مرجع عالیقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی مد ظله العالی در نوشتاری به شرح حدیثی از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام در باب دعای آن حضرت برای احیاگران امر اهل بیت علیهم السلام پرداختهاند که در ادامه تقدیم میگردد.
در کتاب شريف و گرانسنگ عيون اخبار الرضا عليه آلاف التحیة و الثناء، محدّث جليل و شیخ اعظم صدوق رضوانالله تعالي عليه از عبدالسّلام بن صالح هروي روايت ميکند که امام رضا علیه السلام فرمود: «رَحِمَ اللهُ عَبداً أحيی أمرَنا؛ فَقُلتُ لَه: وَ کَيفَ يُحيی أمرُکُم؟ قَال: يَتَعَلَّم عُلُومَنا وَ يُعَلِّمُها النَّاسَ، فَإنَّ النَّاسَ لَو عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونَا؛ خدا رحمت کند بندهاي را که امر ما را زنده مينمايد. عبدالسّلام میگوید: من گفتم: چگونه امر شما را زنده نمايد؟
فرمود: علوم ما را فرا بگيرد و آنها را به مردم بياموزد که اگر مردم، محاسن و زيبائيهاي کلام ما را بدانند از ما پيروي ميکنند.»(1)
پيرامون اين حديث شريف به دو نکته اشاره ميشود:
* لزوم حفظ و نشر معارف
اهمّيّت نقل احاديث، و بيان معارف و رساندن کلمات و علوم ائمّه طاهرين عليهمالسّلام به مردم که در اين صورت از آن تعبير به احياء امر آنها شده است، احياء امر آنها، احياء راه و روش، و شأن و دعوت و هدايت آنها است، که بايد زنده بماند، و زندهماندن آن، به يادگرفتن سخنان و علوم و معارف ايشان، و ضبط و حفظ و ثبت در کتاب، و نشر و رساندن آن، به ديگران است. در واقع، روايت حديث، ادامه کار و مأموريّت آن بزرگواران، و استمرار هدايت ايشان است.
* نقش محدّثان در نشر معارف
اگر حفظ حديث، و نقل روايات، و زحمات محدّثين نبود، این علوم بیپایان ائمّه (علیهمالسّلام) در رشتههای گوناگون حیات ظاهری، و معنوی، و دنیوی، و اخروی باقی نمیماند، و امروز به صورت بزرگترین و عالیترین ثروتها، و ذخایر علم، و معرفت، و کتابهای مدوّن و مکتوب، مثل کافی و استبصار و تهذیب و من لایحضره الفقیه، و بالأخره بحارالأنوار، در اختیار ما قرار نداشت.
نقش محدّثین پس از ائمّه (علیهمالسّلام) در حفظ آثار وحی، و رسالت پیامبر عظیمالشّأن خدا حضرت خاتم الأنبیاء (صلّیالله علیه وآله و سلّم) بیش از نقش هر قشر و صنفی است.
تشویق و توصیه به حفظ حدیث، و روایت و رساندن آن به دیگران، مورد عنایت خاصّ رسول خدا (صلّیالله علیه و آله و سلّم) بوده، و همان حدیث معروف در تأکید آن حضرت بر ضبط حدیث و روایت آن کافی است، که فرمود: «نَضَّرَ اللهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسمَعها فَکَم مِن حَامِلِ فِقْهٍ غَیرَ فَقِیهٍ وَ کَم مِن حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه»(2) یعنی: خداوند با طراوت و شاداب و سرزنده قرار دهد بندهای را که مقاله و گفتار مرا بشنود، و آن را حفظ و نگاه بدارد، و به کسی که آن را نشنیده است، برساند. پس بسا حملکننده فقهی که خود فقیه نباشد، و بسا حملکننده و رساننده فقه به سوی کسی که از او فقیهتر باشد.
خلاصه، در حلّ مسائل شرعی، و اسلامی، از اعتقادی و عملی و خداشناسی صحیح، و معرفت پیغمبر و امام، و احکام شرع و نظامات اسلام، در سیاست و اخلاق و مالیات و اقتصاد، همه مسلمانان محتاج به حدیث هستند، و مدیون محدّثین و بزرگاني هستند که حفظ آثار ائمّه عليهمالسّلام را وجهه همّت قرار داده که گاه براي شنيدن يک حديث، سفرها و راههاي دور و دراز را طيّ ميکردند، و عشق آنها به جمعآوري معارف اهل بيت عليهمالسّلام موجب شد که در دورانهائي که نقل احاديث و علوم اهل بيت عليهمالسّلام و اخذ آن، با خطرات بسيار بزرگ و حبس و شکنجه و قتل مواجه بود، اين بزرگان فداکار، با استقبال از آن خطرات وحشتناک، وظيفه بسيار سنگين و حسّاس خود را در حفظ و روايت حديث ادا کردند.
* ظلم تاریخی در نقل احادیث
تاريخ علم حديث نشان ميدهد که پس از رحلت پيغمبر اکرم (صلّيالله عليه وآله و سلّم) نظامات حاکم نخست با صورتي بسيار مرموز و زير پوشش «حَسبُنا کتابُ الله»(3) و تعظيم از قرآن، نقل حديث را ممنوع کردند، و يا اينکه در مصادره اموال حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسّلام) حديث موضوعي را دستآويز قرار دادند.
نقل احاديث را کاملاً زير نظر گرفتند که از مسير سياستي که دارند خارج نشود، و کار به جایي رسيد که در زمان معاويه، حتّي مثل ابن عبّاس در نقل حديث آزاد نبود، و چنانکه در کتب رجال عامّه نقل مينمايند، مثل حسن بصري که روايات مرسلهاي از پيغمبر اکرم (صلّيالله عليه وآله و سلم) دارد، ميگويد: همه را به واسطه علي بن ابيطالب (عليهالسّلام) روايت دارم، ولي از ترس سياست بنياميّه از بردن نام علي (عليهالسّلام) خودداري ميکرد.
در اينجا نميخواهيم از سير حديث، يا از لحاظ اثر سياستهاي حکّام، خصوصاً بنياميّه، و بنيعبّاس سخن بگویيم، و مواضع مؤثّر ائمّه دين عليهمالسّلام را در احياء سنّت پيغمبر (صلّيالله عليه و آله و سلم)، و تلاش اصحاب و شاگردان آن بزرگواران را شرح دهيم؛ فقط ميخواهيم اشاره کنيم که مجاهدات ائمّه عليهمالسّلام و حاملان علوم آنها تا امروز، سبب شده که اين علوم بيکران که به وسيله صدها کتاب، و اصل و جامع حديث، جمعآوري و حفظ شده، در دسترس ما و نسلهاي آينده مسلمانان قرار بگيرد.
شاگردان و روات حديث از ائمّه عليهمالسّلام که به تفاوت اوضاع و احوال از آنها نقل حديث داشتهاند، در مثل يک بخش از حيات امام جعفر صادق (عليهالسّلام) تا چهار هزار نفر شمرده شدهاند(4) که ميتوان گفت حتماً بيشتر از اين رقم بودهاند.
ائمّه عليهمالسّلام همه شاگرداني تربيت کرده، و علوم اسلامي را از تفسير قرآن و فقه و غيرها به آنها تعليم ميدادند، و رشته حديث از آن بزرگواران هيچ وقت منقطع نشده است، و چنانکه تاريخ نشان ميدهد يگانه چيزي که دين را از تحريف، و تغيير مصون داشته، و در برابر بدعتها مقاومت کرده، و بطلان آنها را آشکار نموده، بعد از قرآن مجيد، احاديث اهل بيت عليهمالسّلام بوده است.
به طور مثال، بعد از رحلت رسول اکرم (صلّيالله عليه و آله و سلم) هر چه از عصر آن حضرت، مسلمانان دورتر شدند، دست تصرّف نظامات و حکومتها، و جيرهخواران درباري آنها در احکام بيشتر ميشد، تا حدّي که در همان ابتداء عصر صحابه، گفته ميشد همه چيز از آنچه در عصر پيغمبر (صلّيالله عليه و آله و سلم) بود عوض شده است.
در برابر اين وضع، همينکه براي امام باقر و امام صادق (عليهماالسّلام) فرصت اظهار حقائق، و بيان احکام فراهم شد، چنان وارد ميدان شدند که همه تحريفات، انکارها، و شبههها برطرف شد که حتّي امثال ديصاني و ابن ابي العوجاء از ملاحده، به حقّ اعتراف نمودند.
در عصر مأمون که براي مقاصد سياسي خاصّ، و معارضه با قرآن و علوم اهل بيت عليهمالسّلام، کتابهاي فلسفه، ترجمه و نشر ميشد، و مأمون، آن را تأييد و ترويج ميکرد، افکار دين