سخنرانی حضرت آیتالله میلانی در نشست بر آستان فاطمیه مورخ 19/12/93
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسولالله (صلیالله علیه و آله): «ان الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضبها»
درباره صدیقه طاهره (علیها سلام) از جهات عدیده و ابعاد مختلفی باید بحث شود.
از جهتی، صدیقه طاهره (علیها سلام) دارای مقاماتی هستند که بر حسب روایاتی که مورد اتفاق فریقین است، از نظر منازل و مقامات با پیغمبر و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در اموری مانند ولایت کبری، تفویض امور، شاهد بودن بر جمیع خلایق، واسطه بودن در فیوضات، خلقت قبل از خلق همه مخلوقات، علم، عصمت و ... مساوی هستند. نیز در آیاتی مانند آیه تطهیر، آیه مودت، آیه مباهله و امثال این آیات، در مناقب و فضائل، با پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) شریکاند.
از سوی دیگر، نقش صدیقه طاهره (علیها سلام) در بقاء اسلام و هدایت امت، باید بهدقت موردبررسی قرار گیرد.
موضوع دیگر، مصائبی است که صدیقه طاهره (علیها سلام) تحمل کردند. بهویژه با در نظر گرفتن این واقعیت که آن حضرت، ولو فیالجمله، از حوادثی که بعد از رحلت پیامبر اکرم رخ خواهد داد، اطلاع داشتند؛ زیرا برابر با برخی روایات، جناب جبرئیل مأموریت داشتند حوادث بعد از رحلت رسولالله (صلیالله علیه و آله) را به صدیقه طاهره ابلاغ کرده و از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عهد صبر گرفته شود؛ و برابر با دستهای دیگر از احادیث، اگرچه حضرت زهرا (علیها سلام) در آن جلسه حضور نداشتند، ولی باز میتوان گفت که به نحو اجمال، از حوادث آینده اطلاع داشتند. پس آنچه روی داد، در جهت بقاء دین و هدایت اهل ایمان بوده است.
مورد دیگر، واقعه غصب فدک است که باید مستقلاً بهگونهای تفصیلی موردتحقیق قرار بگیرد. اگرچه پیرامون فدک، بررسیهایی صورت گرفته است، ولی هنوز زوایای دیگری از آن باید مورد کنکاش قرار بگیرد. باید به این پرسش پاسخ داد که آیا صدیقه طاهره (علیها سلام) فدک را بِمَا أنَّه مِلکٌ و بِمَا أنَّه شیءٌ و مِن حُطامِ الدنیا، طلب میکردند یا حقیقت دیگری در میان بوده است؟ این پرسشی است که از دیرزمان در رابطه با فدک مطرح بوده و اکنون نیز مخالفین به گونههای متفاوت، آن را ابراز میکنند.
همین امروز طلبهای از بنده در مورد این شبهه سؤال کرد که اگر فتح خیبر و تصاحب فدک، بهواسطه جنگ بوده است، پس نمیتواند مِلک رسولالله (صلیالله علیه و آله) باشد؛ بلکه باید به همه مسلمین تعلق بگیرد!
در موردی دیگر، کسی پرسید اگر فدک، مِلک صدیقه طاهره (علیها سلام) بوده است، پس چرا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در زمان خلافتشان آن را پس نگرفته و به حضرت زهرا (علیها سلام) بازنگرداندند؟ و اگر این باغ، ارث حسنین (علیهماالسلام) بوده است، چرا در دورههای بعدی آن را از خلیفه وقت، مطالبه نکردند؟ و شبهات و پرسشهای دیگری ازایندست.
شبهات مربوط به واقعه حمله به خانه صدیقه طاهره (علیها سلام) خود باب دیگری است؛ شبهاتی که هم از دیرباز مطرح بوده و هم در این زمان، به انحاء گوناگون پیش کشیده میشود.
ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر ما در پاسخ به اینگونه شبهات، به مصادر و روایات عامه استناد میکنیم، نه از جهت نیازمندی ما به داشتههای عامه است - امری که برخی بهاشتباه و از روی غفلت، حتی در مجامع علمی، به آن دامن زده و در هر موضوع متعلق به اهلبیت (علیهمالسلام) به دنبال شاهد صدق آن در صحاح ستّه میگردند! حالآنکه ما بسیاری از صحابه رسولالله (صلیالله علیه و آله) باورمند نیستیم، چه رسد به صاحبان صحاح ستّه و دیگر کتب شناختهشده عامه!( خدا رحمت کند علامه عسگری را؛ ایشان در جلساتی که با هم داشتیم، میگفتند بیشترین ضرری که به اسلام رسیده است، از ناحیه سه کتاب است: صحیح بخاری، سیره ابن هشام و تاریخ طبری ) -؛ بلکه از باب حجت آوری در برابر آنها با آموزههای خودشان است. پس باید توجه داشت که ما با در دست داشتن احادیث رسیده از حضرات معصومین (علیهمالسلام) از هرگونه آموزهای که از طریقی غیر از طریق این ذوات مقدّسه برسد، بینیازیم.
متأسفانه ازآنرو که برخی از کم اندیشان و غافلان درون شیعی، نسبت به برخی مصادرمان چون کتاب شریف بحارالانوار، کملطفی کردهاند، برخی چنین گمان میکنند که نمیتوان در مباحث علمی به این کتاب رجوع کرد!
کتاب دیگری که وضعی شبیه بحارالانوار دارد، کتاب سلیم بن قیس هلالی است که بنده چندی پیش، برای تحقیق پیرامون برخی از وقایع مربوط به صدیقه طاهره (علیها سلام)، از این کتاب استفاده کردم.
لازم است به فرزندان مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) بیاموزیم که درباره مباحث درون شیعی، باید به مصادر و منابع خود تکیه کنیم؛ نه داشتهها و آموزههای عامه.
موضوع مهم دیگر در خصوص صدیقه طاهره (علیها سلام) بحث تبرّی از دشمنان ایشان است. ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (علیها سلام) مشتمل بر جهات عدیدهای است که به نظر من در رأس آن، مسئله ظلم است. هیچ احدی در عالم نمیتواند انکار کند که در قضایای هجوم به خانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ظلم صورت گرفته است؛ و احدی نمیتواند ظلم را توجیه کند؛ ظلم در هر دین، مسلک، مذهب، کشور و امتی قبیح است؛ عقل هر عاقلی، من الاولین و الاخرین، حکم میکند که ظلم و ظالم مذموم است و باید از آن تبرّی جست؛ از هر کس که سربزند؛ بر هر کس که وارد شود؛ در هر زمان و هر مکانی که باشد؛ به هر مناسبتی که باشد؛ و به هر مقداری که باشد.
تبرّی از ظالم و ظلم او، علاوه بر عقل، حکم شرع نیز هست؛ اگر حکم شرع در اینجا مولوی باشد، چه بهتر؛ و اگر ارشادی به حکم عقل باشد، باز هم حکم شرعی خواهد بود.
نمیتوان از یک انسان آزاده، چه رسد به شیعه، توقع داشت که نسبت به ظلم، بهطور عام، و وقایع مربوط به صدیقه طاهره (علیها سلام)، بهطور خاص، بیتفاوت باشد. نمیتوان از او انتظار داشت که به هر بهانهای از تبرّی کوتاه بیاید.
اما اگر مقصود آن است که همانگونه که تبرّی جستن از ظالمین، عقلاً و نقلاً واجب است، تقیه نیز واجب است، و در عین تبرّی و اظهار تنفر، جانب تقیه هم مراعات شود، امری درست و متین است.
مطلب دیگری که لازم میدانم عرض بکنم، مسئله تقریب بین مذاهب است؛ گفتیم تقریب و نه وحدت و اتحاد؛ زیرا این دو اخیر، امکان ندارد. آنچه قابلقبول است، تقریب بین مذاهب است؛ و اینکه کاری کنیم تا این اختلاف و تفرّق و تشتّت برطرف شده و یا لااقل بیشتر نشود. تقریب بین مذاهب، نباید در حد یک شعار مطرح شود؛ بلکه باید در جوامع علمی، عدهای کاردان و کارشناس بنشینند و کتاباً و سنتاً و عقلاً، راهی قابلقبول برای تقریب بین مذاهب تصویب کنند؛ و چون فرض آن است که کارشناس بوده و دلسوز و خیرخواه اسلام و مسلمین هستند، نظرشان موردقبول واقع خواهد شد و بر همه مسلمین لازم است تا به نظر آنها ملتزم شوند.
اما نکته مهمی که نباید از آن غافل باشیم، اختلاف افکار و آراء کارشناسان در گذشته و حال است. پس باید به این پرسش مهم پاسخ دهیم که آیا خود پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله) از اختلاف احتمالی میان امت اسلام باخبر بودند یا نه؟ و اگر آری، آیا خود ایشان راهی برای برطرف شدن این مشکل، ارائه کردهاند یا خیر؟ با رجوع به احادیث رسیده از پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله)، خواهیم دید که آن حضرت، مکرر در مکرر، برای جلوگیری از اختلاف و تشتّت امت اسلامی، ارائه طریق کرده و علل و منشأ پیدایش این تفرق را بیان نمودهاند؛ بنابراین کارشناسانی که در این امور صاحبنظر هستند، اگر بنا است در خصوص رفع اختلاف امت اسلامی تصمیم بگیرند، لازم است به احادیثی که از خود پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در این زمینه وارد شده و سنداً و متناً موردقبول همه مذاهب اسلامی است، مراجعه کرده و آن احادیث را سرلوحه کار خویش قرار دهند.