كرد عراق نیز از جمله موضوعات آخرین فصل كتاب میباشد. رشد جریان میانهروی اسلامی در برابر جریان رادیكال و نقش آن در تحولات عراق پس از سرنگونی رژیم بعث، پایان بخش این فصل میباشد.
گرچه بحثهای كتاب به ظاهر بر محور تحولات تاریخی مربوط به جنبشهای اسلامی میچرخد، اما یكی از اهداف اساسی نگارنده این بوده است كه جهت و سیر تحولات و دگرگونیهای اساسی مربوط به جنبشهای اسلامی را نشان دهد. در واقع ادعای اساسی و فرضیه بنیادی پژوهش آن است كه از میان دو جریان رادیكال و میانهرو، جریان دوم از پایگاه مردمی گستردهتری برخوردار است. دگرگونیهای دو دهه اخیر و به ویژه توسل رادیكالیسم نوین برخاسته از ایدئولوژی القاعده به خشونتهای افراطی باعث شد تا پایگاه مردمی این جریان ضعیف شده و به تقویت مواضع میانهروها منجر شود. این ادعا در فصلهای مربوط به الگوی سرایت مصری، یعنی میانهروی اخوان المسلمین، در میان جنبشهای اسلامی سراسر جهان عرب و كشورهای اسلامی و نیز در فصل مربوط به القاعده به آزمون گذاشته شده است. در واقع مسیر كلی دگرگونی سیاسی و فكری جنبشهای اسلامی در مناطق گوناگون مورد بحث كتاب، از شرق آسیا گرفته تا جهان عرب و آسیای میانه و یا كردستان عراق، نشان دهنده این وافعیت است كه گروههای پیروی خطمشی رادیكال و خشونتگرایانه در طول دو دهه گذشته ضعیف شده و جای خود را به میانهروی اسلامی دادهاند.
فهرست اجمالی مطالب :
سیر تحول جنبشهای اسلامی
زمینههای تاریخی بیداری پیدایش اسلام گرایی معاصر
اخوان المسلمین، نخستین جنبش اسلامی معاصر
جنبشهای اسلامی در عرصه عربی اسالمی: سرایت الگوی مصری
جنبشهای اسلامی در خلیج فارس
حزب التحریر اسلامی
رادیکالیسم اسلامی نوین: القاعده و شبکه جهانی آن
کانونهای نوین اسلامگرایی
جنبشهای اسلامی در آسیای میانه و شرق آسیا
جنبش اسلامی در افغانستان
جنبشهای اسلامی در کردستان عراق
نتیجه گیری
کتابنامه
«سیر تحول جنبشهای اسلامی از نهضت سلفیه سیدجمال تا بیداری اسلامی(۱۳۹۰-۱۲۴۹هـ.ش)»نوشته حمید احمدی به همت انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام به بهای ۷۰۰۰۰ ریال در سال ۱۳۹۰منتشر شده است.
دوشنبه, 18 دی 1391 ساعت 15:31
سير تحول جنبشهای اسلامی از نهضت سلفيه سيد جمال تا بيداری اسلامی(1390-1249هـ.ش) - حمید احمدی
برچسبها