چرا در جریان هجوم به خانه حضرت علیعلیهالسّلام برای اخذ بیعت از ایشان برای ابوبکر، حضرت فاطمهعلیهاالسّلام پیشقدم شدند و پشت در رفتند؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم است که تحلیل صحیحی از اوضاع سیاسی ـ اجتماعیِ پس از رحلت پیامبرصلّیاللهعلیهوآله و غصب خلافت داشته باشیم تا به «اهمّیّت حفظ جان امیرمؤمنانعلیهالسّلام» و «نقش حضرت فاطمهعلیهاالسّلام» در حفظ جان ایشان، پی ببریم.
شاید در یک نگاه ابتدایی، چنین تصوّر شود که امیرالمؤمنینعلیهالسّلام در قبال غصب خلافت، هیچ واکنش و عکس العملی از خود نشان ندادند و به هیچ اقدامی علیه حکومت غاصبانه ابوبکر دست نیازیدند.
در حالی که شواهد تاریخی گویای آن است که حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسّلام موضعگیریهای خود علیه ارتجاع حاکم را از احتجاجهای کوبنده و رسواگر، آن هم در مسجد النبی آغاز نمودند.
این سخنرانیهای کوبنده در روزهای دوشنبه و سهشنبه (روز رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله و فردای آن، یعنی نخستین روز حکومت غاصبانه ابوبکر) و با هدف اعاده حقّ به یغما رفته خلافت، ایراد گردید.
امیرالمؤمنینعلیهالسّلام در ضمن این احتجاجهای کوبنده، به صراحت از حقّ خلافت خویش سخن به میان آورده و بر غاصبانه بودن خلافت ابوبکر و نامشروع بودن آن، تأکید ورزیدند.
به دنبال تلاش نظام حاکم جهت اخذ بیعت اجباری از ساکنین شهر مدینه که با حمایت چماق به دستانِ قبیله أسـلَم و در نخستین روز حکومت ابوبکر (سهشنبه) صورت گرفت؛ منزل مسکونی امیرالمؤمنین و فاطمه زهراعلیهماالسّلام (بیت فاطمهعلیهاالسّلام) به کانون تحصّن و اجتماع برخی از مخالفین خلافت ابوبکر تبدیل گردید. مخالفینی که به تصریح برخی اسناد تاریخی، سلاح به همراه داشتند.
رفت و آمد «مخالفین خلافت ابوبکر» به بیت فاطمهعلیهاالسّلام و تحصّن آنان در آن مکان شریف، از چشم خلیفه و هواداران او پنهان نبود.
حتّی برخی اسناد تاریخی حاکی از نفوذ عناصر هوادار خلیفه در جمع تحصّنکنندگان میباشد و از حضور خطرآفرین افرادی چون طلحه و سعد بن ابیوقّاص که با ابوبکر پیوند دوستی داشتند، یاد میکند.
سرانجام، این تحصّن با هجوم نظامی هواداران خلیفه و تهدید عمر مبنی بر به آتش کشیدن بیت فاطمه علیهاالسّلام، به شکست انجامید. [از این حمله نظامی با عنوان «هجوم اوّل» یاد میکنیم.]
با توجّه به برخی قرائن میتوان گفت: این تحصّن، حدّاکثر سه روز به طول انجامید که در نهایت، با هجوم مسلّحانه هواداران خلیفه و ضرب و شتم شدید متحصّنین در روز جمعه (چهارمین روز پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله) و تهدید عمر مبنی بر به آتش کشیدن بیت فاطمهعلیهاالسّلام، پایان یافت و تنها امیرالمؤمنین علیهالسّلام بود که با توجّه به حمایت خاصّ حضرت زهراعلیهاالسّلام از ایشان، از گزند این هجوم مصون ماند.
هرچند شکست تحصّن ـ که با تهدیدهای عمر بن خَطّاب مبنی بر سوزاندن بیت فاطمه علیهاالسّلام همراه بود ـ ، اجتماع «اندک مخالفین بیعت با ابوبکر» را پراکنده ساخت؛ امّا این حادثه ناگوار، هیچ خللی در عزم راسخ امیرالمؤمنینعلیهالسّلام و حضرت زهراعلیهاالسّلام جهت سرنگون ساختن طاغوت حاکم پدید نیاورد.
شهر مدینه در شبِ پنجمین روز پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله شاهد اقدامات جدیدی از سوی امیرالمؤمنین و حضرت زهراعلیهماالسّلام گردید. نخستین حادثه مهم در این ایّام، استنصارهای شبانه میباشد. مطابق برخی اسناد معتبر تاریخی، امیرالمؤمنین علیهالسّلام با اتّکا به همراهی و مساعدت حضرت زهراعلیهاالسّلام، در سه شب متوالی، به در خانههای مهاجرین و انصار مراجعه فرمودند و از آنان برای سرنگون ساختن خلافت ابوبکر طلب یاری نمودند.
به موازات استنصارهای شبانه که در حقیقت دعوت به جهاد بود، حضرت زهراعلیهاالسّلام از طریق مطالبه حقوق مالی غصب شدهاش، به رسواسازی نظام حاکم و آشکار ساختن چهره ظالمانه خلیفه اقدام فرمودند.
این مطالبات مالی حضرت زهراعلیهاالسّلام ـ که با حمایت و پشتیبانی حضرت علیعلیهالسّلام و در چندین روز متوالی صورت یافت ـ ، نخست شامل مطالبه میراث و سهم ذیالقربا بود. دادخواستهای مالی حضرت زهراعلیهاالسّلام ـ که همچون پتکی بر سر نظام خلافت فرود میآمد ـ سرانجام در دهمین روز پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله، با ایراد خطبه آتشین حضرت زهراعلیهاالسّلام در مسجد النبی (خطبه فدک) به نقطه اوج خود رسید.
همچنین مطابق برخی شواهد تاریخی، حضرت امیرعلیهالسّلام نیز در هفتمین یا نهمین روز پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله به ایراد سخنرانی پرداخته و در شامگاه همان روز، برای چهارمین بار از مهاجرین و انصار طلب یاری نمودند تا با مساعدت آنان، ابوبکر را از مسند خلافت ساقط گردانند.
البتّه این استنصار نیز همچون دفعات قبل، بیپاسخ باقی ماند و از کوتاهی صحابه در یاری رساندن به وصیّ بر حقّ رسول خداصلّیاللهعلیهوآله حکایت داشت.
این سستی و رخوت در یاری رساندن به امیرالمؤمنینعلیهالسّلام آنچنان تلخ و رنجآور بود که حضرت زهراعلیهاالسّلام بخشی از خطابه خود در مسجد النبی را به سرزنش انصار اختصاص دادند و با قرائت آیه شریفه فَقاتِلُوا أئِمَّةَ الکُفر بار دیگر آنان را به جهاد علیه ارتجاع حاکم فرا خواندند.
از جمله حوادث ناگوار پس از رحلت پیامبر اکرمصلّیاللهعلیهوآله، ماجرای غمانگیز مصادره و غصب باغ فدک میباشد که به احتمال زیاد، در پانزدهمین روز پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله به وقوع پیوسته است.
از آنجایی که امیرالمؤمنینعلیهالسّلام و حضرت زهراعلیهاالسّلام (با توجّه به برخی سخنان عمر بن خَطّاب) از تصمیم خلیفه مبنی بر غصب فدک بیاطّلاع نبودند؛ لذا، حضرت زهراعلیهاالسّلام بلافاصله پس از رسواسازی ابوبکر در ماجرای میراث، اقدام به طرح و اثبات مالکیّت خود بر باغ فدک نموده و سرانجام، طیّ چندین نوبت متوالی، استرداد فدک را خواستار گردیدند.
پشتیبانی و حمایتهای گسترده حضرت علیعلیهالسّلام از مطالبات مالی حضرت زهراعلیهاالسّلام از یک سو، و نیز ترس و وحشت نظام حاکم از بیداری افکار عمومی و خارج شدن ابوبکر از گردونه قدرت ـ به ویژه پس از سخنرانی دوازده تن از یاران امیرالمؤمنینعلیهالسّلام در مسجد النبی ـ موجب گردید تا خلیفه و اطرافیانش در اندیشه شوم «دومین هجوم» یعنی هجوم اصلی به بیت فاطمه علیهاالسّلام و اخذ بیعت اجباری از امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرو روند.
لذا دار و دسته خلیفه در روزهای پایانی دومین هفته خلافت ابوبکر و به قصد سرکوب، و به امید به قتل رساندنِ امیرالمؤمنینعلیهالسّلام، حمله نظامی ددمنشانهای را تدارک دیدند که با نظارت و دستور مستقیم خلیفه آغاز گردید و با سوزاندن در خانه فاطمهعلیهاالسّلام و دفاع خونبار حضرت زهراعلیهاالسّلام از جانِ امیرالمؤمنین علیهالسّلام (در هجوم اصلی) خنثی گردید.
آنچه در این ماجرا قابل تأمّل فراوان است، شدّت استنکاف امیرالمؤمنینعلیهالسّلام از پذیرش انجام بیعت با ابوبکر ـ علیرغم رفتارهای خشونتآمیز هواداران خلافت ـ میباشد.
امتناع شدید حضرت علیعلیهالسّلام از قبول پیشنهاد مهاجمین و پایداری در مقابل درخواست آنان ـ که با دفاع خونبار حضرت زهراعلیهاالسّلام از مقاومت و ایستادگی ایشان همراه بود ـ ؛ از اوج مخالفت اهل بیتعلیهمالسّلام با دستگاه حاکم حکایت دارد.
نکته ظریفی که در روند حوادث پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله حائز اهمّیّت میباشد، ناامیدی امیرالمؤمنین علیهالسّلام از امکان سرنگون ساختن خلافت غاصبانه ابوبکر، به ویژه در روزهای دهم به بعد (پس از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله) میباشد. چرا که در طول این ده روز، استنصارهای مکرّر امیرالمؤمنین و حضرت زهراعلیهماالسّلام بیپاسخ مانده بود و همین امر، امکان ثمربخشی «قیام با شمشیر» را منتفی میساخت.
خاطرنشان میگردد:
جهاد مسلّحانه جهت سرنگون ساختن خلافت ابوبکر، در صورتی حکیمانه بود که آن حضرتعلیهالسّلام از نیروهای کافی برای در افتادن با نظام حاکم برخوردار بودند. زیرا هدف از «قیام با شمشیر»، صرفاً انجام یک مبارزه مسلّحانه با ارتجاع حاکم نبود؛ بلکه این مبارزه، حتماً باید به سقوط طاغوت حاکم و به ویژه، تسلّط امیرالمؤمنین علیهالسّلام بر اوضاع و احوال آشفتهای که بر اثر این مبارزه پدید میآمد، میانجامید.
لذا، هرگونه اقدام نظامی که به «سرنگونی ابوبکر و تسلّط حضرت علی علیهالسّلام بر امور» منجر نمیگردید ـ اعمّ از این که حضرت علی علیهالسّلام و یارانش در این قیام به شهادت میرسیدند و یا قوّت و انسجام آنان به قدری به ضعف میگرایید که قادر به اداره امور نبودند ـ ، هیچ حاصلی جز «تحریف و نابودی اسلام» در پی نداشت.
اگر در این قیام، حضرت علیعلیهالسّلام به علّت تعداد اندک یارانشان به شهادت میرسیدند؛ صحابیان سالخورده پیامبر ـ که چهرههای مقدّسی را از خود به نمایش گذاشته بودند ـ ، به راحتی در مسیر تثبیت پایههای قدرت خود، اسلام را از حقایق آن تهی میساختند و برای همیشه تاریخ، جای حقّ و باطل را عوض میکردند؛ به گونهای که با گذشت مدّت زمان اندکی از حکومت آنان، هیچ اثر و نشانهای از اسلام واقعی و دین مورد رضایت خدای متعال (= تشیّع) باقی نمیماند.
البتّه این احتمال هم میرفت که پس از شهادت حضرت امیرعلیهالسّلام و یاران اندکش، حزب بنیامیّه به رهبری ابوسفیان، به طمع به چنگ آوردن قدرتِ از دست رفتهاش، نبردی خونین با ابوبکر را آغاز نمایند و به دنبال پیروزی و دستیابی ابوسفیان به قدرت، بنیامیّه اسلام را به طور کامل محو و نابود ساخته و مردم را به دوران بتپرستی و جاهلیّت بازگردانند.
همچنین اگر در این قیام، از یاران امیرالمؤمنینعلیهالسّلام به قدری کشته میشدند که علیرغم سرنگونی ابوبکر و پراکنده شدن هواداران او، آن حضرتعلیهالسّلام توان ساماندهی امور جامعه را نداشته و نمیتوانستند (به سرعت) بر اوضاع و احوال آشفتهای که پدید آمده بود مسلّط گردند، باز هم خطر جنگافروزی ابوسفیان و کشته شدن حضرت علی علیهالسّلام توسّط حزب بنیامیّه و تبعات شوم به قدرت رسیدن آنان، به قوّت خود باقی بود.
به عبارت دیگر، کوتاهی صحابه در حمایت و یاری رساندن به امیرالمؤمنینعلیهالسّلام از یک سو، و تشدید تمایل نظام خلافت به سرکوبی امیرالمؤمنینعلیهالسّلام از سوی دیگر، اوضاع را به گونهای دگرگون ساخته بود که در آن شرایط بحرانی و حسّاس، به ویژه پس از آغاز دومین هفته حکومت ابوبکر، پیوند میان «حفظ اسلام از خطر نابودی و ارتداد» و «حفظ جانِ امیرالمؤمنینعلیهالسّلام» روزبه روز ظهور بیشتری مییافت.
به همین دلیل، از هفته دوم به بعد از تلاشهای امیرالمؤمنین علیهالسّلام برای سرنگون ساختن خلافت ابوبکر کاسته شده و اقدامات آن حضرتعلیهالسّلام به پشتیبانی و حمایت قاطع از افشاگریهای حضرت زهراعلیهاالسّلام معطوف میگردد.
(به عبارت دیگر، پس از گذشت یک هفته از خلافت ابوبکر، حضرت زهراعلیهاالسّلام پیشتاز عرصه مبارزه با نظام حاکم میگردند.)
بنابراین، پس از تثبیت و استمرار کوتاهی صحابه در یاری رساندن به امیرالمؤمنینعلیهالسّلام و تقارن آن با تشدید تمایل هواداران خلافت به سرکوب آن حضرتعلیهالسّلام، شکل و شیوه مواجهه حضرت علیعلیهالسّلام، با نظام خلافت، تغییر محسوسی یافته و در نهایت، مطابق بخش دوم از وصیّت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله، گونه دیگری به خود میگیرد که از آن به «صبر» تعبیر مینماییم.
در مجموع میتوان گفت:
در شرایط حسّاس آن مقطع از تاریخ، «حفظ اسلام از خطر نابودی و ارتداد» منوط به «حفظ جان امیرالمؤمنینعلیهالسّلام» گردیده بود.
دلیل پرهیز امامعلیهالسّلام از جهاد شهادتطلبانه، سرّ حمایتها و دفاع خونبار حضرت زهراعلیهاالسّلام از جان امیرالمؤمنینعلیهالسّلام در هجوم اصلی و نیز پیشتازی حضرت زهراعلیهاالسّلام در عرصه مبارزه با طاغوت حاکم را در همین نکته کلیدی میتوان جستجو نمود.
در حقیقت، پیوند میان «حفظ اسلام از خطر نابودی و ارتداد» با «محفوظ ماندن جان امیرالمؤمنین علیهالسّلام» از همان روزهای آغازین خلافت ابوبکر شکل گرفته بود. با این تفاوت که در روزهای نخست، امیرالمؤمنینعلیهالسّلام «پیشتاز» مخالفت با ابوبکر بوده و حضرت زهراعلیهاالسّلام در مقام «حامی و حافظ» عمل میفرمود؛ ولی با گذشت ده روز و استمرار کوتاهی صحابه در یاری رساندن به حضرت علیعلیهالسّلام و نیز بروز تمایل شدید هواداران ابوبکر به سرکوب ایشان، حضرت زهراعلیهاالسّلام، علاوه بر عهدهداری «مسؤولیّت خطیر حفاظت از جان امیرالمؤمنینعلیهالسّلام»، در مقام «پیشتاز» مخالفت با ارتجاع حاکم نیز قرار گرفته و از آن پس، حضرت علیعلیهالسّلام، عمدتاً در مقام «پشتیبان» از اقدامات ایشانعلیهاالسّلام «حمایت و جانبداری» مینمود و این نوع از مقاومت و ایستادگی امیرالمؤمنینعلیهالسّلام، حتّی برای لحظهای به سردی نگرایید.